مشاعرۀ سنّتی

Robinson crusoe

عضو جدید

• Apr 19, 2008

• #2,221

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخورد طوفان را

 

ie student

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Apr 19, 2008

• #2,222

ای عاشقان،ای عاشقان،دل را چراغانی کنید

ای می فروشان شهر را،انگور مهمانی کنید

 

R

rindoghlu

عضو جدید

• Apr 19, 2008

• #2,223

داغ اولاخ اوجا اولاخ آشمیاخ
دریا اولاخ موج اولاخ داشمیاخ

 

sshhiimmaa

عضو جدید

• Apr 20, 2008

• #2,224

خوشا شيراز و وضع بي مثالش
خداوندا نگهدار از زوالش​

 

tarak

عضو جدید

• Apr 20, 2008

• #2,225

دل ازمن برد وروی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد

 

booghbooghabbasy

عضو جدید

• Apr 20, 2008

• #2,226

دل از تنهایی شب ها چه خسته است
به دنبال دلی چون خود شکسته است

خودم

 

يامين

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Apr 20, 2008

• #2,227

تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل
هر جا گذشت جلوه‌ی جانانه‌ی تو بود



دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو
مرغان باغ را به لب افسانه‌ی تو بود

 

psychologist

عضو جدید

• Apr 20, 2008

• #2,228

دریا غروب خاطرات است دنیا غارتگر آن.

 

R

rindoghlu

عضو جدید

• Apr 20, 2008

• #2,229

نه ماراقلار کی، آییق گؤزلره رؤیادی دئییرسن

نه شافاقلار کی، دیرن باخمادا دریادی دئییرسن

 

maryam bano

عضو جدید

• Apr 20, 2008

• #2,230

نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های ما درید

 

ب

بشارت

عضو جدید

• Apr 20, 2008

• #2,231

...دامن دشت گر از ناله مجنون خالیست
کمر کوه پر از زمزمه فرهاد است
روزگاریست که بی روی تو کار من ودل
روز افغان وسحر ,ناله وشب فریاد است

 

ie student

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Apr 20, 2008

• #2,232

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از مژه چون سیل روانه؟​

 

maryam bano

عضو جدید

• Apr 20, 2008

• #2,233

هر گوشه یکی مستی دستی زده بر دستی
وان ساقی سر مستی با ساغر شاهانه

 

booghbooghabbasy

عضو جدید

• Apr 21, 2008

• #2,234

هر چه خوایهم بگوییم دگر عشق بس است
باز فریاد زند دل که پر از خار و خس است

خودم

 

marjan.h

عضو جدید

• Apr 21, 2008

• #2,235

تو که کیمیا فروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فکنده ایم دامی

 

ب

بشارت

عضو جدید

• Apr 21, 2008

• #2,236

..يا سر بنهي به جور وبيداد
يا قصه عشق در نوردي
اي سيم تن سياه گيسو
كز فكر سرم سپيد كردي
صلح است ميان كفر واسلام
با ما تو هنوز در نبردي؟

 

R

rindoghlu

عضو جدید

• Apr 21, 2008

• #2,237

یئل او تئللرده گزه نده، نه کوراوغلو چالی سازین

اؤرده یین خلوت ائدیب گؤلده پری لرله چیمنده

 

artemiss

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Apr 22, 2008

• #2,238

هیچ یادت هست؟
توی تاریکی شب های بلند
سیلی سرما با تاک چه کرد؟
با سر و سینه ی گل های سپید
نیمه شب یاد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

 

hami_life

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Apr 22, 2008

• #2,239

تو را من چشم در راهم
تو را من چشم در راهم شبا هنگام
در ان نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
کرم یاد اوری یا نه
من از یادت نمی کاهم

 

artemiss

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Apr 22, 2008

• #2,240

می روم ز دیده ها نهان شوم
می روم که گریه در نهان کنم
یا مرا جدایی تو می کشد
یا تورا دوباره مهربان کنم...

 

hami_life

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Apr 22, 2008

• #2,241

مرا اینگونه باور کن
کمی تنها کمی خسته
خدا هم ترک ما کرده
خدا دیگر کجا رفته

 

artemiss

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Apr 22, 2008

• #2,242

همچون شهاب می گذرم در زلال شب...
از دشت های خالی و خاموش
از پیچ و تاب گردنه ها...
قعر دره ها...

(نمی زارم که غریبه
جامو تو قلبت بگیره...
دستای تورو بگیره
اگه می خواد بگیره
خدا کنه بمیره...
امضات خیلی قشنگه)

 

shiva_21_2

عضو جدید

• Apr 22, 2008

• #2,243

ey gole taze ke buii ze vafa nist tora
khabar az sarzaneshe khare jafa nist tora
ma asire ghamo asla ghame ma nist tora
ma asire ghame khod rahm chera nist tora

darush

 

artemiss

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Apr 22, 2008

• #2,244

الف : این زمان نشسته بی تو با خدا
آنکه با تو بود و با خدا نبود!!
می کند هوای گریه های تلخ
آنکه خنده از لبش جدا نبود

 

artemiss

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Apr 22, 2008

• #2,245

الف : این زمان نشسته بی تو با خدا
آنکه با تو بود و با خدا نبود!!
می کند هوای گریه های تلخ
آنکه خنده از لبش جدا نبود

 

shiva_21_2

عضو جدید

• Apr 22, 2008

• #2,246

dar do ruze omre kutah sakht jani kardeam
ba hame na mehrbanan mehr bani kardeam
ham deli ham ashiyani ham zabani kerdeam

 

hamid_61

عضو جدید

• Apr 22, 2008

• #2,247

ملامت گوی عاشق را چه گوید مردم دانا

که حال غرقه در دریا نداند مردم ساحل

به خونم گر بیالاید دو دست نازنین شاید

نه قتلم خوش همی آید که دست و پنجه ی قاتل

اگر عاقل بود داند که مجنون صبر نتواند

شتر جایی بخواباند که لیلی را بود منزل

 

shiva_21_2

عضو جدید

• Apr 22, 2008

• #2,248

لا لا كن دخترم رو شونيه من
كه شب رد شه دوباره از سر ما

 

يامين

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Apr 22, 2008

• #2,249

آسمان چون جمع مشتاقان پريشان ميكند

در شگفتم من نمي پاشد ز هم دنيا چرا

 

booghbooghabbasy

عضو جدید

• Apr 22, 2008

• #2,250

اگر با من نبودش هیچ میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی