معماری با مصالحی از جنس دل

madar2

عضو جدید
به کودکی گفتند:عشق چیست؟

گفت: بازی

به نوجوانی گفتند:عشق چیست؟

گفت:رفیق بازی

به جوانی گفتند عشق چیست؟

گفت:پول وثروت

به پیرمردی گفتند:عشق چیست؟

گفت:عمر

به عاشقی گفتند عشق چیست؟

چیزی نگفت:آهی کشید وسخت گریست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تنهاییم را
انقدر
عمیق کرده ام
که هر کس
میرسد
یخ میکند و میرود
تنها ارام به گوشه ای
کز میکنم
و با لبخندی تلخی
نظاره میکنم
دنیا را
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
شاید روزی بیایند
ببیند
بر روی قبری چمباتمهه زده ام
و نامم را رویش نوشته اند
و انگاه اگر بپرسند قبر کیست
میگویم
قبر احساساتم هست
قبر قلبم هست
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خودم را باور میکنم::::::
روزهای سخت چه دیر می گذ رند و چقدر آزرده خاطرم میسازند.
و ناگهان روزهای شیرین از راه می رسند و روزهای تار خیلی زود فراموش می شوند و این چرخه همچنان ادامه دارد
چه آسان زندگی به بازی می گیرد ما را بدون اینکه به آن فکر کنیم ، بدوناینکه فرصت لبخند زدن به خودمان را به ما بدهد درگیرمان می کند وما هم ازپی آن می خندیم و گریه می کنیم

گاهی اوقات چقدر مسخره به نظرم میرسد بازی های زندگی که اگر غافل شویم بهواقع مارا به مسخره می گیرد و درخود فرو می برد ، خیلی بزرگی می خواهدارزش زندگی خود را دانستن.

نمی خواهم در بند این وآن باشم...،بس است.می خواهم در بند خود باشم...
نمی خواهم فکرم از آن دیگرانی باشد که ذره ای به من فکرنمیکنند.

فکرم را،ذهنم را و روحم را برای خودم می خواهم تا زندگیم را از نو برای خودم و آنهایی که دوستشان دارم بسازم.

خیلی بهترم،خیلی سبک ترم و خیلی رها ترم از افکار بیهوده......

اینها را هم با کمی کینه و غم نوشتم...هنوز نتوانستم...اما سعی میکنم....
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت



دزدیده و به جاش یک زخم همیشه گی ،



رو قلبت هدیه داده زل بزنی به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی



حس کنی که هنوز هم دوسش داری





چقدر سخته دلت بخواد سر تو باز به دیواری تکیه بدی



که یک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده





چقدر سخته تو خیالت ساعت ها با هاش حرف بزنی اما



وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی





چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه ها تو خیس کنه اما



مجبور بشی بخندی تا نفهمه که



هنوز هم دوسش داری





چقدر سخته گل آرزو هاتو تو باغ دیگری ببینی



و هزار بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب

بگی
............................................................گل من باغچه نو مبارک
:(
:(:cry::(:cry::(:cry:

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر جا دلت شکست

خودت شکسته ها رو جمع کن !

تا هر نا کسی منت دست زخمیشو به رخت نکشه !!!!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
غــــــم انگیز است تنـــــــهایــــــی
بـــــــه امـــــــید نگـــــــاهی تلــخ که می ایـــــی
به احســــاست قســــــم یــــک شب
دلم می میرد از حسرت
و
من اهسته میگویم
تــــــو هــــــــم دیـــــگر نمـــیـــایــــی .....
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به تو محتاجم
نه برای زیستن
نه برای دیدن
نه برای آسودن
به تو محتاجم برای گریستن
شانه هایت جاری کننده ی اشکم
نگاهت آرام کننده ی دلم
وجودت تسکین دهنده ی عشقم
گرمی دستانت تنها بهانه ی بودنم
گرمی صدایت تنها بهانه ی ماندنم
و خندیدنت تنها بهانه ی خندیدنم
ای جاری کننده ی اشک هایم
ای آرام کننده ی دل بی قرارم
ای تسکین دهنده ی عشق سوزناکم
دستانت را به من بسپار
صدایت را به من بسپار
خندیدنت را به من بسپار
تا باشم, بمانم و بخندم ...

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

آيينه اي برابر آيينه ات مي گذارم تا از تو ابديتي بسازم

از تقسيم ناعادلانه عشق سهم من نگاهي بود كه از لابه لاي در هر روز به بهانه اي مي تراويد
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر جاده خالی از نگاه توست

من چشم به راهت اشک میریزم

رویاتو دارم توی این خونه

اما از این تنهایی لبریزم

بین منو تو جز تو راهی نیست

تا وقتی عکسِ ِ پشت پلکامی

کی با من ِ دیوونه میسازه

جز تو که اوج عشق و معنامی

اینجا فراموشی یه تسکینه

اما برای من فقط درده

کی میگه دوری تا ابد از من

کی میگه"رفته بر نمیگرده"



نذار احساس دلتنگی واسم مثل یه عادت شه

دعا کردم که برگردی یه کاری کن اجابت شه

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی که رفتی تازه فهمیدم

دنیام تو چشمای سیاهت بود

درد عجیبی مبتلام کرده

دردی که معنای نگاهت بود




هرروز تکرار روزای قبل

تکرار بی دستای تو بودن

روزای تلخ و بی سرانجام ِ

دور از تو و چشمای تو بودن




هرروز بی اسم تو گم میشم

هرروز عاشق تر از این میشم

با این غرور زخمی ِ بی مرز

با حسرت تو هم نشین میشم




من با تو بد کردم مثه پاییز

لبخند و از دنیای تو بردم

آهسته جون می دادی و غافل

من بودم اونکه بی تو میمردم




من بودم اونکه سردو سنگی بود

اشکاتو میدید و نمیفهمید

شب گریه هات با درد جاری بود

درداتو میشنید و نمیفهمید




وقتی که رفتی تازه فهمیدم

عاشق شدم با این من ِ مغرور

عاشق شدم اما چقدر دیره

عاشق به اونکه دوره...خیلی دور


بعد رفتنت همیشه اومدم

اونجا که عطر نگات شناوره

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در لحظه های خیس نیایش

لحظه هایی از جنس پرستش

با تو سخن میگویم گاه با زبان

گاه با اشک
چقدر زیباست لحظه های ناب دل دل کردنم

با تو

می دانم در خلوت سکوتمان

سکوتی که برایت پر است از فریاد

نا گفته های من

تنها من هستم

و
تنها توچقدر خوب است که حرفهای دلمرا فقط تو میدانی





 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالادیگر
نه شعرآرامم می کند
نه تخیل قدم زدن عاشقانه ی زیرباران
نه چای تازه دم کرده
ونه هیچ چیزدیگر
بیزارم ازکلماتی که وقت وبی وقت
مثل قطاری باسوت ممتد
ازروی ذهنم عبورمی کنند
اصلاهمه خوشی های دنیامال تو
وقتی نیستی
هیچ چیزی سرجای خودش نیست
حتی
دلی که قول داده بود
بدون اجازه ی من آب نخورد
پایش راازخانه بیرون نگذارد
حالادیگرنه باتوکاری دارم
نه بادلی که اختیارش راندارم





 

دختر معمار

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاه یک سنجاقک به تو دل می بندد

و تو هر روز سحر می نشینی لب حوض

تا بیاید از راه

از خم پیچک نیلوفرها

روی موهای سرت بنشیند

یا که از قطره آب کف دستت بخورد

گاه یک سنجاقک ، همه معنی یک زندگی است ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تقدیم به تو:
دلم میخواست بهترین را به تو تقدیم کنم.
اما تو....
در میان بهترین هایم بهترینی.
و در میان بزرگترین هایم بزرگترین.
تقدیم به تو که دلم میخواست نان شادی هایم را با تو قسمت کنم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزها با اینکه خوب می دانم دیگر پاسخم را هم نمی دهد هم باز صدایش می زنم.......!!!
دست خودم نیست.......!!!
امید پاسخ دادنش هنوز هم تنها بهانه ی زندگیم است........!!!
بهانه ای شاید محال اما دوست داشتنی..........!!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هوای دلم ابریست
کوچه های فروردین چشمم پارومی خواهد
هواگرگ ومیش است
زمستان متولدمی شود
مثل همیشه
باگریه هایش سرد،سرد
اردیبهشت نگاهم یخبندان است
احساس می کنم
ردپای بهاراینجانیست!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیـچ وقت نباید به اجبار خندید ..

گاهی باید تا نهایــــــــت آرامـش گـریه کـرد ..

تبسم بعد از گـریه ..

از رنگین کمـان بعد از باران هم زیبـاتر است ..!





 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چـقـــــدر سخــــت اســـت،

کـه لبـــریـــز بـاشی از " گـفـتـــــن " ولــی .....

در هـیـــــــچ ســویـــت محـــرمـی نبـاشد

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه هستی و
هیچگاه نیستی....
نمیدانم محوبودنت شوم!
یا
دلتنگ نبودنت...

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو خود میدانی چگونه قلبم را تسخیر کرده ای
ذره ذره عاشقم کردی
ذره ذره در لا به لای دریچه های قلبم رخنه کردی
همین حالا که مینویسم چقدر دلتنگتم
دلتنگ نگاه کردنت
دلتنگ بوییدنت
اما تو همین جایی
درست وسط نیمکره های قلب من
امشب تا صبح در آغوش تو می خوابم
و حرفهای دلم را در گوش تو همچون لالایی زمزمه میکنم
آغوش گرمت را برویم باز کن
آغوشت امن ترین جای دنیاست برای من
من مال توام فقط مال تو
تو مال منی فقط مال من
دوستت دارم فرشته ی زمینی
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوبــم
باور کنیــد...
اشکها را ریخته ام
غصه ها را خورده ام
نبودن ها را شمرده ام .
این روزها که می گذرد .
خالــی ام .
خالــی ام از خشم ،
دلتنگــی ،
نفرت ،
و حتی از عشق ،
خالــی ام از احساس !
خوبــم ،
اما تــو باور نکن...!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مترسک ناز می کند

کلاغ ها فریاد می زنند

و من سکوت می کنم....

این مزرعه ی زندگی من است


خشک و بی نشان
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنقــدر مرا سرد کرد ؛

از خودش .. از عشق ..

کــه حالا بــه جای دلبستن ،* یخ بسته ام!

آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ..

لیز می**خوریــد .!






 
بالا