نشکن نمی گم!

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]یکی از علما می[/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گفت: در مشهد مقدس به تحصیل علوم دینی اشتغال داشتم. یکی از طلبه ها که از ‏دوستان من بود، بیمار شد و بیماریش به قدری شدید شد که به حالت مرگ افتاد.
[/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دراین هنگام ما او را تلقین می کردیم و به « لااله الا الله »، « الله اکبر » و..؛ اما او در پاسخ می گفت: ‏نشکن، نمی گویم! [/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ما تعجب کردیم؛ زیرا او طلبه ی خوبی بود، راز چه بود که پاسخ ما را نمی داد و به جای آن، سخن بی ‏ربطی بر زبان می آورد؟! [/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا این که لحظاتی حالش خوب شد. علت را پرسیدیم، گفت: اول آن ساعت مخصوص من را بیاورید تا ‏بشکنم و بعد ماجرا را برای شما تعریف می کنم. ساعتش را آوردن. او گفت: من خیلی به این ساعت ‏علاقه دارم ؛ هنگام احتضار [/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شنیدم شما به من می گویید « لااله الا الله» و شیطان در برابرم ایستاده بود و همین ساعت مرا در ‏دست داشت و در دست دیگرش چکشی بود و آن را بالای ساعت من نگه داشته بود، می خواستم ‏جواب شما را بدهم؛اما شیطان به من میگفت:اگر لااله الا الله بگویی، ساعت تو را می شکنم، من هم ‏چون آن ساعت را خیلی دوست داشتم، به او می گفتم: نشکن، نمی گویم![/FONT]

اين داستان رو خوندم گفتم واي به حال ما.
وقتي ميگن افراد خداهاي ديگري واسه خودشون انتخاب ميكنن قضيه همينه. حتما كه نبايد بريم بپرستيمش. همين كه اينقد علاقه بهشون داريم كه از خدا غافل ميشيم. يعني....
وااي به حال ما...حتما واسه ماهم يا كامپيوترمونو ميگيره دستش كه چكش بكوبه روش يا سيم اينترنتمونو ميخواد با سيم چين بچينه.
خدا به همه ما رحم كنه.