خودتو با یه شعر وصف کن...!

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


آسمان
پشت پای دلم
یک کاسه سکوت
ریخته است
من امّا
به یاد تو آرام می گریم !
از پنجره
گاهی صدایم کن
که من
بوسه ای
مقیم باد های بی خانه ام !

 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سهم من همیشه ماندن است
همیشه انتظار
در میان هیمه ی خاطره ها
گاه می سوزم
گاه می پوسم
گاه هایی هم بندرت، جوانه میزنم
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه قدر بد شده ام
کافی ست خوب حساب کنی

مجبور بوده ام به چند نفر سلام بگویم
مجبور بوده ام به جای چند کِشیده بگویم
سپاسگزارم

و چند اشتباه بزرگ و کوچک دیگر ؟
که از نوشتنشان شرم می کنم
مانده ام که
از محضر دادگاه مربوطه
تقاضای تبرئه خواهم کرد
یا اشد مجازات ؟


 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
بـدم . . .
تـو خـوب بـــاش . .
دیگــر ،
سراغـم را نـگـیـر
خـودم را جـایی در این زندگــی گــُم کرده ام
دنبالـــــم نگرد
. . .
پـیـدایـم نـمـیـکـنی . . .
نـفـس بـکـش . .
به جـای من هـم اگر تـوانستی مهربـــــانی کن
و بـعـد از مـن …
شـبـهـا بـه سـتـاره ام لـبـخـنـد بـزن
و مـاه کـه کـامـل شد ، از جــانـب مـن آرزویـی کـن
خودت هم منت بر سرم بگذار
و
فـرامـوش کـن که زمـانی بـوده ام
خـودم نـیـز ،
چـنـیـن حل شده ام،مثل یک معما . . .
راست میگفتی خیلی ساده ام . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من بروم ؛ آب ار آب تکان نمی خورد !

تو نرو که بی تو دنیا به هم می خورد …
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه زیباست زمانی که در تنهاییم به تو فکر می کنم

و چه تلخ زمانی که می دانم

در تنهایی ات به دیگری فکر می کنی ....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در زمانه من مجنوها زیاد و لیلی ها زیاد شدن
اما من تنها لیلی
یک مجنون هستم
میدانم روزی مجنون من
به سراغم میاید و مرا با خود به افسانه ها میبرد
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب تاریک و "بیم موج" وگردابی چنین هائل
***
کجا دانند حال ما (سبکباران ساحل ها)(حافظ)
***

در ان شب تاریک و ان گرداب هول انگیز

حافظ را

تشویش توفان بود و"بیم موج" دریا !
ما اینک از اعماق ان گرداب ,
از ژرفای ان غرقاب,
چنگال توفان بر گلو,
هر دم نهنگی روبرو,
هر لحظه در چاهی فرو,
تن پاره پاره نیمه جان , در موج ها اویخته,
در چنبر این هشت پایان دغل ,خون از سر و پا ریخته,
صد کوه موج از سر گذشته ,سخت سر گشته ,
هرچند امید رهایی مرده در دلها ,
سر می دهیم این اخرین فریاد درد آلودرا


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در کوچه باغها
نمیرقصم
بلکه در گوشه اتاق خود
ارام گیتارم را میگیرم
و به سادگی مینوازم
مینوازم
یه دلم میگه برم برم
یه دلم میگه نرم نرم
اما تنها همین تکه را مینوازم
ارام به اینه نگاه میکنم
نمیدانم کجای قصه زندگیم هستم
تنها مینویسم
این من تنها
شاید کسی را ندارد که دوستش بدارد که دل تنگش شود
اما تا کنون دلی را نشکسته
و این تنها دل خوشی من در زندگیست
که چشمی را گریان نکردم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
همه میگن که نیستم
همه میگن گاهی باش و گاهی نباش
لبخند میزنم به این همه محبت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
حرف کمی نبود قرار ومدار عشق اما چه فایده –

که نفهمیم یار را!

ای روح های ناب !

دوباره به پا کنید قدری برای اهل زمستان بهار را !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درد دارد وقتــــی
نبـــودنتـــــ می آیـــــد
می نشینـــــد روی ایـــن شانـــه هـــا ...
سنگیــــن استـــــ !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
شاعر نیستم
دخترکی هستم که
گاهی بخاطر تنهایی به سراغ نوشتن میاید
گاهی برای کسانی که نمیشناسد مینویسد
گاهی برای کسی که میشناسد
مینویسم از دوست داشتن
اخر به دوست داشتن بیش از عشق ایمان دارم
اخر به مهر و محبت بیش از عشق ایمان دارم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو را می شناسم من ای عشق
شبی عِطر ِ گام ِ تو در کوچه پیچید
من از شعر ، پیراهنی بر تنم بود
به دستم چراغ ِ دلم را گرفتم
و در کوچه عطر ِ عبور ِ تو پُر بود
و در کوچه باران چه یکریز و سرشار
گرفتم به سر چتر باران
کسی در نگاهم نفس زد
و سرتاسر شب
پُر از جست و جوی تو بودم
و سر تا سر ِ روز
پُر از جست و جوی تو هستم
صدایم کن ای عشق
صدایم کن از پشت ِ این جست و جوی همیشه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


تیک تیک ساعت هم خسته است
نای طی کردن ندارد
نمیگذرد حتی ثانیه ای بی تو ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی افتاب بتابد
من دیگر نیستم
در میان اسمان
به پرواز در میایم
در میان ابرها
کسی منتظرم هست
او فرشته همراهم هست پیش خدامرا میبرد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مـــن هـــــر روز و هــــر روز و هـــــر روز

تمام رویاهایم رابا تو قسمت میکنم وتو..نمیدانی !

من هر روز تورا مرور میکنم وتو... نمیدانی !

من همیشه با تو حرفها دارم وتو...نمیدانی !

من من من ...تورا دوست دارم

اما تو باز هم...نمیدانی !


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
من هر روز در زمان شادی و غم
با تو سخن میگویم و در برابر تنها میشوم سکوت تا حرفهایت را بشنوم
تا ارام شود خیالم که حالت خوب هست
هر شب اشک میشود مهمان نگاهم
گاهی انقدر دل تنگ میشوم که نمیدانم چه کنم
تنها نمیدانی چقدر دوستت دارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گوشهایم را می گیرم...
و چشم هایم را می بندم...
و زبانم را گاز می گیرم..
ولی...
حریف افکارم نمی شوم...
چقدردردناک است...
فهمیدن ...!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نمیدانم وقتی ادمها حرفهایم را نمیداند
چرا میپرسند چه شده که اینقدر خسته شدی
و من در جوابشان تنها میگویم
سرما خوردم چیز مهمی نیست
و انها نمیداند من هر روز اشک میریزم
برای کسی که نمیداند دوستش دارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


از جنس کدام نور بودی ستاره من؟

که جسارت با تو بودن در من جنبید؟

و من چه عاشقانه به رویت لبخند زدم

…و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی

و این شد…

عاشقانه ی آرام “من و تو”
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ارام از عشق نمیگویم
بلکه میگویم
میشود حتی عاشق بود
بی حضور هیچ معشوقی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند

می گویند حساسیت فصلی است

آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم . . .



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مثل کشیدن کبریت در باد
دیدنت دشوار است



من که به معجزه ی عشق ایمان دارم
می کشم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کاش میشد
گاهی بجای یکرنگی
با انها که ارزش یکرنگیم را نداشتند
مثل خودشان دورنگ بودم
تا اینگونه میتوانستم همیشه یک رنگ بمان
بی انکه بترسم از کسی
تمام تلاشم را میکنم
تا یکرنگ باشم
اما در زمانه ای که یکرنگی جذابیتی ندارد
بهتر هست سکوت کرد اینگونه حداقل به جرم یکرنگی
نه فریبم میدهند و نه ترکم میکنند
 

Similar threads

بالا