تقابل شریعتی و روحانیت

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز


شریعتی بارها تاكید كرد كه در اسلام بجای روحانی عالم دینی وجود دارد:«من، روحانیت را با علمای اسلامی یكی نمی‌گیرم، بلكه متضاد می‌بینم. در اسلام، ما دستگاهی، طبقه‌ای یا تیپی به نام روحانیت نداریم. این اصطلاح خیلی تازه‌است و مصداق آن هم نوظهور. در اسلام ما عالم داریم در برابر غیر عالم نه روحانی در برابر جسمانی...آقا روحانی است. یعنی مصرفش چیست؟ متفكر اسلامی است؟ نه. عالم اسلامی است؟ نه. سخنران اسلامی است؟ نه. نویسنده یا مترجم اسلامی است؟ نه. پس چیست؟ ایشان یكپارچه نور است، مقدس است. شخصیت دینی است. آبروی دین است»
مهندس بازرگان درباره ریشه‌های اختلاف شریعتی و روحانیت می‌نویسد:«روحانیت در همه ادیان و ادوار به دو دلیل با امثال دكتر شریعتی‌ها ناسازگاری دارد. یكی اینكه تجدد و نوآوری را منافی با اصالت و استحكام دین دانسته، می‌ترسند در مبانی و معتقدات مردم كه تا حدود زیادی بر تشریفات و تحجر و سنت‌ها و افكار كهن تكیه دارد، تزلزل حاصل شود و دلیل مهمترشان این است كه اصلا نمی‌خواهند هیچ فردی كه خارج از صنف و كسوت مقدس است وارد قلمروی واسطگی بین خدا و خلق خدا شود.»
این رویه شریعتی منجر به موضعگیری روحانیون بر علیه او شد. مرتضی انصاری قمی خواستار حبس و اعدام شریعتی شد. او به دولت، مردم و روحانیون هشدار داد: «در یك قرن اخیر، اسلام و تشیع هیچگاه دشمنی خطرناكتر و گستاخ‌تر از علی شریعتی به خود ندیده‌است.» ناصر مكارم شیرازی با چاپ مقاله‌ای در مجله مكتب اسلام و با عنوان «آیا شورا مبنای حكومت اسلامی است؟» نظر شریعتی را نادرست دانسته و استدلال كرده بود كه شیعه به انتخاب خلیفه بر اساس رای شور معتقد نیست و خلیفه را منتخب خدا و پیامبر می‌داند. تعدادی از طلاب قم نزد شهاب‌الدین نجفی مرعشی و شریعتمداری مراجعه و اظهار داشته‌اند كه دكتر علی شریعتی در یكی از سخنرانی‌هایش در حسینیه ارشاد منكر امام زمان شده و گفته‌است دعای ندبه سند معتبر ندارد و مرعشی گفت من دكتر شریعتی را نمی‌شناسم ولی اگر او چنین حرفی گفته باشد كافر است.
