أشنايي با مفاهيم روش تحليل سياسي1

mr.fares

عضو جدید
کاربر ممتاز

به منظور يكسان سازي مفهومي و ارائه يك تعريف واحد از مفاهيم
و واژه ها نيز مشخص نمودن نحوه و كاربرد هر واژه و مفهوم در عرصه
بكارگيري مفاهيم سياسي لازم است در اين بحث واژه هايي كه تحليل گر با
أنها سروكار دارد را مورد بررسي قرارد هيم تا در كاربرد هر يك از اين
مفاهيم دچار اشتباه نشويم . اين واژه ها و مفاهيم عبارتند از
شماره - 1 روش : در لغت به معناي راه طريقه مشي و شيوه بوده و در اصطلاح
شيوه خاص در هر موضوع است كه در اين درس به شيوه ها و روشهايي كه براي
ريشه يابي و پيش بيني حوادث و پديده هاي سياسي بكار برده مي شود اطلاق
مي گردد شماره - 2 تحليل : اصل فعل أن از حل يحل و مصدر باب تفعيل بوده كه به معناي حلال كردن و روا دانستن < است . اما در فارسي تحليل را بيشتر به معناي
گره گشايي و بازكردن مطلب و عقده گشايي < بكارمي برند. چنانكه در قرأن
در د عاي حضرت موسي (ع) در اين معناي لغوي بكار رفته است
أشنايي با مفاهيم روش تحليل سياسي اما معناي تحليل در مباحث سياسي عبارتند از: دقيق شدن در مسائل سياسي گشودن گره هاي ابهام و اغراض پنهاني بازكردن مطالب و حدود و ابعاد أن بيان نتايجي كه مقصود بوده و يا بدست أمده و يا خواهدأمد و باريك بيني و نكته سنجي مورد نياز در مسائل سياسي به عبارت ديگر تحليل ريشه يابي حوادث و پديده ها و پيش بيني نتايج أن مي باشند كه طبعا لازمه أن حلول درجزئيات أن حادثه نيز خواهدبود. به عبارت روشن تر انسان با دارابودن معلومات و دانش كافي و تجربه لازم همراه با شم خدادادي حائز ملكه نفساني مي گردد كه قادراست با درك صحيح پديده ها و جريانهاي سياسي و كشف ارتباط متقابل حوادث به ارزيابي مسائل پرداخته و نتيجه مطلوب را اخذنمايد. عملياتي كه انسان با بكارگيري اين قوه انجام مي د هد مي توان به أن >فن تحليل سياسي < نام نهاد
معمولا تحليل سياسي بكاربرده مي شود و علت أن ارتباطي است كه بين اين دو
وجوددارد. تجزيه عبارت از جداكردن جزءجزءكردن است و تحليل به معناي
تركيب و كشف روابط بين اجزاء بطوري كه كليت يك شي ء و يا يك پديده را
شناسايي كند. به اين ترتيب تجزيه و تحليل سياسي عبارت از تجزيه پديده
به اجزاء گوناگون و تشكيل د هنده پديده مورد بررسي و شناخت هر يك از
اجزاء و شناخت ارتباط اجزاء با يكديگر و شناسايي كليت پديده مورد
بررسي مي باشد
پس در تجزيه و تحليل سياسي سه مرحله بايد طي شود
الف ) تقسيم يك كليت به اجزاء خود
ب ) كشف و شناخت روابط اجزاء بر طبق قانون عليت
ج ) بيان و تشريح روابط مذكور
شماره - 3 تفسير سياسي : تفسير در لغت به معناي روشن كردن كشف حجاب نمودن از روي شي ء مي باشد أنگاه كه تحليل گر براي اثبات و درك عميقتر جريان سياسي مجبور گردد از وقايع و جريانات ديگر استفاده نمايد. همچنين براي توجيه
و تاييد مطلب خود نيازمند به بيان دليل و بر هان باشد تا بتواند مطلب
تحليلي خود را تبيين نمايد اين عمل را تفسير گويند. تفاوت تحليل و
تفسير در همين نكته است كه در تحليل سعي در بهره گيري از اجزاء پديده و ارتباطات بين أنها مي باشد ولي در تفسير براي اثبات و درك عميقتر يك جريان سياسي لازم است از وقايع و جريانهاي سياسي ديگري استفاده شود تا مطلب بشكل موردنظر و واقع بينانه ارائه شود. بنابراين تفسير مي تواند كمك به تحليل و مكمل أن باشد و در عين حال مقوله و روش متفاوتي است . تفسير بيشتر مترادف با تبيين بكاربرده مي شود
شماره - 4 توجيه سياسي : توجيه از نظر لغت به معناي روي كسي يا چيزي را به
سويي برگرداندن و نيز توضيح دادن مطلبي يا روي أوردن به سوي چيزي
بكاررفته است
