مشاعرۀ سنّتی

behnam-t

عضو جدید
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم !
نگرفتی دگر از عاشقی آزرده خبر هم !
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم ... ! http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif

معرفت نیست در این قوم خدا را سببی
تا برم گوهر خود را به خریدار دگر
 

Alone_Queen

عضو جدید
در گردش ايام قلم مي چرخد
با چرخش آن كتاب دل مي رقصد
اين فتنه رقص قصه تكرار است
فردا چه كسي به گفتگو مي خندد
 

Alone_Queen

عضو جدید
یاد باد آنکه خرابات نشین بودم و مست
وانچه در مسجدم امروز کمست آنجا بود...
 

R@mtin.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند ....... پنهان خورید باده که تعزیر میکنند
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
 
  • Like
واکنش ها: abfa

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
در صبح آشنایی شیرینمان تورا
گفتم که مرد عشق نئی باورت نبود
در این غرئب سرد جدایی هنوز هم
می خواهمت چو روز نخستین ولی چه سود؟
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در شبان غم تنهايي خويش
عابد چشم سخنگوي توام
من در اين تاريكي
من در اين تيره شب جانفرسا
زائر ظلمت گيسوي توام
گيسوان تو پريشانتر از انديشه ي من
گيسوان تو شب بي پايان
جنگل عطرآلود
شكن گيسوي تو
موج درياي خيال
كاش با زورق انديشه شبي
از شط گيسوي مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر مي كردم
كاش بر اين شط مواج سياه
همه ي عمر سفر مي كردم
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست...



تو فكر يك سقفم
يك سقف بي روزن
يك سقف پا برجا
محكم تر از آهن
سقفي كه تن پوش هراس ما باشه
تو سردي شبها لباس ما باشه
سقفي اندازه ي قلب من و تو
واسه لمس تپش دلواپسي
براي شرم لطيف آينه ها
واسه پيچيدن بوي اطلسي


ايرج جنتی عطايی
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک دم نمی رود از یادم
چشمه های پر نور چشمت
آن گل سرخی که دادی
در سکوت خانه پژمرد
آتش عشق و محبت

در خزان سینه افسرد

ایرج جنتی عطایی:gol:
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یک دم نمی رود از یادم
چشمه های پر نور چشمت
آن گل سرخی که دادی
در سکوت خانه پژمرد
آتش عشق و محبت
در خزان سینه افسرد

ایرج جنتی عطایی:gol:


در کوچه باد می اید
این ابتدای ویرانیست
آن روز هم که دست های تو ویران شدند باد می آمد
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدی ای غمگین تر از من
بعد از آن دیر آشنایی
آمدی خواندی برایم
قصه ی تلخ جدایی
؟؟

 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دیدی ای غمگین تر از من
بعد از آن دیر آشنایی
آمدی خواندی برایم
قصه ی تلخ جدایی ؟؟
يک شبي مجنون نمازش را شکست
بي وضو در کوچه ليلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده اي زد بر لب درگاه او
پر زليلا شد دل پر آه او

گفت يا رب از چه خوارم کرده اي
بر صليب عشق دارم کرده اي

جام ليلا را به دستم داده اي
وندر اين بازي شکستم داده اي

نشتر عشقش به جانم مي زني
دردم از ليلاست آنم مي زني
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا