با مهریه موافق هستید یا نه ؟

" غضنفر خان "

عضو جدید
اخه میگن : تو مبارزه ضربه اولو بزن اونم با تمام قدرت بزن
اینجا ردش نکنیم فردا کلامون پس معرکس
در ضمن گربه رو باید دم حجله پیخ کنی نه اتاق بغلی

تو مبارزه آره .. این مبارزه یک طرفه است .. یا باید داخل نشی . اگر هم شدی باختی عزیزم.:biggrin::biggrin:;)
 

spow

اخراجی موقت
تو مبارزه آره .. این مبارزه یک طرفه است .. یا باید داخل نشی . اگر هم شدی باختی عزیزم.:biggrin::biggrin:;)

نه عزیزم ازاین خبرا نیست
این مبارزه دوطرفه که چه عرض کنم چندطرفست
ماهم جایی واسه باخت نمیریم
یه بار تو به دنیا اومدن همه چی رو باختیم
 

Lord HellisH

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
پایم عزیز ولی اینقدر میخندیم اینا یه نفرینی بلایی سرمون میارن
حالا تا کجای صف رسیدی
منکه 4تا دائمی و23 تا موقت
الان همشونو سه طلاقه کردم
سه طلاقه :eek::eek::eek::eek:


27*3 = 81 فقره طلاق؟

من فقط 20 تا موقت

4 تا اصلی رو هنوز انتخاب نکرده بودم

از نفرین این قوم نترس، با من باش :smile:
 

spow

اخراجی موقت
آخرین ویرایش:

