بخدا اصلا نميتونم ناراحت نباشم ...كاش اقلا اين همه دوسش نداشتم و اونم اين همه منو دوست نداشت ...اين آخريا قبل از اينكه بره بيمارستان ، توي خونه حالش بد هيچ كسو نميشناخت غير از منانشالا خوب میشن نسیمی!
تو خودت رو ناراحت نکن!!باید امیدوار باشی
مرسي كه دلداريم ميدي عزيزم..ايشالا هر چي از خدا ميخواي بهت بده مرسي عزيزم خيلي لطف كردي خانومي..ايشالا هيچ وقت گذر خودتو خونوادت به بيمارستانا نيفته ....
الهی!!منم مادربزرگم رو خیلی دوست دارم.همیشه دلم میخواد مثل مادربزرگم بشم.انشالا که سلامت میشن.برای خاطر دواها متورم شدن!!چیزی نیست انشالا!بخدا اصلا نميتونم ناراحت نباشم ...كاش اقلا اين همه دوسش نداشتم و اونم اين همه منو دوست نداشت ...اين آخريا قبل از اينكه بره بيمارستان ، توي خونه حالش بد هيچ كسو نميشناخت غير از من
....
ايشالا كه خدا ساليا ساليان مادربزرگتو صحيح و سالم برات نگه داره
اي خداااااااااا يعني مامانيه عزيزو مهربون من ....... نه عزيزم گريه نكن...من نميخواستم شمارو ناراحت كنم... اصلا عجب غلطي كردم گفتما... من فقط ميخواستم واسش دعا كنيدالهی بمیرم برات!!گریه نکن گلم!!امنم گریه م میگیره !!
نه عزيزم شما با حرفاتون به من اميد ميديد
خودش خوب شداختیاری نبود!!پیش اومد!!اوخ اوخ از اون شبی که معصوم شیرجه اومد تو دماغم از شیرجه رفتن می ترسم!!خوبی؟؟چه خبر از فنجت؟
سلام
سلام!!صاحب خونه نیست بیا راحت باش!!شیرجه هم نمی خواد!!الان بود کلی به همه می گفت چایی چایی!!!
نمیدونم والاآخی!!!چه نازن!!اون سفیده دقیقا مثل یکی از 3 تای منه!!عین عینش!!
گلم میدونی اینا هر دوشون نرن دیگه آره؟یه ماده براشون بخر!!
آخخخخخخخخی ناااازی گناه داره خوب . بگین بیاد بیرون قول میدیم باهاش یه جوری برخورد کنیم که زیاد غم غربت نگیرتشسلام!!صاحب خونه نیست بیا راحت باش!!شیرجه هم نمی خواد!!الان بود کلی به همه می گفت چایی چایی!!!
محمدحسین هم کلا رفته تو کمد داره گریه می کنه!!نیست!!نمیاد بیرون!!می ترسه!!
چه يه دقيقه من رفتم هاااااااااااااسلام!!صاحب خونه نیست بیا راحت باش!!شیرجه هم نمی خواد!!الان بود کلی به همه می گفت چایی چایی!!!
محمدحسین هم کلا رفته تو کمد داره گریه می کنه!!نیست!!نمیاد بیرون!!می ترسه!!
آره اونایی که ن.کشون پر رنگه نرن!!اونایی که کم رنگه نوکشون ماده ن!!نمیدونم والا
معمولا ماده ها یه دست سفیدن!آخخخخخخخخی ناااازی گناه داره خوب . بگین بیاد بیرون قول میدیم باهاش یه جوری برخورد کنیم که زیاد غم غربت نگیرتش
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
|
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
| P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |
