چرا آدمها اینقدر تنها هستند؟؟
- شروع کننده موضوع magsod
- تاریخ شروع
چه
دردی است درمیان جمع بودن ولی درگوشه ای تنهانشستند
برای
برای
دیگران چون کوه بودن ولی درچشم خود آرام شکستن
برای
هرلبی شعری سرودن ولی لبهای خود همواره بستند
به
رسم دوستی دستی فشردن ولی باهرسخن قلبی شکستن
به نزد عاشقان چون سنگ خاموش ولی دربطن خودغوغانشستن
به
به
غربت دوستان برخاک سپردن ولی بردل امیدخانه بستن
به من هردم نوای دل زندبانگ چه خوش باشدازاین غم خانه رفتن
آخرین ویرایش:
pakzad
عضو جدید
آفرين
واقعا از اين تاپيك خوشم اومد
اين سؤال رو من هم بارها از خودم پرسيدم
به خصوص اون قديما كه زياد مي چتيدم
همه تو روم تنها بودند
و من سرم رو گرم ميكردم با گوش دادن به قصه تنهايي آدما..هيش كدوم هم نميدونستن چرا؟؟؟
با وجود همه آدمهاي دور و بر ..باز هم تنها..تنهايي فكري واقعا عذاب آوره
چيزي كه من تمام عمرم رو بهش مبتلا بودم
و راهي جز فرار از اين فكر پيدا نكردم
البته كتاب هم آدمو از تنهايي در مياره .اما اون هم مضراتي داره.زياد كتاب خوندن آدمو منزوي ميكنه و از واقعات جامعه دور...
حتي خدا هم يه راه حل موقتيه...گاهي حرف زدن با اون هم مشكلي رو حل ميكنه...يا حتي حالش ني
شما راه حلي سراغ دارين؟؟
واقعا از اين تاپيك خوشم اومد
اين سؤال رو من هم بارها از خودم پرسيدم
به خصوص اون قديما كه زياد مي چتيدم
همه تو روم تنها بودند
و من سرم رو گرم ميكردم با گوش دادن به قصه تنهايي آدما..هيش كدوم هم نميدونستن چرا؟؟؟
با وجود همه آدمهاي دور و بر ..باز هم تنها..تنهايي فكري واقعا عذاب آوره
چيزي كه من تمام عمرم رو بهش مبتلا بودم
و راهي جز فرار از اين فكر پيدا نكردم
البته كتاب هم آدمو از تنهايي در مياره .اما اون هم مضراتي داره.زياد كتاب خوندن آدمو منزوي ميكنه و از واقعات جامعه دور...
حتي خدا هم يه راه حل موقتيه...گاهي حرف زدن با اون هم مشكلي رو حل ميكنه...يا حتي حالش ني
شما راه حلي سراغ دارين؟؟
ramin_mo66
عضو جدید
همه ما در وجود خودمون احساس تنهایی میکنیم چون هیچ کس نیست که با مطلوب واقعی ما یکی باشه واسه همینم همیشه دوست عوض میکنیم یا دوست جدید پیدا میکنیم چون دنبال کسی میگردیم که تنهاییمون رو از بین ببره
ramin_mo66
عضو جدید
بهتره اینطور بگیم که تنهایی ما دلیل بر خودخواهی ما است چون ما وقتی تنهاییم که کسی زو نداریم و وقتی کسی رو نداریم احساس خودبرتربینی پیدا میکنیم و دیگران رو کوچیک میشمریم و همیشه به فکره منافع خودمونین پس خودخواهی ما از تنهایی سرچشمه میگیره
ramin_mo66
عضو جدید
یامین جان چرا میخوای مشکوک بمونی 
ramin_mo66
عضو جدید
نه باید ببینی دیگران چی میبینن ...