lili _ sh

عضو جدید
قصه طلاق و مهریه من

قصه طلاق و مهریه من

:surprised:ما 4 خواهریم مهریه 3 تا خواهر دیگه ام 600 سکه هست. پدر من شرط گذاشته بود که مهریه ما 4 تا خواهر باید برابر هم باشه. چند تا از خواستگارای من روهم به خاطر این که به 600 عدد سکه راضی نبودن رد کرد.
وقتی من داشتم ازدواج میکردم آقای داماد امر فرمودند که 600 عدد نه و 300 عدد
به دو دلیل:
1- میخوام نشون بدید که برای حرفم ارزش قائلید
2- مقدارش در حدی باشه که برام قابل پرداخت باشه
ایشون خواستگار بنده بودن و ما هیچ شناختی ازهم نداشتیم و خانواده هامون مهر تایید رو به این ازدواج زدن ومن هم به حرف های شب خواستگاری آقا داماد اعتماد کردم که حماقت محض بود.
ما عقد کردیم تا 1 سال بعد نامزد باشیم و بعد عروسی کنیم.
بعد از سه هفته دیگه جونم از عابرو داری تازه عروس بودن و توهین های ریز و درشت آقایی که از مهندس بودن فقط اسمش و یدک میکشید و به غیر پز دادن این که لیسانس داره و شغل خوب داره خونه داره ماشین داره وخلاصه همه چیز تمومه وحتی چند تا خواستگار داشته به لبم رسید :mad:واقعا فکر میکرد چون همه اون امتیازها رو داره روی هر دختری که دست میگذاشت از خداش بوده که قبول کنه که باهاش ازدواج کنه خلاصه این آقا داماد ما رو بد جوری غرور برداشته بود خصوصا این که من هم هیچ ایرادی نداشتم و هم تحصیلات هنر تیپ قیافه پول از اون سرتر بودم که کم نداشتم. فکر میکرد ببین چی هستم که این رو به من دادن
:mad::mad::mad:ولی متاسفانه این اقای خود خواه به خودش اجازه هر فخر فروشی و میداد و هر حرف توهین آمیزی و با برداشت کج خودش تبدیل به حقیقت دروغی خودش میکرد و به ذهن بیمار خودش و اطرافیانش تحویل میداد
خانواده اش هم که مثل بت میپرستیدنش چون فکر میکنم اولین پسری بود که توی خانوادشون لیسانس گرفته بود و ماشین و خونه خریده بود وکلی آقا بود به من هم میگفتن خدا تو شکر کن که شوهرت مهندسه:surprised:ما یک فامیل داریم قصابه هر شب وقتی میره خونه 1 فص زنش رو میزنه این شاه داماد اگر بد اخلاق قرقرو تو به مهندس بودن و خونه دار بودن ماشین دار بودنش ببخشش:surprised:و خداتو شکر کن که دست بزن نداره من در عرض 3 هفته ازش متنفر شده بودم دختر مغروری بودم هیچ وقت به هیچ پسری باج نداده بودم و نخواهم داد برام اصلا مهم نبود که آیا شرایطش ایده آل هست یا نه
من فقط میخواستم دوستش داشته باشم
دلم براش تنگ بشه
بینمون محبت باشه نه این که به خاطر خود خواهی و غرور و توهین ازش فراری باشم
بعد یکی از دعواهای مصخرمون و توهین هایی که به خاطر هیچ چیز شنیده بودم بهش گفتم که حرف اول و آخرم طلاقه وازش جدا میشم باورش نمیشد فکر میکرد هر کاری دلش بخواد میتونه بکنه و من از ترس عابروم دم نزنم فکر میکرد از عابرو ریزی طلاق میترسم بهم گفت داری این حرف رو میزنی که از من سواری بگیری:mad:
کورخوندی من بهت سواری نمیدم سه هفته از زندگی مضحک ما بیشتر نمیگذشت که با هم قهر کردیم حتی پیش مشاوره هم رفته بودیم و اون حاضر نبود به حرفای مشاور عمل کنه و چون مشاور حق و داده بود به من جری تر شده بود و حرکتها و رفتار ها و حرف هاش زشت تر شده بود و غیر قابل تحمل دیگه یک لحظه هم نمیتونستم تحملش کنم هر حرفی بینمون به بحث ودعوا قهر تبدیل میشد
بهش گفتم بیا بریم طلاق توافقی بگیریم من همه مهریه ام رو میبخشم ققط از هم جدا شیم
وقتی دید هنوز سر حرف خودم هستم باورش نمیشد که حرفام حقیقت داره و فکر نمیکرد حاظر باشم به شرایطی که اون داره پشت پا بزنم و هیچ وقت نخواست قبول کنه که من اگر قبول کردم بدون هیچ شناختی همسرش بشم به خاطر این بود که به حرفهای شب خواستگاری اعتماد کرده بودم و اون رو یک آدم خوش اخلاق خوش برخورد مودب دیده بودم نه یک آدم خود خواه مغرور قرقرو
متاسفانه قبول نکرد که به صورت توافقی از هم جدا بشیم و گفت من تو رو هیچ وقت طلاق نمیدم کور خوندی باید بیای سر خونه زندگیت حق نداری با عابروی من بازی کنی
باهاش رابطه ام رو قطع کردم وگفتم باید بریم دادگاه
چون میدونست خانواده ام مخالف طلاق هستن گفت برو با بزرگترت بیا من با تو هیچ حرفی ندارم با بابات قرار طلاق رو میزارم
به اجبار خانواده من دوباره با هم آشتی کردیم خانواده اون که جرات یا حق هیچ گونه اظهار عقیده و نظری و نداشتن خودش همه ازش میترسیدن و میگفتن اون برای زندگی خودش بلده تصمیم بگیره ما دخالت نمیکنیم
دوباره آشتی کردیم و اولین قدم رفتیم پیش مشاور توی راه به هر طریقی بلد بود باز توهین میکرد و عقد هاش رو خالی میکرد وقت یاز مشاوره بر میگشتیم گفت من ثابت میکنم تو دیوونه ای و میرم از دست تو و بابات شکایت میکنم که زن دیوونه دادین به من میخواست به هر دری بزنه که به همه ثابت بکنهکه ایراد از منه که آدمی توی شرایط اون و دوست ندارم و باید همه اون رو دوست داشته باشن چون آدم موفقیه ولی لازمه دوست داشتن دوست داشتنی بودنه و به اخلاق ربط داره نه هیچ چیز دیگه
اوایل مرداد پارسال با هم رفتیم شمال عروسیه یکی از اقوامشون دیگه همه چیز اون جا تموم شد چون خانوادگی قلبشون داشت میخوابید وقتی میدیدن من نسبت به پسرشون چقدر سردم وهیچ کس نمیگفت به اون آقای محترم چیکار کردی که این خانوم حاظر نیست 2 دقیقه شما رو تحمل کنه همه باز با تمام وقاحت به من میگفتن ما که پسرمون مهندسه شرایطش عالیه چرا لگد به بخت خودت میزنی پسر ما رو تحویل بگیر:mad:احمقها
وقتی از شمال برگشتیم خانواده اش به جای این که دنبال مشکل توی پسرشون باشن به طور کامل من . بایکوت کردن نه زنگ نه تلفن نه دیدار نه خودشون نه پسرشون حتی من رو پاگشا هم نکردم اون موقع ما 2 ماه بود که عقد کرده بودیم و من فقط یک بار شام خونه مادر شوهرم رفته بودم وبه غیر از 2 بار مسافرتی که توی شمال خونه اقوامشون رفته بودیم خونه هیچ کودوم از فامیل هاش رو ندیدم حتی خواهر وبرادرش
ببین چه زهر چشمی از من می خواستن بگیرن
خلاصه تا 19 مهر ماه بایکوت بودم و روز 19 مهر بدون هیچ گل یا شیرینی یا هیچ چیز خودش خواهرش برادرش دامادشون مادرش دست خالی اومدن خونه ما مثلا برای آشتی هر توهینی بلد بودن به من کردن که چرا دختر شما توس شمال پول آرایشگاهشو خودش حساب کرده خواسته پول باباش و به رخ پسر ما بکشه چرا پا نشده توی مجلس قاطی ما برقصه وبه فاطمه زهرا قسم هزار جور دروغ به من نسبت دادن جلوی خانوادهان اونم در صورتی که فرداش یعنی 20 مهر تولدم بود و اولین سالی بود که عروس اون خانواده مضحک بودم و ازمن پرسیدن قول میدی بعد از این رفتارتو درست کنی؟
گفتم :mad: نه من حاظر نیستم 1 دقیقه هم پسرتون رو ببینم
از خرداد ماه که ما عقد کردیم و از روز یکه با اون شاه داماد دعوام شد تا روزی که بابام رو به طلاق رازی کنم با بابام و خانواده ام 4 ماه جنگیدم کتک خوردم فحش خوردم تحقیر شدم تا به هم ثابت کنم که این آقا فقط اسمش مهندسه نه ادب داره نه شعور
این آقای زرنگ شناسنامه و عقد نامه من رو به اسم کار اداری گرفته بودن از تابستون پارسال پیش بینی این رو کرده بود که نتونم مهریه ام رو اجرا بزارم این رو من ساده وقتی فهمیدم که 23 مهر ماه که رفتم جلوی در خونشون تا شناسنامه ام رو برای کار دانشگاهم پس بگیرم ولی به جا یشناسنامه یک کتک مفصل از این آقای مهندس محترم توی پارکینگ خونشون خوردم همه محتویات کیف من روخالی کرد روی کف پارکینگ و هی میگفت ضبط صوت آوردی همرات که فحش های من و ضبط کنی و ببری به همه نشون بدی
فکر میکرد منم مثل خودش پست و تنگ نظرم و دیدم خدایا این ذهنش تا کجاها که کار نمیکنه
البته قبلا هم من وزده بود ولی چ.ن توی ماشین و در حین رانندگی بوده خوب نتونسته بود مثل این بار عقده هاش رو خالی کنه
برگشتم خونه با مادر و پدرم رفتم جلوی درشون بد بخت ترسئ نیومد پایین زنگ زد اول داداشش اومد بعد اومد پایین
بابام بهش گفت تو این زدی گفت اگه من زدمش برید شاهد بیارید
همون موقع دیگه دستش رو شد دیگه همه شناختنش حتی کسی که توی فامیل ما معرف اون آقا بود و تا عید طرفداریش رو میکرد الان از دشمن های قسم خورده اش شده
همون موقع رفتم همه مهریه ام رو اجرا گذاشتم
حالا میگه بیا همه مهریه ات روببخش تا طلاقت روبدم
بهش میگم یادته پارسال همین موقع گفتم بیا توافقی جدا شیم همه مهریه ام رو ببخشم بهم گفتی نه من طلاقت نمیدم برو با بزرگترت بیا
خوب حالا که رفتم 4 ماه از بزرگترم کتک خوردم فحش خوردم تا راضیش کردم به طلاق پشتم وایساده میگه مهریه ات رو تا قرون آخرش میگیری خودت خواستی
باز من گفتم از 65 ملییون بیا 15 ملییون بده من بقیه اش رو میبخشم میگه نه همه رو یا باید ببخشی یا تا ؟آخر عمرت طلاقت نمیدم
منم میگم نه تو چه زود همه چیزو فراموش میکنی
1- باشه پارسالم به حرفم گوش ندادی امسالم نده به 15 ملییون راضی نشو ببینم کی پشیمون میشی
2- طلاقم نده همین که دیگه نمیبینمتو مجبور نسیتم تحملت کنم برام بسه
3- دیگه به هیچ مردی اعتماد ندارمو ازدواج نمیکنم
حالا شما بگید جای من یا اون اگه بودید چیکار میکردید حق با کیه مقصر کیه؟
البته این و بگم که من خودم رو هم مقصر میدنم که بدون شناخت کافی جواب بله رو دادم باعث بد بختی هر دو مون شدم؟
 
آخرین ویرایش:

oxision

عضو جدید
کاربر ممتاز
وای چه داستانی :cool:
خوب من اگه جای شما بودم ، بعد از اشتباه اول که بدون فکر و شناخت جواب دادم ، سعی می کردم روش اون مرد رو بدست بیارم. هر مردی یه چی میگن قلقی (درست نوشتم؟) داره ، سعی می کردم بدستش بیارم.
شاید شما هم خیلی نکته بین بودی ، خیلی ریز نگاه کردی. یکم فکر کن؟
البته من حاضرم برم و اون مهریه هم بمونه برای خودش. ولی همچین داغش می کنم تا یادش باشه دیگه از این کارا نکنه :biggrin:
من میگم بشینه بوستان و گلستان سعدی رو با قلم نی بنویسه تا مهریم رو ببخشم :biggrin:
آی حالی میده بعد از اینکه نوشت جلو روش پاره پاره کنیش :w14: یا روش آب بریزی که رنگاش قاطی بشه ;)

بلاخره چی شد ، طلاق گرفتی یا نه؟
 

qmars200

عضو جدید
:surprised:ما 4 خواهریم مهریه 3 تا خواهر دیگه ام 600 سکه هست. پدر من شرط گذاشته بود که مهریه ما 4 تا خواهر باید برابر هم باشه. چند تا از خواستگارای من روهم به خاطر این که به 600 عدد سکه راضی نبودن رد کرد.
وقتی من داشتم ازدواج میکردم آقای داماد امر فرمودند که 600 عدد نه و 300 عدد
به دو دلیل:
1- میخوام نشون بدید که برای حرفم ارزش قائلید
2- مقدارش در حدی باشه که برام قابل پرداخت باشه
ایشون خواستگار بنده بودن و ما هیچ شناختی ازهم نداشتیم و خانواده هامون مهر تایید رو به این ازدواج زدن ومن هم به حرف های شب خواستگاری آقا داماد اعتماد کردم که حماقت محض بود.
ما عقد کردیم تا 1 سال بعد نامزد باشیم و بعد عروسی کنیم.
بعد از سه هفته دیگه جونم از عابرو داری تازه عروس بودن و توهین های ریز و درشت آقایی که از مهندس بودن فقط اسمش و یدک میکشید و به غیر پز دادن این که لیسانس داره و شغل خوب داره خونه داره ماشین داره وخلاصه همه چیز تمومه وحتی چند تا خواستگار داشته به لبم رسید :mad:واقعا فکر میکرد چون همه اون امتیازها رو داره روی هر دختری که دست میگذاشت از خداش بوده که قبول کنه که باهاش ازدواج کنه خلاصه این آقا داماد ما رو بد جوری غرور برداشته بود خصوصا این که من هم هیچ ایرادی نداشتم و هم تحصیلات هنر تیپ قیافه پول از اون سرتر بودم که کم نداشتم. فکر میکرد ببین چی هستم که این رو به من دادن
:mad::mad::mad:ولی متاسفانه این اقای خود خواه به خودش اجازه هر فخر فروشی و میداد و هر حرف توهین آمیزی و با برداشت کج خودش تبدیل به حقیقت دروغی خودش میکرد و به ذهن بیمار خودش و اطرافیانش تحویل میداد
خانواده اش هم که مثل بت میپرستیدنش چون فکر میکنم اولین پسری بود که توی خانوادشون لیسانس گرفته بود و ماشین و خونه خریده بود وکلی آقا بود به من هم میگفتن خدا تو شکر کن که شوهرت مهندسه:surprised:ما یک فامیل داریم قصابه هر شب وقتی میره خونه 1 فص زنش رو میزنه این شاه داماد اگر بد اخلاق قرقرو تو به مهندس بودن و خونه دار بودن ماشین دار بودنش ببخشش:surprised:و خداتو شکر کن که دست بزن نداره من در عرض 3 هفته ازش متنفر شده بودم دختر مغروری بودم هیچ وقت به هیچ پسری باج نداده بودم و نخواهم داد برام اصلا مهم نبود که آیا شرایطش ایده آل هست یا نه
من فقط میخواستم دوستش داشته باشم
دلم براش تنگ بشه
بینمون محبت باشه نه این که به خاطر خود خواهی و غرور و توهین ازش فراری باشم
بعد یکی از دعواهای مصخرمون و توهین هایی که به خاطر هیچ چیز شنیده بودم بهش گفتم که حرف اول و آخرم طلاقه وازش جدا میشم باورش نمیشد فکر میکرد هر کاری دلش بخواد میتونه بکنه و من از ترس عابروم دم نزنم فکر میکرد از عابرو ریزی طلاق میترسم بهم گفت داری این حرف رو میزنی که از من سواری بگیری:mad:
کورخوندی من بهت سواری نمیدم سه هفته از زندگی مضحک ما بیشتر نمیگذشت که با هم قهر کردیم حتی پیش مشاوره هم رفته بودیم و اون حاضر نبود به حرفای مشاور عمل کنه و چون مشاور حق و داده بود به من جری تر شده بود و حرکتها و رفتار ها و حرف هاش زشت تر شده بود و غیر قابل تحمل دیگه یک لحظه هم نمیتونستم تحملش کنم هر حرفی بینمون به بحث ودعوا قهر تبدیل میشد
بهش گفتم بیا بریم طلاق توافقی بگیریم من همه مهریه ام رو میبخشم ققط از هم جدا شیم
وقتی دید هنوز سر حرف خودم هستم باورش نمیشد که حرفام حقیقت داره و فکر نمیکرد حاظر باشم به شرایطی که اون داره پشت پا بزنم و هیچ وقت نخواست قبول کنه که من اگر قبول کردم بدون هیچ شناختی همسرش بشم به خاطر این بود که به حرفهای شب خواستگاری اعتماد کرده بودم و اون رو یک آدم خوش اخلاق خوش برخورد مودب دیده بودم نه یک آدم خود خواه مغرور قرقرو
متاسفانه قبول نکرد که به صورت توافقی از هم جدا بشیم و گفت من تو رو هیچ وقت طلاق نمیدم کور خوندی باید بیای سر خونه زندگیت حق نداری با عابروی من بازی کنی
باهاش رابطه ام رو قطع کردم وگفتم باید بریم دادگاه
چون میدونست خانواده ام مخالف طلاق هستن گفت برو با بزرگترت بیا من با تو هیچ حرفی ندارم با بابات قرار طلاق رو میزارم