توجيه سياسي يعني توضيح و تشريح مسائل سياسي همراه با استدلال بمنظور
اقناع طرفداران خود مي باشد
فرق تفسير با توجيه سياسي در اين است كه در تفسير موضوع شرح داده مي شود
اما در توجيه كوشش مي گردد تاهمراه با شرح قضايا حقانيت موضوع نيز
ثابت گردد. معمولا توجيه سياسي در مقابل انحرافها شكستها نارسائيها و
يا ناباوري جامعه بكار مي رود
شماره - 5 رخداد يا واقعه سياسي : رويداد يا حادثه اي است كه در ارتباط با
سياست اتفاق افتاده است مثل : ترور ها انفجار ها ديد و بازديد هاي سياسي
و امثال اين امور كه همه روزه در اخبار رسانه هاي گرو هي مي شنويم
غالبا وقايع سياسي انتزاعي و محرز نيستند و در ارتباط با يك سلسله
وقايع ديگر پديد مي أيند و خود در وقايع ديگر اثر مي گذارند و اكثرا
محدود به زمان و يا مكان پيدايش خود نمي باشند و به اصطلاح وقايع سياسي
در رابطه با جريانهاي سياسي بايد مورد ارزيابي و تحليل واقعگردند
پس در شناخت و تحليل هر واقعه سياسي نبايد فقط به شناخت و تحليل همان
واقعه اكتفاكرد بلكه به جرياناتي كه واقعه در أن قراردارد و به عناصر
اصلي و فر عي و به عوامل زمينه ساز واقعه و به محيطها و وقايعي كه در
ارتباط با اين واقعه هستند و يا خواهند بود و به تاثير ها و تاثر ها
نيز توجه داشت
شماره - 6 جريان سياسي : به يك سلسله وقايع و حوادث سياسي مرتبط باهم كه
براساس اهداف و محور هاي مشخصي انجام مي شود عنوان مي شود. مثل : جريان
روشنفكري يا مشرو عه خواهي در مشروطه جريان نفاق در انقلاب اسلامي جريان
صهيونيسم جريان ليبراليسم و امثالهم
شماره - 7 نظريه يا دكترين سياسي : اظهارنظر در مسائل سياسي از طرف شخصيتهاي سياسي يا احزاب و گروه كه عمدتاعلمي و كلاسيك و قابل اثبات باشد اطلاق مي گردد. مثل : نظريه امام در مورد حكومت جمهوري اسلامي و ولايت فقيه و يا نظر مبارزاتي حضرت امام (ره ) در پيدايش و پيروزي انقلاب اسلامي
شماره - 8 موضعگيري سياسي : موضعگيري مرحله پس از تحليل و با توجه به عوامل و عناصر ديگري مانند منافع و مصالح أينده نگري بررسي وضعيت و بالاخره
سياستهاي كلي اتخاذ مي شود به عبارت ديگر موضعگيري نشانه برنامه ها و اقداماتي است كه بدنبال تحليل و با استفاده از أن در مرحله اجراء مورد نظر مي باشد
يك فرمانده نظامي پس از جمعأوري و ارزيابي اطلاعات (كه از راههاي مختلف
نظير مشاهده تجربه مخفي و ياعلني ) و با توجه به اهداف تعيين شده به
تعيين وضعيت < و اتخاذ مواضع مناسب دست مي زند. بدين ترتيب تحليل يعني
بيان >أنچه كه هست < و موضعگيري يعني بيان >أنچه كه بايد باشد و عمل
شود. يك تحليل گر سياسي از بودن واقعيتها أنگونه كه هستند سخن مي گويد ولي
سياستمدار (يا مسئول سياسي ) با توجه به تحليل و سياستهاي كلي از
حركتها و چگونگي برخورد مقابله همكاري هماهنگي سازش ياعدم سازش
با اين واقعيتها با اظهارنظر بيانيه و اقدامات مناسب و مقتضي سخن مي گويد و موضعگيري مي كند همچنين >تحليل < مي تواند بيان واقعيتها باشد و >موضعگيري < قضاوت درباره أنها تلقي شود
تحليل سياسي و فرايند تحليل چيست
براي پاسخگويي به سوال فوق ابتدا بايد تعريف دو مفهوم >تحليل < و
سياست < را شناخت أنگاه به تعريف >تحليل سياسي پرداخت
تحليل عبارت است از شناخت دقيق يك مفهوم يا
پديده كه sisylanA
خود مستلزم فرايندي است مبتني بر
شماره - 1 توصيف پديده و يا مفهوم
شماره - 2 توضيح پديده و مفهوم
شماره - 3 پيش بيني أينده و الگوسازي
پس در يك تجزيه و تحليل علمي از پديده ها ابتدا بايد أن پديده را
توصيف نمود. در توصيف پديده موردنظر أنگونه كه هست شناسايي مي شود
بديهي است كه محدوده توصيف پديده ها چندان دقيق نيست زيرا شناخت
پديده ها در چهارچوبه اطلاعات از أنها امكان پذير است و اين خود مستلزم
بي نهايت أگاهي است كه معمولا قابل دسترسي نمي باشد حتي در علوم دقيقه
توصيف پديده ها به راحتي پاورقي منظور از علوم دقيقه علوم
تجربي همانند رياضيات فيزيك و... مي باشد
صورت نمي گيرد و بطور طبيعي در علوم اجتماعي كه نسبيت بر أنها
حاكم است پاورقي حاكميت نسبيت بر علوم اجتماعي به معني نداشتن امور
ثابت در اين علوم نيست بلكه منظور تعميم نسبيت در اغلب پديده هاي
اجتماعي است اين امر مشكل تر خواهدبود
پس از توصيف پديده ها نوبت به توضيح أنها فرامي رسد توضيح به معني
پاسخ گويي به >چرا< هاست به عنوان مثال اگر پديده >بز هكاري نوجوانان
در مسائل تربيتي مورد تجزيه و تحليل قرارگيرد بدوا بايد واقعيت
بز هكاري در نوجوانان توصيف شود تا ما پديده راهمانگونه كه هست بشناسيم
و پس از اين مرحله است كه نوبت به بررسي عمل بز هكاري در نوجوانان
مي رسد در اين قسمت پديده و جوانب أن ريشه يابي مي شود و به عوامل موثر
بز هكاري نوجوانان پاسخ داده خواهدشد
اين بخش از تحليل را توضيح پديده ها گويند كه همانند بخش اول مستلزم
برخورداري >تحليل گر< از أگاهي هاي لازم پيرامون علل پديده است
و ناگفته Analyser
پيداست كه شناخت اجزاي علي در يك پديده خود متوقف بر علل متسلسله اي
است كه تحليل گر بايد بر أنها واقف باشد
فرأيند تحليل به همين جا ختم نمي شود و مرحله نهايي أن تعميم
پديده به انواع ssecorP fo Analysis
مشابه أن مي باشد كه اصطلاحا به أن >پيش بيني أينده < مي گويند. در اين
مرحله تحليل گر قادر خواهدبود كه با توصيف و توضيح پديده أينده أن را
و نيز پديده هاي مشابه را پيش بيني نمايد. مشكلي كه در اين مرحله فراسوي
تحليل گر قراردارد اطمينان از رخداد هايي است كه تنها متغير هاي پيش بيني
شده عامل أن مي باشند و نه عوامل ديگر
پرواضح است كه پيش بيني چنين موضو عي مشكل تر از دو بخش ديگر تحليل مي باشد چرا كه أگاهي از تحولات أينده به معني توصيف و توضيح أينده اي است كه
كميت و كيفيت أن براي ما روشن نيست و جز كسانيكه باعلم افاضه اي
بر پاورقي علم افاضه اي ياعلم لذتي علمي كه خارج از
چهارچوبه تحصيل است و خداوند به كسانيكه شايستگي أن را دارند افاضه
مي نمايد واقعيات احاطه دارند براي ديگران ميسر نمي باشد
بنابراين تجزيه و تحليل به صورت دقيق و علمي امر دشواري است كه
دست يابي به أن براحتي امكان پذير نمي باشد و يك تحليل گر بايد همواره با
مطالعات دقيق و با اطمينان از نسبيت اطلاعاتي كه دارد تنها با حدس و
گمان پديده ها را تجزيه و تحليل نمايد و از هرگونه اظهارنظر قطعي
پيرامون پديده خودداري كند
و شايد به همين دليل است كه تحليل گران در بيان فراورده هاي تحليلي خود
از كلماتي همچون >شايد< >بنظرمي رسد< >گمان مي رود< >امكان مي رود< و
محتمل است < و كلمات مشابه استفاده مي نمايند
تعريف سياست در بستر لغات و مشكل عمده در تعريف أن
سياست در لغت به معاني مختلفي أمده است كه عبارتند از
حكم راندن رياست كردن اداره كردن مصلحت كردن تدبيركردن عدالت
داوري تنبيه و جزا شكنجه عذاب نگهداري و حراست حدود ملك
كشورداري
در زيارت جامعه كبيره كه از زيارت معتبره مي باشد در توصيف ائمه دين
عليهم السلام أمده است
وساسه العباد يعني : شما حاكمان بندگان هستيد كه منظور از
سياست در اين پاورقي كليات مفاتيح الجنان زيارت جامعه كبيره و به
نقل از امام هادي (ع)
جمله >حكومت نمودن < و اعمال قدرت و نفوذ بر مردم است
به عقيده بعضي از صاحبنظران در علم سياست سه عامل اساسي باعث شده است
كه مفهوم سياست پيچيده و دشوار باقي بماند
