شيعه بر جواز ازدواج موقت (متعه) به چه دلايلى استناد ميكند؟
پاسخ پاسخ اول:
يكي از مشكلات مهم اجتماعى كه تمام جوامع بشرى كم و بيش با آن روبهرو هستند، مشكل جنسى ـ خصوصاً در سطح نوجوانان و جوانان ـ است. اين مشكل با بيبندوبارياى كه اخيراً از راههاى مختلف؛ مانند ماهواره، سيدي، ويدئو و نوارهاى مبتذل به وجود آمده، شديد شده دشمن با تمام قوا و با تهاجم همهجانبه فرهنگى به روح پاك جوانان و نوجوانان حمله كرده است. حال چه بايد كرد؟ از طرفى نميتوان جلو غرايز جنسى را با شدّت و خشونت گرفت و با آن مقابله كرد و از طرف ديگر بيبندوبارى نيز ضررها و خطرات عظيمى به دنبال داشته و جوانها را بيارداه و بيتقوا كرده و به انحطاط ورطه فساد كشانده است. علاوه بر اين مشكل معيشتى هم بيداد ميكند. پس راه حلّ اين مشكل چيست؟ در ذيل به بررسى راه كارهاى ممكن ميپردازيم و در ميان آنها به كارآمدترين آنها اشاره خواهيم كرد:
1ـ اين كه جوانان را از هر راهى كه ممكن است دعوت به آرامش و خاموش كردن آتش شهوت نماييم: اگرچه با جبر و خشونت باشد. روانشناسان و جامعهشناسان اين راه كار را نميپسندند، زيرا اين رفتار باعث ضررهاى روانى و ناهنجاريهاى اجتماعي جبرانناپذيرى خواهد شد و چه بسا تا سر حدّ خودكشى يا جنون كشيده شود.
2ـ جوانان را به بيبندوبارى دعوت نموده و هر نوع معاشرت جنسى را آزاد بگذريم، همانگونه كه برخى از دولتهاى شرقى و غربى اين راه حلّ را پيش گرفتهاند. ولى اين راه حل نيز مانند راه حلّ قبلى مورد تأييد روانشناسان، جامعهشناسان و روانپزشكان نيست. اين روش با ارزشهاى ديني، اخلاقى و انسانى سازگارى ندارد. بيماريهاى خطرناك ناشى از بيبندوبارى جنسى از قبيل ايدز و غيره كه در روزگار كنونى جامعه بشرى را تهديد ميكند به دنبال خواهد داشت.
3ـ جوانان را با همه مشكلات به سوى ازدواج دائم سوق داده و تشويق نماييم؛ اگرچه به ايجاد صندوقهاى خيريه يا اختصاص دادن بودجههاى كلان براى اين امر خير نياز باشد. ولي اين راه حلّ نيز اگرچه بخشى از مشكل را حل ميكند، اما نميتواند فراگير و اساسي باشد، زيرا تنها مشكل مالى نيست تا با كمكهاى مالى بخواهيم آن را جبران نماييم، بلكه مشكلات ديگري؛ مانند تحصيلات و غيره نيز وجود دارد. فيلسوف معروف، دكتر برتراند راسل، يكى از مشكلات جنسى را اينگونه به تصوير ميكشاند: «سن ازدواج خودبهخود و به مرور زمان به تأخير ميافتد، زيرا دانشجو در هجده يا بيستسالگى موقع شكوفايى ذهن و رشد عقلى اوست كه ميتواند درس بخواند در حالى كه اين زمان درست شروع اوج شهوت يك جوان است. حال با در نظر گرفتن اين مطلب كه دروس و علوم تخصصى شده ـ كه حق هم همين است وگرنه بشر به پيشرفت علم دست نيافته و از قافله تمدن بشرى عقب ميماند ـ چه بايد كرد؟ آيا با مجبور كردن جوانان به ازدواج دائم با تحميل مشكلات مختلف زندگى و جلوگيرى فيزيكى از بيبندوباري، مشكلات جوانان حلّ خواهد شد؟»[1]
4ـ راه حلى كه دكتر راسل پيشنهاد نموده و قرنها قبل از آن، اسلام آن را مطرح كرده است همان پيشنهاد ازدواج موقّت است. منتها با حدود و شرايطى خاص، يعنى كسانى كه ميتوانند ازدواج دائم كرده و بر مشكلات فائق آيند بايد همين كار را انجام بدهند و كسانى كه از اين راه نميتوانند بر مشكلات متعدد آن غلبه كنند بايد راه حلّى منطقي و شرعى براى آنها انديشيده شود تا با رفع نياز جنسى از بيبندوبارى و هرج و مرج جنسى ـ كه مشكلات فراوانى را براى جوامع بشرى اعم از دنيوى و اخروى فراهم كرده ـ جلوگيرى شود، اين راه حلّ؛ ازدواج موقت نام دارد.