به اجبار خانواده من دوباره با هم آشتی کردیم خانواده اون که جرات یا حق هیچ گونه اظهار عقیده و نظری و نداشتن خودش همه ازش میترسیدن و میگفتن اون برای زندگی خودش بلده تصمیم بگیره ما دخالت نمیکنیم
دوباره آشتی کردیم و اولین قدم رفتیم پیش مشاور توی راه به هر طریقی بلد بود باز توهین میکرد و عقد هاش رو خالی میکرد وقت یاز مشاوره بر میگشتیم گفت من ثابت میکنم تو دیوونه ای و میرم از دست تو و بابات شکایت میکنم که زن دیوونه دادین به من میخواست به هر دری بزنه که به همه ثابت بکنهکه ایراد از منه که آدمی توی شرایط اون و دوست ندارم و باید همه اون رو دوست داشته باشن چون آدم موفقیه ولی لازمه دوست داشتن دوست داشتنی بودنه و به اخلاق ربط داره نه هیچ چیز دیگه
اوایل مرداد پارسال با هم رفتیم شمال عروسیه یکی از اقوامشون دیگه همه چیز اون جا تموم شد چون خانوادگی قلبشون داشت میخوابید وقتی میدیدن من نسبت به پسرشون چقدر سردم وهیچ کس نمیگفت به اون آقای محترم چیکار کردی که این خانوم حاظر نیست 2 دقیقه شما رو تحمل کنه همه باز با تمام وقاحت به من میگفتن ما که پسرمون مهندسه شرایطش عالیه چرا لگد به بخت خودت میزنی پسر ما رو تحویل بگیر:mad:احمقها
وقتی از شمال برگشتیم خانواده اش به جای این که دنبال مشکل توی پسرشون باشن به طور کامل من . بایکوت کردن نه زنگ نه تلفن نه دیدار نه خودشون نه پسرشون حتی من رو پاگشا هم نکردم اون موقع ما 2 ماه بود که عقد کرده بودیم و من فقط یک بار شام خونه مادر شوهرم رفته بودم وبه غیر از 2 بار مسافرتی که توی شمال خونه اقوامشون رفته بودیم خونه هیچ کودوم از فامیل هاش رو ندیدم حتی خواهر وبرادرش
ببین چه زهر چشمی از من می خواستن بگیرن
خلاصه تا 19 مهر ماه بایکوت بودم و روز 19 مهر بدون هیچ گل یا شیرینی یا هیچ چیز خودش خواهرش برادرش دامادشون مادرش دست خالی اومدن خونه ما مثلا برای آشتی هر توهینی بلد بودن به من کردن که چرا دختر شما توس شمال پول آرایشگاهشو خودش حساب کرده خواسته پول باباش و به رخ پسر ما بکشه چرا پا نشده توی مجلس قاطی ما برقصه وبه فاطمه زهرا قسم هزار جور دروغ به من نسبت دادن جلوی خانوادهان اونم در صورتی که فرداش یعنی 20 مهر تولدم بود و اولین سالی بود که عروس اون خانواده مضحک بودم و ازمن پرسیدن قول میدی بعد از این رفتارتو درست کنی؟
گفتم :mad: نه من حاظر نیستم 1 دقیقه هم پسرتون رو ببینم
از خرداد ماه که ما عقد کردیم و از روز یکه با اون شاه داماد دعوام شد تا روزی که بابام رو به طلاق رازی کنم با بابام و خانواده ام 4 ماه جنگیدم کتک خوردم فحش خوردم تحقیر شدم تا به هم ثابت کنم که این آقا فقط اسمش مهندسه نه ادب داره نه شعور
این آقای زرنگ شناسنامه و عقد نامه من رو به اسم کار اداری گرفته بودن از تابستون پارسال پیش بینی این رو کرده بود که نتونم مهریه ام رو اجرا بزارم این رو من ساده وقتی فهمیدم که 23 مهر ماه که رفتم جلوی در خونشون تا شناسنامه ام رو برای کار دانشگاهم پس بگیرم ولی به جا یشناسنامه یک کتک مفصل از این آقای مهندس محترم توی پارکینگ خونشون خوردم همه محتویات کیف من روخالی کرد روی کف پارکینگ و هی میگفت ضبط صوت آوردی همرات که فحش های من و ضبط کنی و ببری به همه نشون بدی
فکر میکرد منم مثل خودش پست و تنگ نظرم و دیدم خدایا این ذهنش تا کجاها که کار نمیکنه
البته قبلا هم من وزده بود ولی چ.ن توی ماشین و در حین رانندگی بوده خوب نتونسته بود مثل این بار عقده هاش رو خالی کنه
برگشتم خونه با مادر و پدرم رفتم جلوی درشون بد بخت ترسئ نیومد پایین زنگ زد اول داداشش اومد بعد اومد پایین
بابام بهش گفت تو این زدی گفت اگه من زدمش برید شاهد بیارید
همون موقع دیگه دستش رو شد دیگه همه شناختنش حتی کسی که توی فامیل ما معرف اون آقا بود و تا عید طرفداریش رو میکرد الان از دشمن های قسم خورده اش شده
همون موقع رفتم همه مهریه ام رو اجرا گذاشتم
حالا میگه بیا همه مهریه ات روببخش تا طلاقت روبدم
بهش میگم یادته پارسال همین موقع گفتم بیا توافقی جدا شیم همه مهریه ام رو ببخشم بهم گفتی نه من طلاقت نمیدم برو با بزرگترت بیا
خوب حالا که رفتم 4 ماه از بزرگترم کتک خوردم فحش خوردم تا راضیش کردم به طلاق پشتم وایساده میگه مهریه ات رو تا قرون آخرش میگیری خودت خواستی
باز من گفتم از 65 ملییون بیا 15 ملییون بده من بقیه اش رو میبخشم میگه نه همه رو یا باید ببخشی یا تا ؟آخر عمرت طلاقت نمیدم
منم میگم نه تو چه زود همه چیزو فراموش میکنی
1- باشه پارسالم به حرفم گوش ندادی امسالم نده به 15 ملییون راضی نشو ببینم کی پشیمون میشی
2- طلاقم نده همین که دیگه نمیبینمتو مجبور نسیتم تحملت کنم برام بسه
3- دیگه به هیچ مردی اعتماد ندارمو ازدواج نمیکنم
حالا شما بگید جای من یا اون اگه بودید چیکار میکردید حق با کیه مقصر کیه؟
البته این و بگم که من خودم رو هم مقصر میدنم که بدون شناخت کافی جواب بله رو دادم باعث بد بختی هر دو مون شدم؟