شماره - 2 >نخستين سخن اين كه مسئله از نامعين و ناروشن بودن قلمرو أن ناشي
مي شود. دومين مشكل كه با دشواري نخستين پيوستگي دارد و با أن يكي است
تمييز سياست از غيرسياست است و اين كه چگونه مي توان امور سياسي را از
امور غيرسياسي جداساخت . سومين دشواري از اينجا پيدامي شود كه همه مردم
اعم از باسواد و بي سواد عوام و خاص دانا و نادان نسبت به سياست
مفهومي در ذ هن خود دارند و اين واژه راهر روز در گفت و شنود هاي خود
بكار مي برند
باهمه مشكلاتي كه مفاهيم اجتماعي در تعريف دارند نمي توان به تعريف
دقيق أنها پرداخت . اما از مجمو عه تعاريفي كه براي اين مفاهيم ارائه
شده است مي توان تصوير روشن اما نسبي از أنها به دست أورد
در اينجا به بعضي از تعاريفي كه نسبت به واژه >سياست توسط
محققين Policy
علوم سياسي صورت گرفته است اشاره مي كنيم
سياست در بينش سكولاريسم و ليبراليسم
موريس دوورژه در تعريف سياست مي گويد: >النهايه جو هره
سياست eciruaM duverger
طبيعت خاص و معني حقيقي أن اين است كه هميشه و همه جا ذوجنبتين است
تصوير >ژانوس خداي دوچهره مظهر حقيقي دولت است . زيرا
ژرفترين واقعيت پاورقي ژانوسjanus نخستين پادشاه افسانه اي كشور
لاتيون (در ايتالياي كنوني ) براساس اين افسانه خداوند به اين پادشاه
أنچنان روشن بيني داد كه هم به گذشته و هم به أينده عارف و أگاه شد
گذشته بيني و أينده نگري وي سبب شد كه با دو چهره نمايش داده شود
تهران : موسسه انتشارات اميركبير ص 61
سياسي را بيان مي كند. دولت و به صورت وسيعتر قدرت سازمان يافته در يك
جامعه هميشه و همه جا در عين حال كه ابزار تسلط برخي از طبقات بر
طبقات ديگر است و طبقات مسلط به سود خود و به زيان طبقات زير سلطه از
أن استفاده مي كنند وسيله ايست براي تامين نو عي نظم اجتماعي و نو عي
همگونگي كليه افراد در اجتماع در جهت مصلحت عمومي
از تعريفي كه >دوورژه < از سياست ارائه داده است چنين استنباط مي شود كه
>سياست < عبارت است از: اعمال قدرت در جهت بهره كشي و ايجاد نظم
اجتماعي . و اگر اين تعريف را در جهان بيني حاكم بر انديشمندان سياسي
غرب مورد مداقه قرارد هيم به اين نكته مي رسيم كه در تمام تعاريفي كه
فلاسفه سياسي غرب از سياست ارائه داده اند بينش >سكولاريسم
حاكم است . يعني سياست را در Secularim
چارچوب دنيايي محض و جدايي أن از دين مورد تعريف قرارداده اند
در بينش >سكولاريسم < انسان به دنبال منافع است و طبيعي است كه به
سياست < هم از زاويه كسب منافع مي نگرد. در اين ديدگاه و بينش سياست
چيزي جز اعمال قدرت در جهت بهره كشي نيست و حتي نظم اجتماعي هم به
تنهايي هدف سياست نمي باشد. بلكه نظم اجتماعي نيز به انگيزه منفعت طلبي
است . بديهي است كه در يك اجتماع فاقد نظم هيچكس قدرت بر جلب منافع
ندارد و بايد براي دست يابي به منافع نظم اجتماعي ايجادنمود
به تعريفي كه >مك أيوراز سياست ارائه داده است توجه كنيم كه
بازتاب kaM ayvere
ديگري از بينش سكولاريسم است
سياست علمي است كه به ما مي أموزد چه كسي مي برد چه مي برد كجا مي برد؟
چگونه مي برد و چرا مي برد؟
مي بينيم كه در بينش سكولاريستي سياست چيزي جز بردن و چگونه بردن نيست
تعاريف ديگري كه از سياست ارائه شده است براساس همسوئي سياست با قدرت
است مثلا >برتراند ژوونل استاد جامعه شناس سياسي دانشگاه پاريس در
تعريف dnaretreB jouvnel
سياست 2مي گويد: >سياست بررسي و شناختن ريشه هرگونه اعمال قدرت و نفوذ
است و قدرت به مفهوم عام واژه در نظر گرفته شده است
تعاريف ديگري نيز از سياست شده است كه به گونه اي به تعاريف قبلي بر
مي گردد از قبيل اينكه سياست را به > علم دولت < و ياهر امري كه به دولت
مربوط مي شود دانسته اند