با انتشار این فتاوی رسمی، حسینیه ارشاد در آبان ۱۳۵۱ تعطیل گردید. پس از تعطیلی ارشاد، فتاوی مذهبی علیه ارشاد و شریعتی به شدت گسترش یافت. شریعتی نهایتا به‌دلیل دستگیری پدرش، در تیرماه ۱۳۵۲ خود را تسلیم كرد و زندانی شد. پس از دستگیری وی محمد بهشتی، سید هادی خامنه‌ای و چند نفر از طلاب قم در منزل مرتضی مطهری حضور داشتند که مطهری ضمن انتقاد از شریعتی گفت صرفنظر از افكار نادرست وی و غرور و اشتباهاتش، ضربه جبران ناپذیری بر هماهنگی روحانیت و طبقه تحصیلكرده زد و آنها را نسبت بهم سخت بدبین نمود و احساسات جمعی از جوانان خام را علیه روحانیون برانگیخت. ابوالحسن قزوینی در پاسخ به استفتایی نوشت:«هرچند مدتی است كسالت دارم و قادر بر مطالعه نیستم، ولی نظر به مطالعه اجمالی، كتب مذكور مطابق با مذهب تشیع نمی‌باشد و انكار خاتمیت و انكار ضروری دین اسلام است.» علامه سید محمدحسین طباطبایی در پاسخ به استفتایی نوشت:«اینجانب نوشته‌های دكتر شریعتی را هرگز تصدیق نكرده، نوع مطالب ایشان اشتباه و طبق مدارك دینی‌اسلامی غیرقابل قبول است.» سید كاظم مرعشی هم در پاسخ به استفتایی دیگر خرید و فروش كتب شریعتی را حرام دانست. همچنین سید علی اصفهانی اعلام كرد:«نوشتجات نامبرده مشتمل بر اباطیل گوناگون است»
صدور فتواها علیه شریعتی تا پس از مرگ وی ادامه داشت و در این زمان آیات عظام خویی، مرعشی نجفی، شاهرودی،عبدالله شیرازی، مالك حسینی، علی نمازی و... فتاوی مشابهی علیه شریعتی صادر كردند. در این زمان تلاشهایی هم شد كه فتوایی له یا علیه شریعتی از خمینی صادر شود لیكن وی در این‌باره همواره سكوت كرد. محمد یزدی در خاطرات خود از جلسه مدرسین قم پیش از انقلاب برای تصمیم‌گیری درباره شریعتی می‌نویسد: «جلسه مزبور در منزل نوری همدانی تشكیل شده بود و بحث به مرز كفر و ایمان رسیده بود. پس از شور و مشورت، آقایان به این نتیجه رسیدند كه اعلام كفر در مورد شریعتی بازتاب خوبی ندارد و در كل به مصلحت اسلام و مسلمین نیست...آقای مصباح یزدی در آن ماجرا قائل به دیدگاه خاصی بودند و بقیه اعضای جامعه در برابر ایشان قرار داشتند.» به این ترتیب بخشی از روحانیون نزدیك به خمینی نیز كه بعدها وارد حكومت جمهوری اسلامی شدند، تنها به دلیل مصلحت از اعلام كفر شریعتی خودداری كرده بودند. مرتضی مطهری در نامه‌ای در آستانه انقلاب اسلامی به روح الله خمینی می‌نویسد:[۴]
«كوچك‌ترین گناه این مرد بدنام كردن روحانیت است. او همكاری روحانیت با دستگاه‌های ظلم و جور علیه توده مردم را به صورت یك اصل كلی اجتماعی درآورد و مدعی شد كه ملك و مالك و ملا و به تعبیر دیگر تیغ و طلا و تسبیح همیشه در كنار هم بوده و یك مقصد داشته‌اند.
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز


شریعتی بارها تاكید كرد كه در اسلام بجای روحانی عالم دینی وجود دارد:«من، روحانیت را با علمای اسلامی یكی نمی‌گیرم، بلكه متضاد می‌بینم. در اسلام، ما دستگاهی، طبقه‌ای یا تیپی به نام روحانیت نداریم. این اصطلاح خیلی تازه‌است و مصداق آن هم نوظهور. در اسلام ما عالم داریم در برابر غیر عالم نه روحانی در برابر جسمانی...آقا روحانی است. یعنی مصرفش چیست؟ متفكر اسلامی است؟ نه. عالم اسلامی است؟ نه. سخنران اسلامی است؟ نه. نویسنده یا مترجم اسلامی است؟ نه. پس چیست؟ ایشان یكپارچه نور است، مقدس است. شخصیت دینی است. آبروی دین است»
[.
سلام داداش مهربونم. تو امضات گفته بودی که نمیتونی تاپیک بزنی . خوشحالم که تاپیک زدی , خوبشم زدی. دستت درد نکنه. :gol:;):gol:
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهدی بازرگان

مهدی بازرگان

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Mehdi_Bazargan.jpg

مهدی بازرگان در سال‌های انقلاب مشروطه، در خانواده‌ای مذهبی آذربایجانی متولد شد. پدرش، حاج عباسقلی تبریزی، پس از چندی در تهران مقیم شد و به عنوان یکی از تاجران سرشناس بازار تهران مطرح گردید. او پس از تحصیلات مقدماتی، در سال ۱۳۰۶ در میان اولین گروه محصلین ممتاز اعزامی دولت پهلوی قرار گرفت به همراه افرادی چون محمد قریب به کشور فرانسه رفت. او در مدرسه حرفه و فن شهر پاریس در رشتهٔ ترمودینامیک و نساجی تحصیل کرد و پس هفت سال در سال ۱۳۱۳ به ایران بازگشت. مهدی بازرگان اولین نفری است که در تاریخ ایران زیر عنوان بورسیه به تحصیل در کشور دیگری پرداخته‌است.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
وی در دوران دکتر محمد مصدق(رهبر جنبش ملی شدن صنعت نفت) به عنوان رییس هیئت مدیره خلع ید از شرکت نفت انگلیسی به آبادان رفت و به عنوان رییس هیات مدیره موقت شرکت برگزیده شد. اما پس از مدتی به علت برخی کارشکنی‌ها از سوی عوامل مذهبی از این سمت استعفا داد.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
وی پس از کودتا ریاست شرکت آب و فاضلاب تهران را بر عهده گرفت و و موفق شد اولین شبکه لوله‌کشی آب را در تهران احداث کند. او همچنین در این سالها به همراه پیشوایان مذهبی مانند سید رضا زنجانی و انگجی و سید محمود طالقانی در تأسیس نهضت مقاومت ملی نقشی مهم داشت. در سال ۱۳۳۴ و درپی شناسایی چاپخانه مخفی نهضت مقاومت ملی توسط فرمانداری نظامی تهران، همراه چندی دیگر از سران نهضت دستگیر شد و به زندان افتاد.
بازرگان در سال ۱۳۴۰ به همراه محمود طالقانی و یدالله سحابی نهضت آزادی ایران را پایه‌گذاری کرد. در سوم بهمن ۱۳۴۱ نضهت آزادی اقدام به انتشار اعلامیه‌ای در اعتراض به انقلاب سفید نمود که با واکنش تند حکومت همراه شد و باعث دستگیری سران نهضت و عده دیگری از فعالان نهضت شد. محاکمه بازرگان و سران و فعالان نهضت آزادی در سال‌های ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ به اتهام اقدام برضد امنیت کشور، ضدیت با سلطنت مشروطه و اهانت‌های گستاخانه به مقام شامخ سلطنت در دادگاه نظامی برگزار شد. این دادگاه پس از ۳۱ جلسه رای به محکومیت متهمان داد و اکثر افراد به حبس‌های طولانی مدت محکوم شدند. بازرگان نیز به ۱۰ سال زندان محکوم شد. او پس از دوره کوتاهی در زندان قصر به زندان برازجان در استان بوشهر تبعید شد و در سال ۱۳۴۶، پس از پنج سال زندان و تبعید آزاد شد و فعالیتهای علمی، مذهبی و اجتماعی خود را از سر گرفت. وی در این دوران در تشکیل کمیسیون ایرانی دفاع از حقوق بشر و زندانیان سیاسی نقش موثری ایفا کرد.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوران پس از استعفا

دوران پس از استعفا

بازرگان بعد از استعفا از نخست وزیری در دوره اول مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد.
او تا پایان عمر خود در تمام دوره‌های انتخابات ریاست جمهوری و مجلس ثبت نام کرد اما پس از دوره اول مجلس همواره از سوی حاکمیت رد صلاحیت می‌شد.
رد صلاحیت او در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۶۴ برای رقابت با علی خامنه‌ای) منجر به آن شد که برخی مراجع از جمله سید محمدکاظم شریعتمداری، سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی و محمدصادق روحانی انتخابات را تحریم کردند [۳] همچنین در نتیجه فشارهای مختلف و بازداشت مکرر اعضای نهضت آزادی ایران، فعالیت‌های نهضت آزادی که وی یکی از موسسان آن بود نیز تا حدود زیادی محدود گردید. نهضت آزادی در دوران جنگ ایران و عراق، مخالفت خود را با ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر اعلام کرد که این امر بر فشارها افزود.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازرگان در ۳۰ دی ۱۳۷۳ درضمن سفر درمانی، در ژنو درگذشت و بعد از انتقال پیکر او به تهران و تشییع از مقابل حسینیه ارشاد، در قم دفن شد.
پس از درگذشت وی بنیاد فرهنگی مهدی بازرگان امور مربوط به آثار و افکار او است. از مهندس بازرگان ۱۰۵ عنوان کتاب منتشر شده‌است
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
آثار مهدی بازرگان

آثار مهدی بازرگان

آثار منتشر شده مهدی بازرگان
  1. آتیه شرکت ملی نفت ایران، ۱۳۳۰، شرکت سهامی انتشار
  2. آتیه صنعت در ایران، ۱۳۲۸، شرکت سهامی انتشار
  3. آثار عظیم اجتماع، ۱۳۲۹، شرکت سهامی انتشار
  4. آموزش تعالیم دینی، ۱۳۳۸، شرکت سهامی انتشار
  5. آموزش قرآن، کتاب اول، ۱۳۳۸، شرکت سهامی انتشار
  6. آموزش قرآن، کتاب دوم، ۱۳۳۸، شرکت سهامی انتشار
  7. آموزش قرآن، کتاب سوم، ۱۳۴۳، شرکت سهامی انتشار
  8. آموزش قرآن، راهنمای کتاب اول، ۱۳۴۳، شرکت سهامی انتشار
  9. آموزش قرآن، راهنمای کتاب دوم، ۱۳۴۳، شرکت سهامی انتشار
  10. آیین خوشبختی (مقدمه کتاب)، ۱۳۳۵، شرکت سهامی انتشار
  11. احتیاج روز، ۱۳۳۶، شرکت سهامی انتشار
  12. اختیار، ۱۳۲۸، شرکت سهامی انتشار
  13. ارمغان فرنگ، ۱۳۱۳، شرکت سهامی انتشار
  14. از خداپرستی تا خودپرستی، ۱۳۳۱، شرکت سهامی انتشار
  15. اسلام جوان، ۱۳۴۱، شرکت سهامی انتشار
  16. اسلام مکتب مبارز و مولد، ۱۳۴۰، شرکت سهامی انتشار
  17. انتظارات مردم از مراجع، ۱۳۴۱، شرکت سهامی انتشار
  18. انسان و خدا، ۱۳۳۹، شرکت انتشارات قلم
  19. انگیزه و انگیزنده، ۱۳۴۸، شرکت انتشارات قلم
  20. اول به ‌فکر ایران ! دوم به‌فکر ایران !! سوم هم به‌فکر ایران !!!، ۱۳۳۰،
  21. باد و باران در قرآن، ۱۳۴۳، زندان قصر، شهریور ۱۳۴۴،
  22. بازی جوانان با سیاست، ۱۳۲۱، شرکت سهامی انتشار
  23. بررسی نظریه اریک فروم، ۱۳۵۵، شرکت سهامی انتشار
  24. برنامه ترتبیت و تعلیم دینی، ۱۳۳۸، شرکت سهامی انتشار
  25. بسازیم یا برایمان بسازند، ۱۳۳۵، شرکت سهامی انتشار
  26. بعثت و ایدئولوژی، ۱۳۴۳، شرکت انتشارات قلم
  27. بعثت و تکامل، ۱۳۴۶، شرکت انتشارات قلم
  28. بهره‌برداری از پالایشگاه نفت در آبادان، ۱۳۳۰، شرکت سهامی انتشار
  29. بی‌نهایت کوچک‌ها، ۱۳۲۸، شرکت سهامی انتشار
  30. پراگماتیسم در اسلام، ۱۳۲۸، شرکت سهامی انتشار
  31. تأثیر ملی شدن نفت در وضع صنعتی ایران، ۱۳۳۱، شرکت سهامی انتشار
  32. تبلیغ پیغمبر، ۱۳۴۲، شرکت انتشارات قلم
  33. ترمودینامیک در زندگی، ۱۳۳۴، شرکت سهامی انتشار
  34. توحید، طبیعت، تکامل، ۱۳۵۶، شرکت سهامی انتشار
  35. جنگ دیروز و فردا، ۱۳۳۴، شرکت سهامی انتشار
  36. چرا با استبداد مخالفیم، ۱۳۴۲، شرکت سهامی انتشار
  37. چشم هم‌چشمی، ۱۳۴۴، شرکت سهامی انتشار
  38. چگونه باشیم، ۱۳۲۹، شرکت سهامی انتشار
  39. چند کلمه دیگر در زمینه تغییر خط، ۱۳۳۸، شرکت سهامی انتشار
  40. چیزی که به فکر آن نیستیم، ۱۳۲۷، شرکت سهامی انتشار
  41. خاطرات زندان، (۱۳۴۶ ۱۳۴۲)، شرکت انتشارات قلم
  42. خاطرات سفر حج، ۱۳۳۹، شرکت انتشارات قلم
  43. خاطراتی از دوران جوانی،(۱۳۲۲ ۱۳۱۹)، شرکت انتشارات قلم
  44. خانه مردم، ۱۳۳۸، شرکت سهامی انتشار
  45. خدا در اجتماع، ۱۳۴۴، شرکت انتشارات قلم
  46. خداپرستی و افکار روز، ۱۳۳۷، شرکت انتشارات قلم
  47. خودجوشی، ۱۳۴۰، شرکت انتشارات قلم
  48. در وصف صنعت، ۱۳۱۱، شرکت سهامی انتشار
  49. درس دین‌داری، ۱۳۴۰، شرکت سهامی انتشار
  50. دعا، ۱۳۴۲، شرکت سهامی انتشار
  51. دل و دماغ، ۱۳۲۶، شرکت سهامی انتشار
  52. دومین ناهار اهواز، ۱۳۳۰، شرکت سهامی انتشار
  53. دین و تمدن، ۱۳۵۰، شرکت سهامی انتشار
  54. ذره بی‌انتها، ۱۳۴۴، شرکت انتشارات قلم
  55. راه طی شده، ۱۳۲۶، شرکت انتشارات قلم
  56. رضایت از خانه، ۱۳۲۶، شرکت سهامی انتشار
  57. روح ملت‌ها (مقدمه کتاب)، ۱۳۴۳، شرکت سهامی انتشار
  58. زمستان تهران و دود بخاری‌ها، ۱۳۲۳، شرکت سهامی انتشار
  59. زندان هارون‌الرشید یا آتشکده ساسانی، ۱۳۲۳، شرکت سهامی انتشار
  60. سازگاری ایرانی، ۱۳۴۳، شرکت سهامی انتشار
  61. سازمان مسافربری شهر تهران، ۱۳۲۳، شرکت سهامی انتشار
  62. سرچشمه استقلال، ۱۳۲۷، شرکت سهامی انتشار
  63. سِرِّعقب افتادگی ملل مسلمان، ۱۳۳۰‌، شرکت سهامی انتشار
  64. ضریب تبادل مادیات و معنویات، ۱۳۲۲ ،‌ شرکت سهامی انتشار
  65. طرح یک پیشنهاد برای حل عبور و مرور خیابان‌های تهران، ۱۳۳۸،
  66. عشق و پرستش، ۱۳۳۶، شرکت انتشارات قلم
  67. علمی‌بودن مارکسیسم، ۱۳۵۴‌، شرکت سهامی انتشار
  68. علی و اسلام، ۱۳۳۹، شرکت سهامی انتشار
  69. غرض از تأسیس نهضت آزادی ایران،۱۳۴۰، شرکت سهامی انتشار
  70. قیمتی‌تر از نفت، ۱۳۳۰،‌ شرکت سهامی انتشار
  71. کار در اسلام، ۱۳۲۵،‌ شرکت سهامی انتشار
  72. گزارش فنی از بنای ساختمان بانک ملی اصفهان، ۱۳۲۳،‌ شرکت سهامی انتشار
  73. گفتگویی با خانواده از زندان(۱۳۴۳ ۱۳۴۲)، شرکت سهامی انتشار
  74. ما معلمیم یا مربی، ۱۳۲۸ ،‌ شرکت سهامی انتشار
  75. مدافعات در دادگاه بدوی نظامی، ۱۳۴۲، شرکت سهامی انتشار
  76. مذهب در اروپا، ۱۳۲۱ ،‌ شرکت سهامی انتشار
  77. مرز میان دین و سیاست، ۱۳۴۱،‌ شرکت سهامی انتشار
  78. مرگ زنگنه یا انتحار ملی، ۱۳۳۰، شرکت سهامی انتشار
  79. مسئله وحی، ۱۳۴۱،‌ شرکت انتشارات قلم
  80. مسلمان اجتماعی و جهانی، ۱۳۳۸، شرکت انتشارات قلم
  81. مطهرات در اسلام، ۱۳۲۲،‌ شرکت سهامی انتشار
  82. مهندس خارجی، ۱۳۳۴ ،‌ شرکت سهامی انتشار
  83. مهندس خلیل ارجمند، مرد ایمان و ...، ۱۳۲۳، شرکت سهامی انتشار
  84. نقشه شهرها و طرز تشکیل دماغ‌ها در ایران، ۱۳۲۹‌، شرکت سهامی انتشار
  85. نماز، ۱۳۲۰، شرکت سهامی انتشار
  86. نیک‌نیازی، ۱۳۴۶،‌ شرکت سهامی انتشار
  87. یادداشتی از سفر حج، ۱۳۳۹، شرکت سهامی انتشار
روحش شاد:gol:
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
مصدق