نتيجه : دوستان بدون شناخت تصميم نگيرين ;)
 

lili _ sh

عضو جدید
وای چه داستانی :cool:
خوب من اگه جای شما بودم ، بعد از اشتباه اول که بدون فکر و شناخت جواب دادم ، سعی می کردم روش اون مرد رو بدست بیارم. هر مردی یه چی میگن قلقی (درست نوشتم؟) داره ، سعی می کردم بدستش بیارم.
شاید شما هم خیلی نکته بین بودی ، خیلی ریز نگاه کردی. یکم فکر کن؟
البته من حاضرم برم و اون مهریه هم بمونه برای خودش. ولی همچین داغش می کنم تا یادش باشه دیگه از این کارا نکنه :biggrin:
من میگم بشینه بوستان و گلستان سعدی رو با قلم نی بنویسه تا مهریم رو ببخشم :biggrin:
آی حالی میده بعد از اینکه نوشت جلو روش پاره پاره کنیش :w14: یا روش آب بریزی که رنگاش قاطی بشه ;)

بلاخره چی شد ، طلاق گرفتی یا نه؟

مرسی از راهنماییت عزیزم ولی نه من زیاد نکته بین نبودم چون به هر حال داشتم برای زندگی آیندم تصمیم میگرفتم خیلی جاها کوتاه اومدم و برای درست شدن زندگیم گذشت کردم ولی الان پشیمونم چون طرف مقابلم اینقدر خود خواه بود که پر روتر شد و زور گویی ها و تکروی هاش بیشتر شد
من خیلی از بحث ها و دعواهامون رو یعنی کلش رو تعریف نکردم چون از حوصله بحث خارجه و این همه طولانی شد اگر تعریف کنم میفهمید که جدایی ما به نفع هر دو مون بوده که بگذریم فقط عبرتی باشد برای سایرین که از تجربه تلخ ما درس بگیرن و امیدوارم هیچ کس همچین جریانی رو تحربه نکنه و گرنه نه مقدار مهریه مهمه نه پول نه در آمد اخلاق خوب
شناخت طرفین و دوست داشتن حرف اول رو میزنه به نظر من
 

spow

اخراجی موقت
مرسی از راهنماییت عزیزم ولی نه من زیاد نکته بین نبودم چون به هر حال داشتم برای زندگی آیندم تصمیم میگرفتم خیلی جاها کوتاه اومدم و برای درست شدن زندگیم گذشت کردم ولی الان پشیمونم چون طرف مقابلم اینقدر خود خواه بود که پر روتر شد و زور گویی ها و تکروی هاش بیشتر شد
من خیلی از بحث ها و دعواهامون رو یعنی کلش رو تعریف نکردم چون از حوصله بحث خارجه و این همه طولانی شد اگر تعریف کنم میفهمید که جدایی ما به نفع هر دو مون بوده که بگذریم فقط عبرتی باشد برای سایرین که از تجربه تلخ ما درس بگیرن و امیدوارم هیچ کس همچین جریانی رو تحربه نکنه و گرنه نه مقدار مهریه مهمه نه پول نه در آمد اخلاق خوب
شناخت طرفین و دوست داشتن حرف اول رو میزنه به نظر من

