به تو محتاجم
نه برای زیستن
نه برای دیدن
نه برای آسودن
به تو محتاجم برای گریستن
شانه هایت جاری کننده ی اشکم
نگاهت آرام کننده ی دلم
وجودت تسکین دهنده ی عشقم
گرمی دستانت تنها بهانه ی بودنم
گرمی صدایت تنها بهانه ی ماندنم
و خندیدنت تنها بهانه ی خندیدنم
ای جاری کننده ی اشک هایم
ای آرام کننده ی دل بی قرارم
ای تسکین دهنده ی عشق سوزناکم
دستانت را به من بسپار
صدایت را به من بسپار
خندیدنت را به من بسپار
تا باشم, بمانم و بخندم ...