بعد از تبيين اين راه حل، به بيان ادله شرعى آن پرداخته و موضوع را از چند جهت بررسي مينماييم:
1ـ بررسى ادله جواز ازدواج موقت در قرآن و روايات؛
2ـ بررسى نسخ يا عدم نسخ حكم ازدواج موقت؛
3ـ جايگاه صحابه و تابعين در بحث ازدواج موقت؛
4ـ پاسخ به برخى از اشكالها. ادله جواز ازدواج موقت
الف) دليل قرآني
قرآن كريم درباره ازدواج موقت ميفرمايد:
(فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهِنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً)؛[2]
«از هر زنى كه به طور مشروع كام گرفتيد، آنچه را كه در مقابل اين كامجويى به عنوان مهر مقرّر داشتهايد به او بپردازيد»
. اين آيه مربوط به ازدواج موقت است،
زيرا:
اولاً: در آيات قبل، حكم ازدواج دائمى و حكم مهر آن به روشنى بيان شده و تكرار آن بدون وجه است.
ثانياً: در ازدواج دائمى به مجرد اجراى صيغه عقد ازدواج، مهر برعهده شوهر واجب ميشود و پرداخت نصف آن قبل از آميزش در صورت مطالبه همسر واجب است، در حالى كه در اين آيه وجوب آن بر استمتاع و كامجويى شوهر از همسرِ خويش مرتبت شده است. احمدبن حنبل در مسند و ابوبكر جصاص در احكام القرآن و ابوبكر بيهقى در السنن الكبرى و قاضى بيضاوى در انوارالتنزيل و ابنكثير در تفسير القرآن الكريم و جلالالدين سيوطى در درّالمنثور و قاضى شوكانى در تفسير فتح القدير و شهابالدين آلوسى در روح المعانى از جمله مؤيّدين نزول آيه در نكاح متعه هستند. لذا برخى از صحابه آيه را با تفسيرش اينگونه تلاوت مينمودند:
«فما استمتعتم به منهنّ ـ الى اجل مسمّى ـ فآتوهنّ أجورهنّ فريضة.»[3]
ب) دليل روايي
1ـ جابر ميگويد: «ما در عهد رسول خدا(ص) و ابيبكر متعه ميكرديم تا آن كه عمر آن را نهى كرد.»[4]
2ـ ابنعباس ميگويد: «همانا آيه متعه محكم است و نسخ نشده است.»[5]
3ـ عمرانبن حصين ميگويد: «آيه متعه بر پيامبر(ص) نازل شد و آيهاى بعد از آن در نسخ متعه بر پيامبر نازل نگشت. رسول خدا ما را به آن امر نمود و لذا با وجود رسول خدا از متعه بهره ميجستيم. رسول خدا از دنيا رفت در حالى كه ما را از آن نهى نفرمود. تا آن كه شخصى به رأى خود هرچه خواست گفت.»[6]
تنها از ابنجريح هجده حديث در حلّيت متعه رسيده است،[7] تا چه رسد به بقيه راويان.
4ـ مسلم از جابربن عبدالله و سلمة بن الاكوع نقل ميكند: منادى رسول خدا(ص) بر ما وارد شد و فرمود: رسول خدا به شما اذن داده كه متعه كنيد. در تعبيرى ديگر چنين آمده است: رسول خدا(ص) بر ما وارد شد و اذن داد كه متعه كنيم.[8]
5ـ مسلم در كتاب صحيح به سندش از ابينضرة نقل ميكند: ما نزد جابربن عبدالله بوديم كه شخصى نزد او آمد و گفت: ابنعباس و ابنزبير در متعةالنكاح و متعةالحجّ اختلاف نظر دارند. جابر در جواب فرمود: ما اين دو نوع متعه را با رسول خدا(ص) انجام ميداديم، تا اين كه عمر از آن دو نهى كرد و ما ديگر انجام نداديم.»[9]
6ـ مسلم در صحيح از عروة بن الزبير نقل ميكند: عبدالله بن زبير روزى در مكه در ميان جمعي گفت: گروهى كه خدا قلبهايشان را كور كرده همانند چشمهايشان به متعه فتوا ميدهند (منظور او ابنعباس بود). ابنعباس جواب داد: تو از حق منحرفي، به جان خودم متعه در زمان رسول خدا انجام ميشد. ابنالزبير به او گفت: اگر راست ميگويى انجام ده، به خدا سوگند! اگر انجام دهى تو را سنگسار ميكنم.»[10]
روايات بسيارى در مورد حليت متعه در زمان رسول خدا و خلافت ابيبكر و قسمتى از خلافت عمربن خطاب وجود دارد كه علامه سيد جعفر مرتضى عاملى بيش از صد و ده روايت را به اين مضمون از كتب اهل سنت نقل كرده است.[11]
پاسخ پاسخ اول:
يكي از مشكلات مهم اجتماعى كه تمام جوامع بشرى كم و بيش با آن روبهرو هستند، مشكل جنسى ـ خصوصاً در سطح نوجوانان و جوانان ـ است. اين مشكل با بيبندوبارياى كه اخيراً از راههاى مختلف؛ مانند ماهواره، سيدي، ويدئو و نوارهاى مبتذل به وجود آمده، شديد شده دشمن با تمام قوا و با تهاجم همهجانبه فرهنگى به روح پاك جوانان و نوجوانان حمله كرده است. حال چه بايد كرد؟ از طرفى نميتوان جلو غرايز جنسى را با شدّت و خشونت گرفت و با آن مقابله كرد و از طرف ديگر بيبندوبارى نيز ضررها و خطرات عظيمى به دنبال داشته و جوانها را بيارداه و بيتقوا كرده و به انحطاط ورطه فساد كشانده است. علاوه بر اين مشكل معيشتى هم بيداد ميكند. پس راه حلّ اين مشكل چيست؟ در ذيل به بررسى راه كارهاى ممكن ميپردازيم و در ميان آنها به كارآمدترين آنها اشاره خواهيم كرد:
1ـ اين كه جوانان را از هر راهى كه ممكن است دعوت به آرامش و خاموش كردن آتش شهوت نماييم: اگرچه با جبر و خشونت باشد. روانشناسان و جامعهشناسان اين راه كار را نميپسندند، زيرا اين رفتار باعث ضررهاى روانى و ناهنجاريهاى اجتماعي جبرانناپذيرى خواهد شد و چه بسا تا سر حدّ خودكشى يا جنون كشيده شود.
2ـ جوانان را به بيبندوبارى دعوت نموده و هر نوع معاشرت جنسى را آزاد بگذريم، همانگونه كه برخى از دولتهاى شرقى و غربى اين راه حلّ را پيش گرفتهاند. ولى اين راه حل نيز مانند راه حلّ قبلى مورد تأييد روانشناسان، جامعهشناسان و روانپزشكان نيست. اين روش با ارزشهاى ديني، اخلاقى و انسانى سازگارى ندارد. بيماريهاى خطرناك ناشى از بيبندوبارى جنسى از قبيل ايدز و غيره كه در روزگار كنونى جامعه بشرى را تهديد ميكند به دنبال خواهد داشت.
3ـ جوانان را با همه مشكلات به سوى ازدواج دائم سوق داده و تشويق نماييم؛ اگرچه به ايجاد صندوقهاى خيريه يا اختصاص دادن بودجههاى كلان براى اين امر خير نياز باشد. ولي اين راه حلّ نيز اگرچه بخشى از مشكل را حل ميكند، اما نميتواند فراگير و اساسي باشد، زيرا تنها مشكل مالى نيست تا با كمكهاى مالى بخواهيم آن را جبران نماييم، بلكه مشكلات ديگري؛ مانند تحصيلات و غيره نيز وجود دارد. فيلسوف معروف، دكتر برتراند راسل، يكى از مشكلات جنسى را اينگونه به تصوير ميكشاند: «سن ازدواج خودبهخود و به مرور زمان به تأخير ميافتد، زيرا دانشجو در هجده يا بيستسالگى موقع شكوفايى ذهن و رشد عقلى اوست كه ميتواند درس بخواند در حالى كه اين زمان درست شروع اوج شهوت يك جوان است. حال با در نظر گرفتن اين مطلب كه دروس و علوم تخصصى شده ـ كه حق هم همين است وگرنه بشر به پيشرفت علم دست نيافته و از قافله تمدن بشرى عقب ميماند ـ چه بايد كرد؟ آيا با مجبور كردن جوانان به ازدواج دائم با تحميل مشكلات مختلف زندگى و جلوگيرى فيزيكى از بيبندوباري، مشكلات جوانان حلّ خواهد شد؟»[1]
4ـ راه حلى كه دكتر راسل پيشنهاد نموده و قرنها قبل از آن، اسلام آن را مطرح كرده است همان پيشنهاد ازدواج موقّت است. منتها با حدود و شرايطى خاص، يعنى كسانى كه ميتوانند ازدواج دائم كرده و بر مشكلات فائق آيند بايد همين كار را انجام بدهند و كسانى كه از اين راه نميتوانند بر مشكلات متعدد آن غلبه كنند بايد راه حلّى منطقي و شرعى براى آنها انديشيده شود تا با رفع نياز جنسى از بيبندوبارى و هرج و مرج جنسى ـ كه مشكلات فراوانى را براى جوامع بشرى اعم از دنيوى و اخروى فراهم كرده ـ جلوگيرى شود، اين راه حلّ؛ ازدواج موقت نام دارد.
