ياري اندر كس نميبينيم ياران را چه شددست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
بر استان جانان گر سر توان نهادنمی جویم آری نیستی اما نمی دانم
بیهوده می گردم به دنبالت چرا امشب
بر استان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندي بر اسمان توان زد
با هفت تاآسمون پر از گلاي ياس و ميخک
با صد تا دريا پر عشق و اشتياق وپولک
سلا م لاله جان
بر استان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندي بر اسمان توان زد
يكي را دست حسرت بربناگوش
يكي با آنكه مي خواهد درآغوش
دوش در خیل غلامان درش می رفتم
گفت ای عاشق بیچارهتو باری چه کسی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |