رد پای احساس ...

ati3254

کاربر حرفه ای
عشق تو شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد!................زیبا بود اما شوخی بود!!!!!!!

حالا.........تو بی تقصیری!........خدای تو هم بی تقصیر است!

من تاوان اشتباه خود را پس می دهم.......!

تمام این تنهایی تاوان جدی گرفتن آن شوخیست!
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
گاهی فکر می کنم
اگر به جای همه پنجره ها دیوار بود
چه شب ها که آسوده خواب گلاب و نسترن می دیدیم...
اما آنوقت
زندگی چیزی شبیه درد
شبیه بغض های کال یک انار ترک خورده
کم داشت...!!
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه میکنی احساس من؟
باز که غم را به خانه ام راه دادی
مگر نگفتم گر غم به خانه ام سرک کشید در را باز مکن
آخر باز من می مانم و تو و این دل لعنتی
....!
 

یاربانو

عضو جدید
طوفانی احساس

طوفانی احساس

خواستن همیشه توانستن نیست

گاهی فقط

داغ ِ بزرگــــــــی است

که تا ابد بردلت می ماند!





 

یاربانو

عضو جدید
در بدرقــــــه چشمان تو نميتوان غربت را فراموش كرد و

كوچــــــه سرشار ميشود از وداعي عاشقانــــه...







-------------------------------------------------------------------------------
 

یاربانو

عضو جدید

گاهـے آدمــــ دلش مـے خواهد کفش ـهاش را دربیاورد ،

یواشکـے نوک پا نوک پا از خودشــــ دور شود ،

بعد بزند به چاکــــــــــــــ،

فرار کند از خودشـــــــــــــــــ...
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیر آمدی
تمام شده ام دیگر
بس که بلعیده ام اندوه نبودت را...
هنوز اما همانند حاتم ام
می بخشمت
با آنکه هزار شب بی خوابی
طلب دارم از تو!!!

 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
می دانی..؟

آدم های ساده



ساده هم عاشق می شوند



ساده صبوری می کنند



ساده عشق می ورزند



ساده می مانند



اما سخت دل می کنند



آن وقت که دل می کنند



جان می دهند



سخت میشکنند



سخت فراموش میکنند



آدم های ساده...

 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

سادگي را دوست دارم چون با صداقت است هيچ دروغي درآن راه ندارد

مانند کودکي است که با چشمان معصوم اش به همه نگاه ميکند و با معصوميت اش هزاران حرف به دنيا ميزند...
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی کسی در کنارت هست
.
خوب نگاهش کن
به تمام جزئیاتش
به لبخند بین حرفهایش
به سبک ادای کلماتش
به شیوه ی راه رفتنش
نشستنش . . .
به چشمهایش خیره شو
دستهایش را به حافظه ات بسپار
.
.
.
گاهی آدمها
انقد سریع میروند
که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند . . .
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﻮﺍﺷﮑﻲ ﻫﺎ ﻣﺎﻥ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ.. !!!
ﻳﻮﺍﺷﮑﻲ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺷﺒﻮﻧﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ!!
ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﻱ ﭘﺸﺖ ﮔﻮﺷﻲ!!
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﮔﻔﺘﻦ "ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !!"
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
ازین نگاها که دلمو میلرزونه..!!که نفسامو به شماره میندازه...!!که ضربان قلبمو میرسونه به 10000 دیگهخبرینیست...شدم یه سنگ...
از طرف تهنای باشگاه​
 
  • Like
واکنش ها: imah

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنهایی های من ، هم بغض لحظه های سکوتم، هم درد اشک های گاه بی گاهم سلام ، تن مجازیت را باز به من بسپار، منی که از یاد برده ام صف منظم واژه ها را .......
از طرف تهنای باشگاه
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
اکنون که قلبم شوق دیدار تو را دارد
و حس زیبایی به نام "پرواز به سوی تو" در من جاریست،
می خواهم که لحظه لحظه ی زندگیم بوی تو را داشته باشد.
دوست دارم تا محنت های این دنیای تاریک را پشت سر بگذارم و به سویت پرواز کنم، به سوی تو که آرام بخش قلب ناآرام و تنهای منی...
 

tara1994

عضو جدید
این نوشته ها بروند به درک...
من فقط دیوانه ی آن لحظه ام که قلبت زیر سرم دست و پا بزند
 

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=&quot]برای تو ، سکانس آخر ؛
[/FONT]

[FONT=&quot]بعد از خستگی یک روز کاری ،
[/FONT]

[FONT=&quot]بعد از سر درد یک دعوای مفصل ،
[/FONT]

[FONT=&quot]بعد از گریه های یک غم بزرگ ،
[/FONT]

[FONT=&quot]و بعد از ضجه های یک مصیبت ،
[/FONT]

[FONT=&quot]اما ، برای من ؛
[/FONT]

[FONT=&quot]سکانس پایانی ،
[/FONT]

[FONT=&quot]چشمان سیاهیست به وسعت دریا ،
[/FONT]

[FONT=&quot]لبان خندانی که دنیای مستی هاست
[/FONT]

[FONT=&quot]و قلبی که تا بلندای عشق اوج می گیرد[/FONT] ...

[FONT=&quot]سکانس آخر تویی ،
[/FONT]

[FONT=&quot]خود تو[/FONT] . . .

[FONT=&quot]پس باورم کن بهترینم[/FONT] . . .

http://

 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
کوچه ها را بلد شدم

رنگهای چراغ راهنما

جدول ضرب

در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم

اما گاهی میان آدمها گم میشوم

آدمها را بلد نیستم!!!

از طرف تهنای باشگاه
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای تو و خويش
چشمانی آرزو می‌کنم
که چراغ‌ها و نشانه‌ها را
در ظلمات‌مان ببيند.
گوشی
که صداها و شناسه‌ها را
در بيهوشی‌مان بشنود
برای تو و خويش،
روحی
که اين همه را
در خود گيرد و بپذيرد
و زبانی
که در صداقت خود
ما را از خاموشی خويش بيرون کشد
و بگذارد
از آن چيزها که در بندمان کشيده است
سخن بگوئيم.
از طرف تهنای باشگاه
 
  • Like
واکنش ها: imah

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو شرط یاری و رسم وفاداری نمیدانی
همین دل میتوانی برد دلداری نمیدانی
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عجـایب هشت گانه اند...
آغـوش "تـــــــــو"
هیچ بعـدی ندارد ...
واردش کـه شوی ،
زمـان بی معنـا میشـود...
بی آنکـه نفـس بکشی روحـت تازه می شود.
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درخواب چراغ تا سحردستم بود
درخواب کلید هرچه در، دستم بود

زیباترازآن خواب ندیدم خوابی
بیدارشدم،دست تودردستم بود
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2234

Similar threads

بالا