بعد از تبيين اين راه حل، به بيان ادله شرعى آن پرداخته و موضوع را از چند جهت بررسي مينماييم:
1ـ بررسى ادله جواز ازدواج موقت در قرآن و روايات؛
2ـ بررسى نسخ يا عدم نسخ حكم ازدواج موقت؛
3ـ جايگاه صحابه و تابعين در بحث ازدواج موقت؛
4ـ پاسخ به برخى از اشكالها. ادله جواز ازدواج موقت
الف) دليل قرآني
قرآن كريم درباره ازدواج موقت ميفرمايد:
(فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهِنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً)؛[2]
«از هر زنى كه به طور مشروع كام گرفتيد، آنچه را كه در مقابل اين كامجويى به عنوان مهر مقرّر داشتهايد به او بپردازيد»
. اين آيه مربوط به ازدواج موقت است،
زيرا:
اولاً: در آيات قبل، حكم ازدواج دائمى و حكم مهر آن به روشنى بيان شده و تكرار آن بدون وجه است.
ثانياً: در ازدواج دائمى به مجرد اجراى صيغه عقد ازدواج، مهر برعهده شوهر واجب ميشود و پرداخت نصف آن قبل از آميزش در صورت مطالبه همسر واجب است، در حالى كه در اين آيه وجوب آن بر استمتاع و كامجويى شوهر از همسرِ خويش مرتبت شده است. احمدبن حنبل در مسند و ابوبكر جصاص در احكام القرآن و ابوبكر بيهقى در السنن الكبرى و قاضى بيضاوى در انوارالتنزيل و ابنكثير در تفسير القرآن الكريم و جلالالدين سيوطى در درّالمنثور و قاضى شوكانى در تفسير فتح القدير و شهابالدين آلوسى در روح المعانى از جمله مؤيّدين نزول آيه در نكاح متعه هستند. لذا برخى از صحابه آيه را با تفسيرش اينگونه تلاوت مينمودند:
«فما استمتعتم به منهنّ ـ الى اجل مسمّى ـ فآتوهنّ أجورهنّ فريضة.»[3]
ب) دليل روايي
1ـ جابر ميگويد: «ما در عهد رسول خدا(ص) و ابيبكر متعه ميكرديم تا آن كه عمر آن را نهى كرد.»[4]
2ـ ابنعباس ميگويد: «همانا آيه متعه محكم است و نسخ نشده است.»[5]
3ـ عمرانبن حصين ميگويد: «آيه متعه بر پيامبر(ص) نازل شد و آيهاى بعد از آن در نسخ متعه بر پيامبر نازل نگشت. رسول خدا ما را به آن امر نمود و لذا با وجود رسول خدا از متعه بهره ميجستيم. رسول خدا از دنيا رفت در حالى كه ما را از آن نهى نفرمود. تا آن كه شخصى به رأى خود هرچه خواست گفت.»[6]
تنها از ابنجريح هجده حديث در حلّيت متعه رسيده است،[7] تا چه رسد به بقيه راويان.
4ـ مسلم از جابربن عبدالله و سلمة بن الاكوع نقل ميكند: منادى رسول خدا(ص) بر ما وارد شد و فرمود: رسول خدا به شما اذن داده كه متعه كنيد. در تعبيرى ديگر چنين آمده است: رسول خدا(ص) بر ما وارد شد و اذن داد كه متعه كنيم.[8]
5ـ مسلم در كتاب صحيح به سندش از ابينضرة نقل ميكند: ما نزد جابربن عبدالله بوديم كه شخصى نزد او آمد و گفت: ابنعباس و ابنزبير در متعةالنكاح و متعةالحجّ اختلاف نظر دارند. جابر در جواب فرمود: ما اين دو نوع متعه را با رسول خدا(ص) انجام ميداديم، تا اين كه عمر از آن دو نهى كرد و ما ديگر انجام نداديم.»[9]
6ـ مسلم در صحيح از عروة بن الزبير نقل ميكند: عبدالله بن زبير روزى در مكه در ميان جمعي گفت: گروهى كه خدا قلبهايشان را كور كرده همانند چشمهايشان به متعه فتوا ميدهند (منظور او ابنعباس بود). ابنعباس جواب داد: تو از حق منحرفي، به جان خودم متعه در زمان رسول خدا انجام ميشد. ابنالزبير به او گفت: اگر راست ميگويى انجام ده، به خدا سوگند! اگر انجام دهى تو را سنگسار ميكنم.»[10]
روايات بسيارى در مورد حليت متعه در زمان رسول خدا و خلافت ابيبكر و قسمتى از خلافت عمربن خطاب وجود دارد كه علامه سيد جعفر مرتضى عاملى بيش از صد و ده روايت را به اين مضمون از كتب اهل سنت نقل كرده است.[11]