مشاعرۀ سنّتی

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست
چرا به دانه ی انسانت این گمان باشد

در این سرا که دو قندیل ماه و خورشیدست
خدا ز جانب دل روزن سرا بگشاد

الست گفت حق و جان‌ها بلی گفتند
برای صدق بلی حق ره بلا بگشاد
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
الا یا ایها الساقی ادر کاسا وناولها
که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
 

Alone_Queen

عضو جدید
تو كيستي، كه من اينگونه بي تو بي تابم؟
شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم.
تو چيستي، كه من از موج هر تبسم تو
بسان قايق، سرگشته، روي گردابم!
 

seeemesooo

عضو جدید
مدار چرخ گردون را نهایت کو الی آخر
که آخر وصل بر اول بگردد او الی آخر
***my own***
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفتی ای جان و ندانیم که جای تو کجاست
مرغ شبخوان کجایی و نوای تو کجاست
آن چه بیگانگی و این چه غریبی ست که نیست
آشنایی که بپرسیم سرای تو کجاست؟
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
دلم زار و دلم زار و دلم زار
طبیبم آورید دردم کرید چار

طبیبم چون بوینه بر موی زار
کره در مون دردم را بناچار
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
روح سرگشته ی من بود مگر
که نبودش دمی آرام و قرار
گاهی از کوه به صحرا تاران
گاهی از دشت به سوی کهسار!
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
روح سرگشته ی من بود مگر


که نبودش دمی آرام و قرار


گاهی از کوه به صحرا تاران


گاهی از دشت به سوی کهسار!

روح من کم سال است
روح من گاهی از شوق سرفه اش می گیرد
روح من بیکاراست
قطره های باران را ‚ درز آجرها را می شمارد
روح من گاهی مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن
من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین
رایگان می بخشد نارون شاخه خود را به کلاغ
هر کجا برگی هست شور من می شکفد
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است....
و تنهایی من
شبیخون حجم تورا پیش بینی نمی کرد
و خاصیت عشق این است!





 

Alone_Queen

عضو جدید
تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است....
و تنهایی من
شبیخون حجم تورا پیش بینی نمی کرد
و خاصیت عشق این است!
تو و من
توان آن را یافتیم تا بر گشاییم
تا خود را بگشاییم
.
.
.
بر آنچه دلخواه من است حمله نمی برم
خود را به تمامی بر آن می افکنم
اگر بر آنم تا دیگر بار و دیگر بار بر پای بتوانم خواست
!راهی به جز اینم نیست
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا دست هیچ کس نرسد تا ابد به من
می خواستم که گم بشوم در حصار تو
احساس می کنم که جدایم نموده اند
همچون شهاب سوخته ای از مدار تو
[FONT=&quot] [/FONT]
 

Alone_Queen

عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تن داده ام به این که بسوزم در آتشت
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]با این ردیف و قافیه بهتر نمی شوم ![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود[/FONT][/FONT]
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تا دست هیچ کس نرسد تا ابد به من
می خواستم که گم بشوم در حصار تو
احساس می کنم که جدایم نموده اند
همچون شهاب سوخته ای از مدار تو
واي ، باران
باران ؛

شيشه ي پنجره را باران شست

از دل من اما

چه كسي نقش تو را خواهد شست ؟

آسمان سربي رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
مي پرد مرغ نگاهم تا دور
واي ، باران
باران ؛

پر مرغان نگاهم را شست
اب رؤياي فراموشيهاست

خواب را دريابم
كه در آن دولت خاموشيهاست
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو مگر آیی و بشکافی از این دشت غبار
ای سواری که چو مه در قدمت گردی نیست
همچو شمعم به چراغانی یاران پرتو
چکنم باغ مرا غیر گل زردی نیست....
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو مگر آیی و بشکافی از این دشت غبار


ای سواری که چو مه در قدمت گردی نیست


همچو شمعم به چراغانی یاران پرتو


چکنم باغ مرا غیر گل زردی نیست....

تو دلت بوسه می خواد ، من می دونم امّا لبت
سر هر جمله ی دلش ، می خواد يه امّا بذاره
بی تو دنيا نمی ارزه ، تو با من باش و بذار
همه دنيا منو ، هميشه تنها بذاره
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر کس به دیدنم آمد مریم و ریواس دستش بود
تو اما با خودت کمی از حروف باران بیاور
صدایی می آید
صدایی که بی شباهت به ستاره نیست
صدایی از پرنده ای که تازه بوسیدن را یاد گرفته
شاید هم باز دروغ بگویم
پرنده ای که بوسیدن بداند آواز را فراموش می کند
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هر کس به دیدنم آمد مریم و ریواس دستش بود
تو اما با خودت کمی از حروف باران بیاور
صدایی می آید
صدایی که بی شباهت به ستاره نیست
صدایی از پرنده ای که تازه بوسیدن را یاد گرفته
شاید هم باز دروغ بگویم
پرنده ای که بوسیدن بداند آواز را فراموش می کند


دخترای ننه دریا! رو زمین عشق نموند
خیلی وخ پیش باروبندیلشو بست خونه تکوند
دیگه دل مثل قدیم عاشق و شیدا نمی شه
تو کتابم دیگه اون جور چیزا پیدا نمی شه
دنیا زندون شده : نه عشق ، نه امید ، نه شور
برهوتی شده دنیا ، که تا چش کار می کنه مرده س و گور
نه امیدی - چه امیدی ؟ به خدا حیف امید
نه چراغی - چه چراغی؟ چیز خوبی می شه دید؟
نه سلامی - چه سلامی؟ همه خون تشنه ی هم
نه نشاطی - چه نشاطی ؟ مگه راهش می ده غم؟

داش آکل ، مرد لوطی
ته خندق تو قوطی

توی باغ بی بی جون
جم جمک ، بلگ خزون
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
در کمین اندوه هستم
بانو
مرا دریاب
به خانه ببر
گلی را فراموش کرده ام
که بر چهره اممی تابید
زخم های من دهان گشوده اند
همه ی روزگار پر.ازم
اندوه بود
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در کمین اندوه هستم
بانو
مرا دریاب
به خانه ببر
گلی را فراموش کرده ام
که بر چهره اممی تابید
زخم های من دهان گشوده اند
همه ی روزگار پر.ازم
اندوه بود


دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره
چشای همیشه گریون اخه شستن نداره
تن سردم دیگه جایی برا خفتن نداره

دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره

میخوام از دست تو از پنجره فریاد بکشم
تب بی تو بودنو از لب سردت بچشم
نطفه باز دیدنت رو توی سینم بکشم
مثل سایه پا به پا من تو رو همرام نکشم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا