بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

losi

عضو جدید
سلام بچه ها... شب خوش
منم الان رسیدم...
موافقید یه چایی بذارم با هم بخوریم؟
 

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی از روزهاگروهی از قورباغه های کوچیک تصمیم گرفتند که با


هم مسابقه ی دو بدند.

هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود .




جمعیتزیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند…


و مسابقه شروع شد ….









راستش, کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچیکی بتوانند به نوک برج برسند .



شما می تونستیدجمله هایی مثل اینها را بشنوید:






اوه,عجب کار مشکلی !!’




اونها هیچوقت به نوک برج نمی رسند ..’




یا :




هیچ شانسی برای موفقیتشون نیست.برج خیلی بلند ه !’




قورباغه های کوچیک یکی یکی شروع به افتادن کردند…



بجز بعضی که هنوز با حرارت داشتند بالا وبالاتر می رفتند …




جمعیت هنوز ادامه می داد,’خیلی مشکله!!!هیچ کس موفق نمی شه !’


و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته می شدند و از ادامه دادن منصرف

...

ولی فقط یکی به رفتن ادامه داد بالا, بالا و باز هم بالاتر ….




این یکی نمی خواست منصرف بشه !




بالاخره بقیه ازادامه ی بالا رفتن منصرف شدند.



به جز اون قورباغه کوچولو که بعد از تلاش زیاد تنها کسی بود که به نوک رسید !




بقیهی قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند او چگونه این کا ر رو انجام داده؟





اونا ازش پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج و موفق شدن رو پیدا کرده؟





و مشخص شد که …





برنده ی مسابقه کر بوده !!!





نتیجه ی اخلا قی این داستان اینه که:
هیچ وقت به جملات منفی و مأیوس کننده ی دیگران گوش ندید…


چون اونا زیبا ترین رویا ها و آرزوهای شما رو ازتون می گیرند….


چیز هایی که از ته دلتون آرزوشون رو دارید!

همیشه به قدرتکلمات فکر کنید .
چون هر چیزی که می خونید یا می شنوید روی اعمال شما تأثیر میگذاره
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز

اوهوم
همه رفتن!
خوش اومدي:gol:
سلام بچه ها... شب خوش
منم الان رسیدم...
موافقید یه چایی بذارم با هم بخوریم؟
سلام
من كه كاملاً موافقم:thumbsup2:
 

shahkoorosh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
نه اينا در زود ميرن البته سايتم ارور زياد ميده
خوش اومدين:gol:

برگ از درخت خسته میشه...پاییز بهونست...
مرسی...این خابالو هایی رو که من مینینم به خاطر ارور نیست که میرن....بخاطر گرمای کرسیه!!!
آخه میگن گرما آدمو خابالو میکنه:biggrin:
 

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام بچه ها... شب خوش
منم الان رسیدم...

سلام

خوش اومدی



مرسی


برگ از درخت خسته میشه...پاییز بهونست...
مرسی...این خابالو هایی رو که من مینینم به خاطر ارور نیست که میرن....بخاطر گرمای کرسیه!!!
آخه میگن گرما آدمو خابالو میکنه:biggrin:


شاید سردشون میشه!
 

shahkoorosh

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشم الان چاییم آماده می شه میارم
چایی بخورید خوابتونم می پره...

خدا عمرت بده:gol:...انقده دلم میخواد تو این سرما که انگشتام بی حس شدن یه لیوان چایی داغ رو دو دستی بگیرم تو دستام تا انگشتام گرم بشن...بعدشم فوت کنم تو لیوان چایی تا بخار داغش بخوره تو چشمام، بعد از چشمام یه کم اشک بیاد....آخ که چه کیفی داره:D
 
  • Like
واکنش ها: losi

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینم چایی... بفرمایید :gol:


مرسی


خدا عمرت بده:gol:...انقده دلم میخواد تو این سرما که انگشتام بی حس شدن یه لیوان چایی داغ رو دو دستی بگیرم تو دستام تا انگشتام گرم بشن...بعدشم فوت کنم تو لیوان چایی تا بخار داغش بخوره تو چشمام، بعد از چشمام یه کم اشک بیاد....آخ که چه کیفی داره:D

:surprised:
 
  • Like
واکنش ها: losi

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها منم برم لالا
يادتون نره كرسي رو خاموش كنيدا
شبتون پر ستاره:GOL:
 

losi

عضو جدید
خدا عمرت بده:gol:...انقده دلم میخواد تو این سرما که انگشتام بی حس شدن یه لیوان چایی داغ رو دو دستی بگیرم تو دستام تا انگشتام گرم بشن...بعدشم فوت کنم تو لیوان چایی تا بخار داغش بخوره تو چشمام، بعد از چشمام یه کم اشک بیاد....آخ که چه کیفی داره:D

مرسی :gol:
shahkorosh عزیز یه جوری از سرما می گی که... مگه الان کجایی؟ نکنه !!
 

Similar threads

بالا