مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
تن بیشه پراز مهتابه امشب
پلنگ کوهها در خوابه امشب
به هر شاخی دلی سامان گرفته
دل من در تنم بی تابه امشب
سیاوش کسرایی
پلنگ کوهها در خوابه امشب
به هر شاخی دلی سامان گرفته
دل من در تنم بی تابه امشب
سیاوش کسرایی
Data_art
مدیر بازنشسته
تن بیشه پراز مهتابه امشب
پلنگ کوهها در خوابه امشب
به هر شاخی دلی سامان گرفته
دل من در تنم بی تابه امشب
سیاوش کسرایی
به جبر گر همه عالم رضاي من طلبند
من اختيار كنم ز آن ميان رضاي تو را
از دیر برون آمد از خوبی خود سرمست
هر کس که بدید او را واله شد و حیرانی
یاد لب و دندانش بر خاطر من بگذشت
چشمم گهرافشان شد، طبعم شکرستانی
همه کس می کند دعوی عشقت
ولی با درد بی درمان که دارد ؟
غمت هر لحظه جانی خواهد از من
چه انصاف است؟ چندین جان که دارد؟
Data_art
مدیر بازنشسته
در شبی سرد و فضایی همه جا غم انبوه
و زمینی که در آن کاه شود چون یک کوه
تو مرا یاری باش
شمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کندر شبی سرد و فضایی همه جا غم انبوه
و زمینی که در آن کاه شود چون یک کوه
تو مرا یاری باش
تا سرو بیاموزد از قد تو دلجویی
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که می‌رویی
دلم ز دست به دربرد سروبالایی
خلاف عادت آن سروها که بر لب جوست
به خواب دوش چنان دیدمی که زلفینش
گرفته بودم و دستم هنوز غالیه بوست
Data_art
مدیر بازنشسته
دلم ز دست به دربرد سروبالایی
خلاف عادت آن سروها که بر لب جوست
به خواب دوش چنان دیدمی که زلفینش
گرفته بودم و دستم هنوز غالیه بوست
[FONT="] تمام هستي خود را به عشق بخشيدم[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]به عشق اينكه به بيت نبي است مأوايم[/FONT]
مژه بر هم نزنم آینه سان در همه عمر
بسکه در دیدۀ من ذوقِ تماشایِ تو بود
بسکه در دیدۀ من ذوقِ تماشایِ تو بود
koochooloo_m
عضو جدید
داني كه را سزد صفت پاكي؟
ان كو وجود ژاك نيالايد
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
koochooloo_m
عضو جدید
مادري دارم بهتر از برگ درخت
دوستاني بهتر از آب روان...
ای بداد من رسیده تو روزهاي خود شكستن
ای چراغ مهـــــربونی ، تو شبهای وحشت من
ای تبلور حقیقت ؛ توی لحظه هــــــــای تردید
تو شبو از من گرفتی ... تو منو دادی به خورشید
اگه باشی یا نباشی ؛ برای من تکیه گاهی
برای من که غریبم ؛ تو رفیقی جون پـــــــــناهی
یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت
ای چراغ مهـــــربونی ، تو شبهای وحشت من
ای تبلور حقیقت ؛ توی لحظه هــــــــای تردید
تو شبو از من گرفتی ... تو منو دادی به خورشید
اگه باشی یا نباشی ؛ برای من تکیه گاهی
برای من که غریبم ؛ تو رفیقی جون پـــــــــناهی
یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت
ای بداد من رسیده تو روزهاي خود شكستن
ای چراغ مهـــــربونی ، تو شبهای وحشت من
ای تبلور حقیقت ؛ توی لحظه هــــــــای تردید
تو شبو از من گرفتی ... تو منو دادی به خورشید
اگه باشی یا نباشی ؛ برای من تکیه گاهی
برای من که غریبم ؛ تو رفیقی جون پـــــــــناهی
یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت
ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شيخ ز آب حرام ما
ای کاش ما را با تو پیمانی دگر بود
ای کاش ما را لحظه هایی خوبتر بود
ای کاش فرجامی دگر رؤیای ما داشت
ایام ما با حسن رویت در گذر بود
ای کاش در قلبم در این زندان دنیا
امید خوش بودن به فردایی دگر بود
ای کاش ما را لحظه هایی خوبتر بود
ای کاش فرجامی دگر رؤیای ما داشت
ایام ما با حسن رویت در گذر بود
ای کاش در قلبم در این زندان دنیا
امید خوش بودن به فردایی دگر بود
یاری دۀ خویشتن درین حال
جز دیده‌ی خون‌فشان نیابم
بر خوان جهان چه می‌نشینم؟
چون لقمه جز استخوان نیابم
بی‌حاصل ازین دکان بخیزم
نقدی چو درین دکان نیابم
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |