بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

maten110

عضو جدید
تشکر

منم تسلیت میگم.........اگر دلتون شکست منم دعا کنید که خیلی محتاجم
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
قصه مييييييخوااااااااااااااااااااااااااااااام
سلام، چشم، بذارید گرم بشیم قصه هم میگیم ...

تشکر

منم تسلیت میگم.........اگر دلتون شکست منم دعا کنید که خیلی محتاجم
سلام، ممنون ...
ما هم محتاجیم به دعا ...

سلام ...

بگو عزیز بگو ...
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
ی بچه های خوش

سیلام به همه بچه های خوش تیپ کرسی(و سلام به محمد صادق
)
 

noosh_l

عضو جدید
قصه كوتاه كوتاه:
تمرین




مدت ها تمرین کرد تا همان آدمی شد که

همسرش،

دوست داشت شبیه او باشد.

و تازه،

آن وقت بود که فهمید،

همسرش

همان آدمی نیست که او انتظار داشت ،

باشد.

 

maten110

عضو جدید
من شروع میکم قصه عشق بردیار و آسپاسیا و کمبوجیه پسران کوروش کبیر و سلطنت داریوش بزرگ:gol:
 

maten110

عضو جدید
یکی بود یکی نبود


البته در خصوص مرگ بردیار و کمبوجیه من افسانه یا قصه ای خودم خوندم که دوست دارم اینجا بنویسم جون این کتاب جزو کتابهای بسیار زیبایی بود که دوران دبیرستان با اشتیاق زیادی خوندم و همیشه یادم موند البته اینو اینجاعنوان کنم که تنها این افسانه مرگ پسران کوروش هست .




دختر وزیر کمبوجیه دختری دانا و زیبا بود بردیار هم جزو پسران خوش سیما پارس روزی هنگام شکار بریار این دختر ومیبینه آسپاسیا چون بردیار اغلب خارج قصر بود نشناخت این پسر شاهزاده ایران هستش. بعد ازاندک زمانی این دو بهم علاقه پیدا میکنند . وطی دیدارهای بعدی به هم معرفی میشند.
کمبوجیه بیخبر از همه جا دختر وزیر و میبینه و خاستگاری میکنه . اسپاسیا به بردیار خبر میده که برادرت خواهان من شده بردیار آماده میشه به کمبوجیه اطلاع بده .از اون طرفم بدخواهان ایران شروع میکنند به کمبوجیه برعلیه بردیار خبرهای دروغ میدند که ایرانیان برادر رو که به خاطر چهره و هیکل و رفتار به پدر شباهت داره بیشتر قبول دارند و احتمال داره در سفری که در پیش دارید بردیار زمام امورو و شاهی رو به دست بگیره. و بوسیله خبرچینان مطلع میشه که برادر خواهان همان دختر وزیر است . وزیر که از جریان عشق دخترش به بردیار خبر داشته بوسیله کمبوجیه مامور کشتن بردیار میشه . در وعده گاهی که با آسپاسیا داشت بردیار بوسیله وزیر با خنجر زهری کشته میشه قبل از آمدن آسپاسیا وقتی آسپاسیا با بردیار میرسه نزدیک پایان عمرشه بردیار به آسپاسیا میگه پدرت ندانسته معشوق دخترشو کشت آسپاسیا به بردیار قول میده کابوس کمبوجیه رو به حقیقت تبدیل میکنه

از طرفی وزیر در کشور شایعه میکنند بردیار به خاور دور رفته .

آسپاسیا به سراغ پدر میره وبهش اطلاع میده چه کرده .وزیر که دخترش برای او بسیار عزیز هستش قول میده به آسپاسیا کمک کنه تا انتقام معشوق رو بگیره

وزیر به دستور آسپاسیادر سفر کمبوجیه مغی گوش بریده ای که بسیار شبیه بردیار هست به عننوان بریار معرفی میکنه و برعلیه شاه شورش کرده و تخت شاهی رو میگیره آسپاسیا به سراغ کمبوجیه میره در چادر به کمبوجیه خودشو معرفی میکنه و میگه تنها راه اینکه ایران از دست اون مغ نجات پیدا کنه بدست آسپاسیاست و این امکان پذیر نیست مگر خود کشی کمبوجیه و خنجری که بردیار بوسیله اون کشته شده رو به شاه میده وکمبوجیه خودش رو زخم زده آسپاسیا شبانه راهی پایتخت میشه و کمبوجیه کم کم تحت تاثیر سم خنجر قرار میگیره فردا صبح اسب سوار میشه و در راه کشته میشه


آسپاسیا به پایتخت میره و به پدر میگه حالا نوبت توست وزیر به میدان شهر میره و اونجا اعلام میکنه اون شخصی که بر تخت نشسته مغی بیش نیست و بریار رو من سالها پیش کشتم وخودشو از بالای میدان شهر به پایین می اندازه سردار بزرگ ایران داریوش به قصر حمله کرده و سر مغ رو میبره


آسپاسیا به مزار بریار میره همونجا آرام میمیره

 

Hamid MB

مدیر تالار زنگ تفریح
مدیر تالار
کاربر ممتاز
سلام عزیزان دل
ببخشید من تازه اومدم اینجا چه خبره ؟! چی کار میکنین ؟!
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
سلام به آرامش قبل از طوفان ... :D
خوبی؟؟نه دیگه..طوفان موفان نداریم..یه بمب میندازیم خلاص!!دیگه خسته شدم هی شماها کل کل کردید هر کدوم از یه در رفتید!!امشب دیگه شب موعوده..حرف اینا هم نمیزنم..یهو بسم الله میگم بمب رو میندازم:D
سلام
شب بخير
اين برو بچ رو معرفي نميكني؟؟؟؟؟؟؟؟:biggrin:
خب تقریبا میشه همه به جز محمد صادق!:biggrin:
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام... شب همگی به خیر :gol:

سلام مرد قانون چطوری؟ :D
سلام ...
مرسی، شکر خدا ...
شما خوبی؟ هنوزم اون پشت مشتا هستی یا اومدی بیرون از پشت اون جادوگر؟

سلام عزیزان دل
ببخشید من تازه اومدم اینجا چه خبره ؟! چی کار میکنین ؟!
سلام
تو تازه اومدی اینجا؟ :biggrin:
بچه تو هر روز و شب انجا تلپی، بعد میگی تازه اومدی اینجا ... :D
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
  • Like
واکنش ها: pme

losi

عضو جدید
سلام ...
مرسی، شکر خدا ...
شما خوبی؟ هنوزم اون پشت مشتا هستی یا اومدی بیرون از پشت اون جادوگر؟


سلام
تو تازه اومدی اینجا؟ :biggrin:
بچه تو هر روز و شب انجا تلپی، بعد میگی تازه اومدی اینجا ... :D


یاسمن رو می گی؟ چرا امشب نمی بینمش؟ نکنه محاکمه اش کردی؟ :mad:
 
  • Like
واکنش ها: pme

Similar threads

بالا