 

mr.fares

عضو جدید
کاربر ممتاز
أشنايي با مفاهيم روش تحليل سياسي1-2

أشنايي با مفاهيم روش تحليل سياسي1-2

سياست از ديدگاه اسلام
از نظر اسلام سياست نه بمعني اعمال قدرت بطور مطلق است و نه علم چگونه
بردن و كجابردن و نه تنها ايجاد نظم اجتماعي بلكه اسلام با بينش
فرامادي سياست را به معني حكومت و اعمال قدرت در جهت هدايت انسانها
به سمت كمالي كه عبارت از خوشبختي در زندگي دنيوي و سعادت در زندگي
اخروي است مي داند و مبناي اين بينش بر جهان بيني اسلامي است كه به همه
پديده هاي سياسي از زاويه تلفيق دنيا و أخرت و تلفيق دين و سياست نگاه
مي كند
حضرت امام خميني (قدس سره الشريف ) در رابطه با يگانگي دين و سياست
مي فرمايند
اين را كه ديانت بايد از سياست جدا باشد و علماي اسلام در امور
اجتماعي و سياسي دخالت نكنند استعمارگران گفته و شايع كرده اند. اين را
بي دين ها مي گويند مگر زمان پيغمبر اكرم (ص ) سياست از ديانت جدابود؟ مگر
در أن دوره عده اي روحاني بودند و عده اي ديگر سياستمدار و زمامدار؟
و در جاي ديگر مي فرمايند
سياست اين است كه جامعه راهدايت كند و راه ببرد تمام مصالح جامعه
را مدنظر بگيرد و اينها راهدايت كند به طرف أن چيزي كه صلاحشان است
صلاح ملت است صلاح افراد است و اين مختص انبياء است . ديگران اين سياست
را نمي توانند اداره كنند اين مختص انبياء و اولياء است و به تبع أنها
به علماي بيدار اسلام
مي بينيم كه تفاوت برداشت دانشمندان سياسي غرب و اسلام از سياست متكي به
نگرش هاي متفاوت أنان به انسان و جهان است
سكولاريسم و اومانيسم به سياست نگاه دنيوي محض دارند اما اسلام سياست را
در تلفيق دين و دنيا مي شناسد
اكنون بايد ديد منظور از تحليل سياسي چيست ؟
با نگرش به تعريفي كه از تحليل و سياست بعمل أمد مي توان گفت : تحليل
سياسي به معني توصيف توضيح و ارائه تصويري از أينده پديده هايي است كه
به گونه اي در موضوع سياست قرارمي گيرند. اين پديده ها ممكن است مفاهيم
سياسي باشد يا تحولات و حوادث سياسي و يا فرايند سياسي
در اين جا براي تقريب بيشتر تعريف تحليل سياسي به اذ هان خوانندگان
براي هر يك از موارد تحليل نمونه اي را ارائه مي كنيم
گاهي تحليل سياسي در رابطه با مفهومي سياسي است مانند تحليل واژه
دموكراسي و گاهي تحليل از يك حادثه سياسي است مثل تحليل
ترور هاي Democracy سياسي و گاهي تحليل سياسي از فرايندي سياسي است مثل تحليل >سياست خارجي ناگفته پيداست كه مشكل تحليل سياسي تنها با أشنايي باعلم سياست قابل حل نيست و از أنجا كه سياست يك رشته وابسته است أگاهي از رشته هاي ديگري مانند جامعه شناسي اقتصاد روابط بين الملل روان شناسي و به ويژه در سياست اسلامي أگاهي از فقه سياسي الزام أور مي باشد
 

Similar threads

بالا