ممنون ابجی
باحال بود
انشاا... تو ادامه زندگی موفق باشی
مهمترین عامی تو زندگی مشترک شناخت درست ودرک متقابل از نیازها و احساسات همدیگس
موفق باشین
 

roya .m

عضو جدید
جالبه!
چیزی که به ضرر آقایونه همشون مخالفن!!!!!!
هر وقت پسرها قبول کردند که به جای دخترها جهیزیه بدهند ما دخترها هم قبول می کنیم که مهریه نگیریم!
خوب حالا نظرتون چیه؟؟؟؟

(اگه مهریه هم نباشه که دیگه آقاهه 3 روزه زنشو میندازه بیرون یکی دیگه میگیره!!! واسه تنوع...)

میگیریم... زیادشم می گیریم...:w13:
 

asiabadboy

عضو فعال
کاربر ممتاز
حتی اگه بخواهیم به این قضیه هم با دید تجاری نگاه کنیم .... بازم قابل توجیه نیست ....

کسیکه تعداد بالا مهریه تعیین می کنه باید ببینه ایا در اون حد و اندازه هست یا نه ...
کجا دیدید قیمت بنز و پیکان با هم برابر باشه ....

بعضیا هم میگن مهریه بالا برای ضمانت ....خب اگه اینطوره ....بانوان گرام چه ضمانتی به اقایون میدن ؟!؟!؟! :surprised:


:surprised:ما 4 خواهریم مهریه 3 تا خواهر دیگه ام 600 سکه هست. پدر من شرط گذاشته بود که مهریه ما 4 تا خواهر باید برابر هم باشه. چند تا از خواستگارای من روهم به خاطر این که به 600 عدد سکه راضی نبودن رد کرد.
وقتی من داشتم ازدواج میکردم آقای داماد امر فرمودند که 600 عدد نه و 300 عدد
به دو دلیل:
1- میخوام نشون بدید که برای حرفم ارزش قائلید
2- مقدارش در حدی باشه که برام قابل پرداخت باشه
.....................................
......................................
.....................................

خیلی متاثرکننده بود .... :cry:

مشکل شما مهریه نیست .... اختلاف دیدگاه دو خانواده هست که باید قبل از ازدواج کشف میشد ....
 

oxision

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه سئوال : اگر قرار باشه برای آقایون هم مهریه تعیین کنن ، اونوقت چقدر دوست دارید باشه؟;)
به سئوال قبلیم که فقط یک نفر پاسخ داد. :surprised:
 

m2002k

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیزان من اگه مهریه نباشه که آقایون با کوچکترین سختی و ناراحتی , خانمها رو شوت می کنن خونه باباشون .

مردي كه به خاطر تعداد سكه مجبوور ميشه زنش رو نگه داره، يعني اگه كم بود با ناملايمي ها بفرستش بره و اگه زياد بود مجبور بشه كه نگهش داره!!! همون بهتر كه زنش خودش بره خونه باباش!!!
 

asiabadboy

عضو فعال
کاربر ممتاز
5تا
لطفا یه آقا جواب بده ، رفتین خواستگاری یه دختر خانم که شرایط مد نظر شما را تا حدودی داره ( حالا یا از قبل می شناختینش و یا آشنا معرفی کرده) اگه تعیین مهریه را به عهده شما بزارن ، چند سکه تعیین می کنید؟

به اندازه نیمی از داراییم

یه سئوال : اگر قرار باشه برای آقایون هم مهریه تعیین کنن ، اونوقت چقدر دوست دارید باشه؟;)

به اندازه نیمی از داراییش
 

m2002k

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا یکی...زن یکی....مهریه هم یکی!!!!!(یه سکه)

من اصلا به اينكه مهريه پشتوانه‌ي زنه... مانع طلاق ميشه و خيليييي از حرفاي ديگه هيچ اعتقادي ندارم...
به نظر من تنها يه سكه مهريه‌ي قشنگيه....
هيچ وقت مهريه براي هيچ كسي نه تا به حال خوشبختي آورده نه مياره...
پس ذهناتون رو درگير اين مسائل نكنيد....
خوشبختي توي چيزاي ديگه‌اس...

:gol:
 

" غضنفر خان "

عضو جدید
مردي كه به خاطر تعداد سكه مجبوور ميشه زنش رو نگه داره، يعني اگه كم بود با ناملايمي ها بفرستش بره و اگه زياد بود مجبور بشه كه نگهش داره!!! همون بهتر كه زنش خودش بره خونه باباش!!!

خوب البته این هم از خوبی زنهاست که آقایون به زور مهریه اونها رو نگه می دارن .

و البته اگه زنه خودش بره که دیگه مهریه می خواد چی کار کنه .
 

m2002k

عضو جدید
کاربر ممتاز
:surprised:ما 4 خواهریم مهریه 3 تا خواهر دیگه ام 600 سکه هست. پدر من شرط گذاشته بود که مهریه ما 4 تا خواهر باید برابر هم باشه. چند تا از خواستگارای من روهم به خاطر این که به 600 عدد سکه راضی نبودن رد کرد.
خيلي ناراحت شدم :(
به نظر من اولين اشتباه با شما و خانوادتون بوده....
اينكه نه شما نه خانواده حاضر نشديد تحقيق بيشتري در مورد صحت صحبتهاي آقاي داماد و خانواده‌اش در روز خواستگاري بكنيد...
و اينكه خانوادتون صرف اينكه خواهراي ديگه چون مهريه‌ي 600تايي داشتن، شما هم بايد همين مهريه رو قبول ميكرديد.... اين باعث شده تا خيلي از موقعيت‌هاي خوب رو از دست بديد :(
اميدوارم اين تجربه، براي خودتونم مفيد باشه... از اين به بعد تصميمات پخته‌تر و صحيح‌تري توي زندگي بگيريد...
راستي، اينكه گفتيد ديگه حاضر به ازدواج و زندگي با هيچ مردي نيستيد، اينم كاملا اشتباهه...
اينم مثل اون اشتباهتون ميمونه...
هميشه از روي يه آدم يا چند تا در مورد كل تصميم نميگيرن...
مرداي با شعور و فهميده هم زيادن.... خيلي بيشتر از مردهايي كه مثل همسر شما بودند....
با يه تصميم اشتباه زندگيتون رو مسيرش رو تغيير داديد، الان ديگه با يه تصميم اشتباه ديگه، باقيه زندگي رو خراب نكنيد....
هستند مردهايي كه همسراشون رو دوست دارن، بهشون عشق مي‌ورزن و تمام زندگيشون زنشونه.... شما هم ميتوني يكي از اين زناي خوشبخت باشي...
اميدوارم زندگي از اين به بعد براتون خيلي قشنگتر باشه و ديدتون نسبت به مردها هم عوض بشه.... :gol:
حرفام رو به دل نگيريد، فقط به عنوان يه خواهر دوست داشتم باهاتون صحبت كنم....
موفق باشيد :gol:
 

ghazal khatoon

عضو جدید
قبل از حذف مهریه باید یه سری الزامات برای رعایت حقوق خانوم ها به وجود بیاد
به قول دوستمون باید همه چیز نصف به نصف تقسیم شه...اما زن و مرد باید جفتشون کار کنند و اون چه درمیارن مال جفتشون باشه.نه اینکه دختر یا پسر پولدار باشه و طرف مقابل به خاطر پول باهاش ازدواج کنه
البته اکثر زوجهای امروزی شاغل هستند.
مهریه رو به این خاطر قرار دادند که اگه زن از مرد جدا بشه ، برای ادامه زندگی با مشکل مواجه نشه..اما الان شده ابزاری برای تلکه کردن...
مثلا حساب کنید اگه مهریه دختر خانومی 1360 سکه باشه به نرخ بازار میشه 340 میلیون
ولی فکر کنم دو زوج اندازه 100 سال هم کار کنند ، نمیتونن این رو دربیارند
بنابر این مهریه ابزاری برای فشار روحی مردهاست
و بهتره کلا حذف بشه...مانند خیلی دیگه از قاونین مسخره 1400 سال پیش که از عربها به ارث رسیده:mad:
شما می گید زن و مرد جفتشون کار کنن اما بی انصافیه نگه داری از بچه کار کردن تو خونه رو جزو کار در نظر نگرفت که اینقدر خیلی از زن ها بابتش تلاش می کنن.
به قول آقای حلت مهریه زن باید اونقدری باشه که بتونه یک سال رو همونجوری زندگی کنه که خونه باباش زندگی می کرده و خرجشو بده حالا یه کمی هم بیشتر.....
مهریه زیاد موقع طلاق به چه درد یه زن می خوره وقتی غرور و احساسش له شده؟
منم با زیادیش مخالفم شدیدا.
 

ghazal khatoon

عضو جدید
اگه ازدواج حذف شه و طرفین با رضایت با هم زندگی کنند و هر وقت هم از هم خسته شدند بگن خداحافظ، مهریه حذف میشه.

اما اگه قرار ازدواجی صورت بگیره و تعهداتی باشه، پس مهریه باید باشه، ولی همونطور که ممکن پوست مرد رو بکنه، باید برا زن هم تعهدات ایجاد کنه.

من پیشنهادم 69 تا سکه 25 تومنیه، نبود!؟

فکر کنید که دختر شما مهریه اش 1سکه تمام بهار آزادی هست.یا کلا مهریه نداره ....با کلی جهیزیه فرستادینش خونه بخت...پسره هم هم ماشین داره هم خونه داره هم کار داره و ... اما دختر شما با اینکه تحصیل کرده است شوهرش می گه کار نکنه....بعد از 5سال زندگی مشترک که دو تا بچه هم دارن شوهر دختر شما می گه من از این زندگی خسته شدم می خوام برم یه زن دیگه بگیرم بچه ها رو خواستی بده به من نخواستی هم ببرشون.حالا آقای محترم دختر شما بر می گرده خونه شما در حالیکه:
کار نکرده در این مدت تا چیزی داشته باشه که بشه بهش دل خوش کرد
اون جهیزیه هم که بهش دادین هیچی نمی ارزه
یا حالا اون دو تا بچه هم خرجش اضافه میشه یا نمی شه
تازه بدتر اونکه کار هم کرده بیرون و با پولش تو اون زندگی خرج کرده که یا به اسم شوهرش شده یا چیزایی مثل خورد و خوراک بوده که هیچ
غرور و شخصیتش هم شکسته
حالا داماد محترم شما چی
خونه و ماشینی که از اول داشته نه تنها چیزی ازش کم نشده به قیمتش هم اضافه شده
10 سال با دختر شما تا جوون بوده زندگی کرده و شاید هر از چندی هم کتکش زده
حالا هم داره میره دنبال باقی زندگی
هیچ لطمه ای هم نه به غرورش خورده نه به احساسش
الحمدلله که مهریه هم نباید بده