ramin_mo66
عضو جدید
خوب انسان اگه مایل به پیشرفت باشه باید خلاف شرایط عمل کنه باید دنبال مطلوبه خودش باشه نه مطلوبه جامعه
ahmad88
عضو جدید
با هر که سخن گفتم در خود گره اي گم بود
چون کرم شبان تابان ميتابي وميتابم
بر هر که نظر کردم گريان و پريشان بود
چون ابر سبک باران مي باري و ميبارم
من درد محبت را هرگز به تو نسپردم
اين عقده ديرين را ميداني وميدانم
بر مرثيه ام بنگر تا نقش رخ خود بيني
اين قصه ي غمگين را مي خواني و ميخوانم
چون کرم شبان تابان ميتابي وميتابم
بر هر که نظر کردم گريان و پريشان بود
چون ابر سبک باران مي باري و ميبارم
من درد محبت را هرگز به تو نسپردم
اين عقده ديرين را ميداني وميدانم
بر مرثيه ام بنگر تا نقش رخ خود بيني
اين قصه ي غمگين را مي خواني و ميخوانم
شاید آدما به این دلیل تنها هستن که حاضر نمیشن دنیای درون خودشون رو با کسی تقسیم کنن یا حداقل روزنه هایی از اون رو نشون دیگران بدن ،یا شاید به این دلیل تنهاییم که انتظار جبران داریم از دیگران .
من فکر میکنم اگه یاد بگیریم دنیامون رو با هم تقسیم کنیم و تلاش کنیم تا از یه دریچه به اون نیگا کنیم و همچنین یاد بگیریم بی دلیل و بی وقفه به هم عشق بورزیم اونوقته که هیچکدوممون تنها نمیمونیم .تنهایی رو ما خودمون واسه خودمون انتخاب کردیم . کسی ما رو مجبور نکرده که تنها باشیم واین انتخاب خودمونه . ما اگه میخوایم تنها نمونیم چرا منتظر دیگری هستیم که تنهاییمون رو پر کنه ؟چرا ما تنهایی دیگران رو پر نکنیم؟
من فکر میکنم اگه یاد بگیریم دنیامون رو با هم تقسیم کنیم و تلاش کنیم تا از یه دریچه به اون نیگا کنیم و همچنین یاد بگیریم بی دلیل و بی وقفه به هم عشق بورزیم اونوقته که هیچکدوممون تنها نمیمونیم .تنهایی رو ما خودمون واسه خودمون انتخاب کردیم . کسی ما رو مجبور نکرده که تنها باشیم واین انتخاب خودمونه . ما اگه میخوایم تنها نمونیم چرا منتظر دیگری هستیم که تنهاییمون رو پر کنه ؟چرا ما تنهایی دیگران رو پر نکنیم؟
هانا
عضو جدید
با این وصف هایی که پشت سر تنهایی گفتین من تنهای رو تا حدی دوست دارم
تنهایی گاهی وقتا لازم برای فکر کردن در مورد خود و (به کجا امده ام امدنم بهر چه بود.....)
ولی سخت ترین تنهایی تنهای میان جمع که بنظر من اون تنهایی که کشنده است
و ادم رو تا حد مرگ ازار میده که اونهم باز دست خود ادمه و راهیه که خودش انتخاب میکنه.
تنهایی گاهی وقتا لازم برای فکر کردن در مورد خود و (به کجا امده ام امدنم بهر چه بود.....)
ولی سخت ترین تنهایی تنهای میان جمع که بنظر من اون تنهایی که کشنده است
و ادم رو تا حد مرگ ازار میده که اونهم باز دست خود ادمه و راهیه که خودش انتخاب میکنه.
شما داری میگی مگه پادم تا کی میتونه عشق بورزه ؟ بالاخره یه روز تحمل آدم تموم میشه .
توی این عشق ورزی ما دنبال جوابی خاص میگردیم که اگه اونو نبینیم خسته میشیم .جرا بی دلیل محبت نمیکنیم؟ مگه محبت کردن خرجی داره؟
نمیخوام حرفای قلمبه سلمبه بزنم اما این چیزیه که خودم حسش کردم و الان دارم باهاش زندگی میکنم . اصلا لازم نیس که شما از خودت بگذری اینجوری عشق ورزیدن میشه رنج کشیدن . شما به خاطر خودت و به این خاطر که نمیخوای تنها باشی عشق میورزی .این که دیگه از خود گذشتن نمیشه و
معمولا ادمهای تنها درون گرا هستن و عموما با خاطراتشون زندگی می کنن 
نسبت به اینده نا امید
نسبت به حال بی تفاوت
و نسبت به گذشته در حسرتن
نسبت به اینده نا امید
نسبت به حال بی تفاوت
و نسبت به گذشته در حسرتن
نهمعمولا ادمهای تنها درون گرا هستن و عموما با خاطراتشون زندگی می کنن
نسبت به اینده نا امید
نسبت به حال بی تفاوت
و نسبت به گذشته در حسرتن
ببین این همیشه هم صادق نیست........گاهی ما انقدر خودخواهیم که چون نمی تونیم از اعتقاداتمون دست بکشیم و یه کم مراعات کنیم تنها می شیم....
گاهی هم به خاطر بعضی احساسات تنهایی رو ترجیح می دیم.......و به قول شما تو خاطرات زندگی می کنیم(که من عاشق اون لحظاتم....)
ولی به هر حال چه بخوایم چه نخوایم ما تنها به این دنیا پا گذاشتیم و اگه آسون نگیریم تنها هم می مونیم.............
به امضام هم توجه کن................
تنهایی..........
تنهایی..........
همیشه از تنهایی که فرار می کنم
در بن بست دلتنگی های تمام نشدنی ام
گرفتار می شوم!
یادم هست
شبی
خواب خاکستری رنگی دیدم..........
در بهبوهه ی نگرانی و دلهره
تو عازم سفر بودی
ومن
با پیراهنی از نیاز
بجای آب
پشت سرت اشک می ریختم
و وقتی در پیچ جاده گم شدی
باران گرفت...
با صدای رعد که از خواب پریدم
رخت خوابم
بوی تنهایی می داد
بوی دلتگی های تمام نشدنی.........
تنهایی..........
همیشه از تنهایی که فرار می کنم
در بن بست دلتنگی های تمام نشدنی ام
گرفتار می شوم!
یادم هست
شبی
خواب خاکستری رنگی دیدم..........
در بهبوهه ی نگرانی و دلهره
تو عازم سفر بودی
ومن
با پیراهنی از نیاز
بجای آب
پشت سرت اشک می ریختم
و وقتی در پیچ جاده گم شدی
باران گرفت...
با صدای رعد که از خواب پریدم
رخت خوابم
بوی تنهایی می داد
بوی دلتگی های تمام نشدنی.........
....خیلی وحشتناکه 
تنهاییم چون از دوست داشتن می ترسیم
تنهاییم چون نمی تونیم به کسی اطمینان کنیم
تنهاییم چون فقط خودمون برا خودمون ارزش داریم
تنهاییم چون فراموش کردیم هنوز یکی اون بالا بالا ها هست که هوامونو داره
تنهاییم چون نمی تونیم به کسی اطمینان کنیم
تنهاییم چون فقط خودمون برا خودمون ارزش داریم
تنهاییم چون فراموش کردیم هنوز یکی اون بالا بالا ها هست که هوامونو داره
armita rad
عضو جدید
تنهام چون میترسم به کسی عادت کنم و اون بره اون موقع دیونه میشم 
pakzad
عضو جدید
بله ...عشق بورز بدون هيچ توقعي...من هم اينو قبول دارم .اما ما هم بايد انرژي مون از يه جايي تامين شه ديگه..نميدونم.شايد من اشتباهي زندگي ردم و اشتباهي فهميدم اما من از اين تئوري هاي "لئو بوسكاليا"ي نتيجه اي نگرفتم
کاملا قبول دارم که ما انرژیمون باید از جایی تامین بشه .اما من یکی دیگه منتظر مهر و محبت دیگری نمیمونم .با اینکه از خیلیا بی مهری و بی وفایی دیدم دیگه واسم مهم نیست.من عاشق عاشق بودن هستم واسم مهم نیست که اونا چجورین مهم اینه که من دوست دارم محبت کنم و سعی میکنم همیشه این کار رو انجام بدم .انرژیم خود به خود تامین میشه .
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
چند حقیقت در مورد آدمها | گفتگوی آزاد | 0 | |
|
تفاوت بین آدمها ....... از زمین تا آسمان | گفتگوی آزاد | 0 | |
|
آيا ميدانيد كه چرا رنگ پوست آدمها باهم متفاوت است ؟ | گفتگوی آزاد | 3 | |
|
آی آدمها ... یک نفر می سپارد جان! | گفتگوی آزاد | 46 | |
|
آدمها مثل کتاب می مونن...!!! | گفتگوی آزاد | 11 |