اندر حکایت نصیب وقسمت

مهندسی گاز

عضو جدید
چندی قبل توی یه مسیری که داشتم میرفتم(فاصله بین دوشهر) بین راه همینجوری یک

بنده خدا روسوار ماشین کردم .بعد ازمدتی که تقریبا نزدیک اون شهر رسیدیم اون گفت که

میخواد بره به یه شهر دیگه که اتاقا همون مسیر من بود پس مجددا با هم همسفر شدیم

توی راه اون گفت که 10 دقیقه دوربه ترمینال رسیده بود واتوبوسی رو که به شهر موردنظر

ایشان بود حرکت کرده بود وگفت که قسمت این بوده که با من همسفر بشه .وهمینجوری

درمورد این مسائل با همدیگه صحبت کردیم تا اینکه هوا تاریک شد وتقریبا نزدیک مسیری

شدیم که باید ایشان پیاده میشد .قبل از رسیدن توی اون جاده چند تا نور چراغ گردون دیدم

که گفتم احتمالا اونجاتصادفی شده وقتی رسیدیم به محل دیدیم که یه اتوبوس با یه

سواری تصادف کرده وبه سمت دره کشیده شدن.همون موقعه اون بنده خدا گفت این

همون اتوبوسی بوده که من میخواستم باهاش سفر کنم .که همونجا بهش گفتم میبینی

قسمتت نبوده که توی این اتوبوس باشی .شاید الان اگه بودی مثل این بنده خداها الان باید

کنار جاده افتاده باشی یا خدا نکرده مرده باشی.بهرحال بعدازدیدن اون حادثه اون بنده خدا

خیلی تشکر کرد وپس رسیدن به محل مورد نظر اون پیاده شد وباز هم تشکر کرد وگفت که

جونشو نجات دادم که البته من کاری نکرده بودم فقط وسیله ای بودم اونی که مرگ وزندگی

دستشه خداست همه وسیله هستن.با گفتن این جمله ازهمدیگه خدا حافظی کردیم

وهرکسی به راه خودش رفت.

امابراستی این واقعه خیلی رمزالود وعجیب بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :question:
 

Similar threads

بالا