درد دل...

pink83

عضو جدید
خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید

وچه بی ذوق – جهانی که مرا با تو ندید
رشته ای جنس همان رشته که بر گردن توست
چه سر وقت , مرا هم به سر وعده کشید
نه کف و ماسه –که نایاب ترین مرجانها
تپش تبزده نبض مرا می فهمید
آسمان رو شنی اش را همه بر چشم تو داد
مثل خورشید- که خود را به دل من بخشید
ما به اندازه هم سهم زدریا بردیم
هیچکس , مثل تو و منبه تفاهم نرسید
خواستی شعر بخوانم –دهنم شیرین شد
ماه طعم غزلم را ز نگاه تو چشید
منکه حتی پی پژواک خودم می گردم
آخرین زمزمه ام را همه شهر شنید
 

meibudy

عضو جدید
من در نگهت هزار زاری کردم

با یاد تو دیدی که چه کاری کردم
جانا تو بگو برای یک لحظه ز عشق

دیگر چه بود که من نا کردم
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
نباشم گر در این محفل چه غم ، دیوانه ای کمتر

خوش آن روزی ز خاطر ها روم ، افسانه ای کمتر

چه خواهد شد گر چو من مرغ سخنگویی

نوایی کم ، غمی کم ، ناله مستانه ای کمتر

ز جمع خود برانیدم که همرنگی نمی بینم

میان آشنایان جهان ، بیگانه ای کمتر
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
تنم را بهترین پیراهنی دوست



من از جنس توام تو از منی دوست



ولی با این همه یک چیز گنگ است



چرا از پشت خنجر میزنی دوست؟
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
تو را یک بار دیدم در شبی غمگین و بارانی
تو را یک بار دیدم در شبی سرد و زمستانی
به سویم آمدی آهسته و با تردید و
از تنهاییت با من غم میگفتی
خیابانهای باران خورده آن شب
گواه صدق ما بود
ولی امروز از آن شبها
چه باقی مانده؟آیا جز غم و تنهایی و حسرت
غم و تنهایی و حسرت
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
من عشق را دیده ام، من خدا را ، زندگی را

من خدا را دیده ام

من نگاه پاک زمین را بعد باران دیده ام

من عروج اندیشه ام را به آسمان خیال دیده ام

من پرواز پرستو را در شب سرد زمستانی دیده ام

من رقص گل قاصدک با باد را

من دوستی روباه و کلاغ را دیده ام

من صدای گریه برگ پاییزی زیر پای رهگذران را شنیده ام

من نقاشی موسیقی بر لوح خاطرم را حس کرده ام

من از دیار شقایق ها گذر کرده ام

من همراه طلوع خورشید

بارها غروب کرده ام
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
حجم پرواز مرا ، پروانه می داند فقط

راز عشق یاس را ، گلخانه می داند فقط

رفته ام تا دوردست زندگی ، تا مرز هیچ

حال این دیوانه را ، دیوانه میداند فقط

بسکه نالیدم ز درد بی کسی ، در یک اتاق

درد و رنجم را ، اتاق خانه می داند فقط

سالها در کنج حسرت ، رهن کردم ((گوشه ای))

شرح این آوارگی ، ویرانه می داند فقط

شانه ای پیدا نشد تا بر سکوتش سر نهم

عقده سر را سکوت شانه می داند فقط

لحظه ای صد بار میمیرم و این تکرار

آنکه میبیند مرا ، دزدانه می داند فقط

آه.....میدانم که او با هر نگاهی (( آشناست))

خویش را با چشم من بیگانه می داند فقط
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زیر بارن باید رفت بدون چتر و تنها در خیابانی که درختانش سر به فلک کشیده اند.

طبعم گل کرد
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
ديوانه سخن ميگويد.
از چه?
ازمن... از تو... از ما..!
او از عالم خود حرف خوشي ميگويد.
او با من مي گفت...
بايد از خويشتن خويش گذشتي بکنيم.
بايد هستي خود را انسان
وقف هستي بکند.
زندگي دشت وسيعي است که در آن بايد
عشق را تجربه کرد
عشق يعني مردم!
عشق يعني مردم!
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
استکان از دستم افتاد و شکست؛ پدرم ناراحت شد؛ مادرم حرص خورد؛ برادرم گفت قشنگ بود؛ خواهرم گفت مال من بود؟

اما وقتی قلبم شکست هیچ کس چیزی نگفت؛ پدرم اصلاْ ناراحت نشد؛ مادرم اصلاْ حرص نخورد؛ برادرم هیچی نگفت؛ خواهرم اصلا به روش نیاورد و اون کسی که همش می گفت قلبت مال منه خوشحال رفت بمیرم ای دل که از بی وفایی ها شکستی
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
غريبانه شکستم من اينجا تک و تنها
دل خسته ترينم در اين گوشه دنيا
اي بيخبر از عشق که نداري خبر از من
روزي تو ايي که نمانده اثر از من...
 

Modernist

عضو جدید
دم غروب ، سر شب ، دم سحر ، سر صبح ، سر ظهر به آسمون نگاه مي كنم و تو رو تو ذهنم ميارم و ميگم خدايا الان كجاست
اشك تو چشام جمع ميشه و يه دفعه به خودم ميام ميبينم صورتم خيس شده از اشكام
اشكايي كه داره بخاطر تو ميچكه
يه آهي مي كشم
يه آهي مي كشم از ته وجودم
اشكامو پاك مي كنم
مي گم خدايا مواظبش باش :crying2:
 

Modernist

عضو جدید
ميدوني خيلي وقته كه رفتي ، همه فكر ميكنن فراموشت كردم
ولي نه
حتي يه لحظه هم از جلو چشام كنار نرفتي بعد اين همه مدت
آره حتي يه لحظه
خوب ديگه كاري از دستم بر نمياد
خودت گفتي برو
نگام اگه واسه ديگرون يه نگاه سادس ولي پشت نگام سيل اشكه
سيل اشكي كه منتظره تنها بشم تا جاري بشه روي عكسات
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
دم غروب ، سر شب ، دم سحر ، سر صبح ، سر ظهر به آسمون نگاه مي كنم و تو رو تو ذهنم ميارم و ميگم خدايا الان كجاست
اشك تو چشام جمع ميشه و يه دفعه به خودم ميام ميبينم صورتم خيس شده از اشكام
اشكايي كه داره بخاطر تو ميچكه
يه آهي مي كشم
يه آهي مي كشم از ته وجودم
اشكامو پاك مي كنم
مي گم خدايا مواظبش باش :crying2:
:crying2::crying2::crying2:
ميدوني خيلي وقته كه رفتي ، همه فكر ميكنن فراموشت كردم
ولي نه
حتي يه لحظه هم از جلو چشام كنار نرفتي بعد اين همه مدت
آره حتي يه لحظه
خوب ديگه كاري از دستم بر نمياد
خودت گفتي برو
نگام اگه واسه ديگرون يه نگاه سادس ولي پشت نگام سيل اشكه
سيل اشكي كه منتظره تنها بشم تا جاري بشه روي عكسات
:crying2::crying2::crying2:
 

Modernist

عضو جدید
چند روزه فكرش مثل خوره داره از پا در مياره منو،نه ميشه با كسى حرف زد،نه ميشه چيزى گفت،نه ميشه كارى كرد،هيچي و هيچي و هيچى ...

فقط منم و بيتابيام و غم و غصه الكي و اشكي كه همينطورى ميچكه بدون هدف.

اگه رسم زمونرو نديده بودم،اگه نديده بودم هميشه يكى هست و يكى نيست،

يكى چشاش واسه يكى گريونه و اون يكى داره مى خنده،يكى وفا ميكنه و اون يكى بي وفايي،....

اگه اينا رو نديده بودم...

از خدا ميخواستم كه يه كارى كُنه برگردى،ولى رسم زمونس

رسم زمونس كه بايد من باشمو تو نباشى.

از وقتى رفتى تو شبها تو آسمون نگاه ميكنم،قيافت مياد تو ذهنم،يه غمى ته دلم ميشينه،ميگم الان كجاس،با كى داره حرف ميزنه،خنده هاش،صداش الان مال كيه

نگاهم به دوردستها خيره ميشه و ديگه هيچى نمى بينم،غرق ميشم تو خاطرات ، يه غم سنگين ته دلم رو تكون ميده و ميگه اون ديگه نيست،اشكم كل صورتمو خيس ميكنه و هيچى براى گفتن ندارم.

خدايا نميدونم شكرت كنم يا نه شكرت باشم .....
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
چند روزه فكرش مثل خوره داره از پا در مياره منو،نه ميشه با كسى حرف زد،نه ميشه چيزى گفت،نه ميشه كارى كرد،هيچي و هيچي و هيچى ...

فقط منم و بيتابيام و غم و غصه الكي و اشكي كه همينطورى ميچكه بدون هدف.

اگه رسم زمونرو نديده بودم،اگه نديده بودم هميشه يكى هست و يكى نيست،

يكى چشاش واسه يكى گريونه و اون يكى داره مى خنده،يكى وفا ميكنه و اون يكى بي وفايي،....

اگه اينا رو نديده بودم...

از خدا ميخواستم كه يه كارى كُنه برگردى،ولى رسم زمونس

رسم زمونس كه بايد من باشمو تو نباشى.

از وقتى رفتى تو شبها تو آسمون نگاه ميكنم،قيافت مياد تو ذهنم،يه غمى ته دلم ميشينه،ميگم الان كجاس،با كى داره حرف ميزنه،خنده هاش،صداش الان مال كيه

نگاهم به دوردستها خيره ميشه و ديگه هيچى نمى بينم،غرق ميشم تو خاطرات ، يه غم سنگين ته دلم رو تكون ميده و ميگه اون ديگه نيست،اشكم كل صورتمو خيس ميكنه و هيچى براى گفتن ندارم.

خدايا نميدونم شكرت كنم يا نه شكرت باشم .....
نمی دونم چه جوریه حرف شما حرف دل منه:cry:
تمام چیزایی که میگین همون چیزایی هست که من همیشه با خودم میگم.:cry:
فقط میتونم اینو بگم خدا به هردومون کمک کنه ،:crying2: همه چیو برامون تموم کنه هر جور که خودش صلاح میدونه.:crying2:
 

Modernist

عضو جدید
نمی دونم چه جوریه حرف شما حرف دل منه:cry:
تمام چیزایی که میگین همون چیزایی هست که من همیشه با خودم میگم.:cry:
فقط میتونم اینو بگم خدا به هردومون کمک کنه ،:crying2: همه چیو برامون تموم کنه هر جور که خودش صلاح میدونه.:crying2:

من كه ديگه عادت كردم
ديگه نه گله اي هست و نه شكوه اي
به قول شاعر
تنهايي شايد يه راه ، راهيه تا بينهايت ......
 

Modernist

عضو جدید
توي نوشته هاي من مثل شعراي اون شاعرايي كه ميگن برگرد ، تو رو خدا برگرد ، التماس ميكنن برگرد
حرفي از برگشتن نيست چون اگه برگشتي بود كه دل من انقدر غم نداشت ،چشام انقدر اشك نداشت
صدام انقدر ماتم نداشت ، لحظه هام انقدر سكوت نداشت
در و ديوار انقدر غبار نداشت ، ساعتهام انقدر ثانيه نداشت
دستام انقدر سرما نداشت ، بدنم انقدر لرز نداشت
قلبم انقدر درد نداشت ، روياهام انقدر تلخي نداشت
خاطره هات انقدر شيريني نداشت ، عكسات انقدر حرف نداشت
عوضش مثل اون شاعري كه ميگه گل من باغچه نو مبارك
منم ميگم گل من باغچه نو مبارك
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اون که از کنارم رفت و دیگه کنارم حضور نداره

اما

یادش و خاطراتش تو دلم همواره زندست و جاش و تو دلم به هیچ کس نمی دم:cry:
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
يك ماه و 18 روزه پيش
يادته
ميدون ونك پشت چراغ قرمز به جا اين كه بريم طرف پارك وي اومديم پايين
مي خواستي دور بزني كه . . .


دلم برات تنگ شده

گفتم اگه مهربون تر از تو بياد سر راهم باهاش كاري ندارم
اما بايد يه اعترافي كنم راست مي گفتي تو واقعا با بقيه فرق داشتي هيچ كسي رو بهتر از تو كه پيدا نكردم حتي كمي شبيه تو هم نبود

خيلي حرف دارم باهات اما ديگه نمي تونم بنويسم
فقط يه چيزي : دلم برات تنگ شده
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
من تمنا کردم که تو با من باشي
تو به من گفتي
هرگز
هرگز
پاسخي سخت ودرشت
ومرا غصه اين هرگز کشت
 

Similar threads

بالا