سلام ...
ممنون از توجهتون ؛ سايتش همون زمين دانشكده خودمونه(دانشكده هنر و معماري بابلسر) اقليمشم كه معتدل و مرطوب خزريه... ممنون ميشم اگه كمكم كنين.....
با سلام و احترام مجدد
در این یکی دو هفته ی اخیر ، در چند تاپیک بحث هایی پیرامون ِ ایده و کانسپت و تفاوت های انها دیدم . خیلی دوست داشتم فرصتی پیدا میشد تا کمی در باره ی انچه می پندارم و دریافتم ، از چیزهای مفید و غیر مفیدی که شنیدم و خواندم بگویم .
اما از انجایی که فکر کردم شاید به این سرعت فرصت چنین کاری را پیدا نکنم ، در اینجا به صورت خیلی خلاصه ، چیزی که به نظرم میرسد را با شما در میان می گذارم .
دوست گرامی !
به گمانم این طرز ِ تلقی نسبت به ایده و کانسپت ( حال در مورد این که اینها با هم تفاوت دارند یا نه صحبت نمیکنیم ) که در ان ایده و کانسپت را به مانند " موضوع انشا " در نظر بگیریم و سپس شروع کنیم به نوشتن پیرامون ِ ان موضوع ، به هیچ وجه صحیح نیست .
متاسفانه تا جایی که من برخورد کردم ، به نظرم روند ِ چندان منطقی پیرامون ِ پرداختن به ایده و کانسپت در دانشگاه ها جریان ندارد .
به عنوان ِ مثال ، بسیاری را دیدم که گمان میکنند مثلا اقای کالاتراوا تعیین میکند که : "کانسپت من پرنده است " و سپس شروع میکند به طراحی کردن به گونه ای که فرمش ، تداعی کننده ی پرنده باشد . گرچه این مطلب تا حدی صحیح است ، اما فقط در حد ِ لایه ی ظاهری و بیرونی ان .
سعی میکنم در بحثی جداگانه بیشتر در باره این ماجرا صحبت کنم .
اما دوست گرامی
به گمانم برای انکه منطقی تر شروع به طراحی کنید ، از همین دانشگاه ِ خودتون شروع کنید . برخی گمان میکنند که کانسپت یک چیز ِ ذهنی و خیالی ست که باید چشمشان را ببندند و در ذهنشان تجسم کنند .
اصلا بیایید از لکه ی قرار گیری دانشگاه شروع کنید . ارتباطش با دانشگاه حقوق که در نزدیکی دانشگاه ِ شماست . تاثیری که سلف سرویس ِ مقابل ِ ساختمان بر دانشگاه شما دارد ( اگر دارد ) . سپس اهسته اهسته وارد ِ ساختمان شوید . به تحلیل ِ فضای ورودی و دو راه پله ی گرد مقابل تان بپردازید . خوانایی فضا ها را بررسی کنید . به عنوان کسی که اولین بار وارد ساختمان میشود . در عین حال توجه داشته باشید که مطالعات و بخصوص مطالعات ِ برنامه فیزیکی ، تا چه حدی رعایت شده است .
مثلا بررسی کنید که گره ای که اتاق ِ سمعی بصری ( اگر اشتباه نکنم ضلع ِ شرقی ساختمان ) ایجاد کرده است ، گره ای مناسب است .
نورگیری اتلیه ها . ارتباط ِ اتلیه های معماری با کارگاه ها ، ایا بر اساس دیاگرام ها هست یا نه .
ایا این کانسپ است ؟ خیر !
این روندی ست که دید شما را کمی باز تر می کند . کمی در حال و هوای انچه اکنون هست ، دقیق تر قرار میگیرید . خوب یا بد ، درست یا نا درست ، این ساختمانی ست که طراح ِ قبل ، با هر ایده و کانسپتی که داشته ان را خلق کرده .
مزایایی دارد و معایبی . نیازی نیست که شما در طراحی تان دوباره اشتباهات ِ طراح قبل را تکرار کنید .
با این اغاز ، به گمانم ، اصولا نحوه ی فکر کردنتان به ایده و کانسپتی که قصد دارید برگزینید ، تغییر خواهد کرد .
و یک نکته ی دیگر . کانسپت یک قسمت ماجرا ست . انچه مهم تر است ، " پرداخت " ِ ان است . اجازه بدهید مطالعات هدایتگر خطوط شما باشد . سلیقه ی شما اهمیت چندانی ندارد . انچه که باید باشد ، باید باشد ! و این باید ها را مطالعات به شما دیکته میکند . سرانه ها و برنامه فیزیکی و استاندارد و سایت و اقلیم و صدها مورد دیگر . شما در نهایت ، باید در نقش ِ یک نظم دهنده باشید . یک رهبر ِ ارکستر که این باید ها را هنرمندانه تر کنار هم بچینید .
کانسپت و ایده و . . . فقط عوامل ِ محرک ِ طرح هستند . وسیله هستند و نه هدف . ( این بحث ِ دیگری ست که در طرح های عالی ، وسیله و هدف یکی میشوند و به یک " بیانگری ِ عمیق " میرسیم . منظور ِ من حداقل ها ست )
خودم را مثال میزنم . چنان کانسپتی برای طرح ِ دانشکده معماری ام انتخاب کرده بودم ، و چنان داستان و تحلیلی برایش گذاشته بودم ، که حتی استاد ِ فرا تر از تصور سختگیر مان هم خوشش امده بود . ولی ای کاش این کار را نمیکردم . چون روندم ، مطلقا یک روند ِ اشتباه بود . من حتی کانسپتی که انتخاب کرده بودم را " تحلیل ِ مورد به مورد " هم کرده بودم . در حدود ِ بیست صفحه . ولی تماما شعر و قصه بود . حرف ِ رایگان . به همین خاطر نتوانستم کانسپتم را " خط " کنم . و معماری ، زبان ِ واژه ها نیست . زبان خطوط و صفحه و حجم و نور و . . . است . و وقتی که نتوانی با واژه هایش ارتباط برقرار کنی ، مهم نیست چقدر میتوانی دیگران را گول بزنی و اشتباهاتت را پشت ِ توجیح های بی اساس پنهان کنی . منظورم از این جملات فقط خودم هستم . بیشترین چیز را از اشتباهاتم اموختم و سخت ترین نقد ها را به کارهای خودم کردم . امیدوارم شما اشتباهات مرا نکنید . ایجاد ِ یک یکپارچگی ِ ساده ، بسیار ارزشمند تر از طرح ها و ایده هایی ست که هر کدام به صورت ِ مجزا ، قابل تامل هستند .
بعید بدانم که توانسته باشم کمکی بهتون بکنم . هر چند تلاشم را کردم .
امیدوارم روند ِ روان و یکدست و دلنشینی برای طراحی تان بیابید .
با بهترین ارزو ها
.
.
.