نظر شما چیه؟؟؟؟؟؟؟
 

qmars200

عضو جدید
فکر کنید که دختر شما مهریه اش 1سکه تمام بهار آزادی هست.یا کلا مهریه نداره ....با کلی جهیزیه فرستادینش خونه بخت...پسره هم هم ماشین داره هم خونه داره هم کار داره و ... اما دختر شما با اینکه تحصیل کرده است شوهرش می گه کار نکنه....بعد از 5سال زندگی مشترک که دو تا بچه هم دارن شوهر دختر شما می گه من از این زندگی خسته شدم می خوام برم یه زن دیگه بگیرم بچه ها رو خواستی بده به من نخواستی هم ببرشون.حالا آقای محترم دختر شما بر می گرده خونه شما در حالیکه:
کار نکرده در این مدت تا چیزی داشته باشه که بشه بهش دل خوش کرد
اون جهیزیه هم که بهش دادین هیچی نمی ارزه
یا حالا اون دو تا بچه هم خرجش اضافه میشه یا نمی شه
تازه بدتر اونکه کار هم کرده بیرون و با پولش تو اون زندگی خرج کرده که یا به اسم شوهرش شده یا چیزایی مثل خورد و خوراک بوده که هیچ
غرور و شخصیتش هم شکسته
حالا داماد محترم شما چی
خونه و ماشینی که از اول داشته نه تنها چیزی ازش کم نشده به قیمتش هم اضافه شده
10 سال با دختر شما تا جوون بوده زندگی کرده و شاید هر از چندی هم کتکش زده
حالا هم داره میره دنبال باقی زندگی
هیچ لطمه ای هم نه به غرورش خورده نه به احساسش
الحمدلله که مهریه هم نباید بده



نظر شما چیه؟؟؟؟؟؟؟

واقعا اگه مهريه نبود چي ميشد؟

به نظر من مهريه ميتونه بين صد تا پونصد تا سكه باشه

كه بي انصافي نباشه :)
 

Lord HellisH

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اما در عوض خیلی زن ها هستن که بدبخت میشن و نمی تونن حق و حقوق پایمال شدشون رو بگیرن.

بنده همین جا اعلام میکنم که زیر بار بدعتهای نادرست نمیروم !
فکر کنید که دختر شما مهریه اش 1سکه تمام بهار آزادی هست.یا کلا مهریه نداره ....با کلی جهیزیه فرستادینش خونه بخت...پسره هم هم ماشین داره هم خونه داره هم کار داره و ... اما دختر شما با اینکه تحصیل کرده است شوهرش می گه کار نکنه....بعد از 5سال زندگی مشترک که دو تا بچه هم دارن شوهر دختر شما می گه من از این زندگی خسته شدم می خوام برم یه زن دیگه بگیرم بچه ها رو خواستی بده به من نخواستی هم ببرشون.حالا آقای محترم دختر شما بر می گرده خونه شما در حالیکه:کار نکرده در این مدت تا چیزی داشته باشه که بشه بهش دل خوش کرداون جهیزیه هم که بهش دادین هیچی نمی ارزه یا حالا اون دو تا بچه هم خرجش اضافه میشه یا نمی شهتازه بدتر اونکه کار هم کرده بیرون و با پولش تو اون زندگی خرج کرده که یا به اسم شوهرش شده یا چیزایی مثل خورد و خوراک بوده که هیچغرور و شخصیتش هم شکستهحالا داماد محترم شما چیخونه و ماشینی که از اول داشته نه تنها چیزی ازش کم نشده به قیمتش هم اضافه شده10 سال با دختر شما تا جوون بوده زندگی کرده و شاید هر از چندی هم کتکش زدهحالا هم داره میره دنبال باقی زندگیهیچ لطمه ای هم نه به غرورش خورده نه به احساسشالحمدلله که مهریه هم نباید بده نظر شما چیه؟؟؟؟؟؟؟
نظری ندارم
 

Lord HellisH

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
فکر کنید که دختر شما مهریه اش 1سکه تمام بهار آزادی هست.یا کلا مهریه نداره ....با کلی جهیزیه فرستادینش خونه بخت...پسره هم هم ماشین داره هم خونه داره هم کار داره و ... اما دختر شما با اینکه تحصیل کرده است شوهرش می گه کار نکنه....بعد از 5سال زندگی مشترک که دو تا بچه هم دارن شوهر دختر شما می گه من از این زندگی خسته شدم می خوام برم یه زن دیگه بگیرم بچه ها رو خواستی بده به من نخواستی هم ببرشون.حالا آقای محترم دختر شما بر می گرده خونه شما در حالیکه:
کار نکرده در این مدت تا چیزی داشته باشه که بشه بهش دل خوش کرد
اون جهیزیه هم که بهش دادین هیچی نمی ارزه
یا حالا اون دو تا بچه هم خرجش اضافه میشه یا نمی شه
تازه بدتر اونکه کار هم کرده بیرون و با پولش تو اون زندگی خرج کرده که یا به اسم شوهرش شده یا چیزایی مثل خورد و خوراک بوده که هیچ
غرور و شخصیتش هم شکسته
حالا داماد محترم شما چی
خونه و ماشینی که از اول داشته نه تنها چیزی ازش کم نشده به قیمتش هم اضافه شده
10 سال با دختر شما تا جوون بوده زندگی کرده و شاید هر از چندی هم کتکش زده
حالا هم داره میره دنبال باقی زندگی
هیچ لطمه ای هم نه به غرورش خورده نه به احساسش
الحمدلله که مهریه هم نباید بده



نظر شما چیه؟؟؟؟؟؟؟



شوخی کردم، نظری ندارما

آخه من لجم از این میگره، استفاده و سو استفاده مثل یه خیابون دو طرفه است، یعنی ممکن این دختر من (که من وجودش رو تکذیب میکنم!) تو این 10 سال شوهرش رو بیچاره کرده باشه و ممکن به باباش رفته باشه و کلی شوهرش رو هم کتک زده باشه، بعد آخر سر بخواد طلاق هم بگیره، یه سکه دیگه هم گیرش بیاد؟؟

به نظر من باید یه جایی باشه، که دو طرف برن زندگیشون رو تعریف کنند و اونها در نهایت یه عدد اعلام کنند، و اگر صالح باشند و دختر من مجبور بشه چیزی پس بده، دندم نرم با این دختر تربیت کردم خودم میدم :smile: (دمش هم گرم، مردها رو باید چاپید :eek:!!)


پیروز باشید
 

Similar threads

بالا