مصدق

محمد مصدق در بهار سال ۱۲۶۱ شمسی در یک خانواده اشرافی و با نفوذ دیوانی قاجار در محله سنگلج تهران به دنیا آمد[۲] و [۳]. پدرش میرزا هدایت الله وزیر دفتر و مادرش شاهزاده خانم نجم السلطنه (نوه عباس میرزا، موسس بیمارستان نجمیه تهران[۴]) دختر شاهزاده فیروز میرزا نصرت الدوله برادر محمد شاه بود. نجم السلطنه دختر عموی ناصرالدین شاه بود."[۵]
۱۶ اسفند ۱۲۶۴ فیروز میرزا نصرت الدوله که پدر بزرگ مادری محمد مصدق بوده وفات کرد. چنانچه در آن زمان مرسوم بوده هر گاه یکی از حقوق بگیران دولت در می‌گذشت دو سوم حقوق او به بازماندگان می‌رسید. محمد میرزا (مصدق) که نوه فیروز میرزا بود و در ان زمان شش یا هفت سال بیشتر نداشت یک حقوق ۱۲۰ تومانی به وی تعلق گرفت. خود مصدق می‌نویسد «هیچ حقوقی یا اضافه حقوقی داده نمی‌شد مگر اینکه قبلا محل ان تعیین شده باشد و محل حقوق جدید به این طریق معمولا ثلث متوفیات بود. به این طریق که هر کسی فوت می‌نمود اگر وارثی داشت یک ثلث از حقوق او والا تمام ان در اختیار دولت قرار می‌گرفت که بهر کس می‌خواست می‌داد....»[۶]
در سال ۱۲۶۷ شمسی پدر مصدق میرزا هدایت الله وزیر دفتر از ناصرالدین شاه درخواست کرد که میرزا محمد(مصدق) ۹ ساله در ردیف مستوفیان با تجربه گیرد و در فهرست حقوق بگیران درآید و ناصرالدینشاه آن را قبول کرد.[۷]
میرزا محمد رضا موتمن السلطنه شوهر خواهر مصدق و مستوفی خراسان بود و مصدق نزد وی و میرزا علی اکبر موزه کارآموزی مستوفی می‌کرده‌است. «مصدق در کتابش می‌گوید» در سال ۱۲۷۱ میرزا فتحعلی خان شیرازی صاحب دیوان والی خراسان بود و چنانچه اشتباه نکنم شصت هزار تومان به خزانه داده بود که می‌بایست از تفاوت عمل مرسوم و معمول جبران کند. نظر به اینکه بیست هزار تومان جدید محل معینی نداشت از این محل تفاوت عمل(یعنی اضافه مالیات بعضی سالها) ایالت خراسان برای من حقوق دولتی تعیین کردند".[۸]
در تاریخ ۱ شهریور ۱۲۷۱ خورشیدی پدر محمد میرزا فوت کرد. پسر بزرگش میرزا حسین (از همسر دیگر نه از نجم السلطنه) که رسما سالها به دلیل بیماری میرزا هدایت الله وظایف دفتر شاه را به عهده داشت رسما به این سمت منصوب شد. میرزا علی و میرزا محمد پسران دیگر میرزا هدایت الله به ترتیب لقب‌های موثق السلطنه و مصدق السلطنه را گرفتند. در همین زمان دو سوم حقوق دوران خدمت میرزا هدایت الله وزیر دفتر بین باز ماندگانش تقسیم شد و به مصدق السلطنه رسید....."[۹] بدین ترتیب مصدق که در ان هنگام ۱۳ ساله بود چهار حقوق از بودجه دولت دریافت می‌داشت.
۱۶ دی ۱۲۷۳ تا ۸ اردیبهشت ۱۲۷۴ مظفرالدین میرزا ولیعهد که به رسم معمول دوره قاجار فرمانروای آذربایجان بود و در تبریز زندگی می کرد به همراه منشی خود میرزا فضل الله وکیل الملک به تهران سفر کرد و این ۱۱۲ روز را در منزل عبدالحسین میرزا فرمانفرما دایی مصدق السلطنه به سر برد. میزبان ولیعهد خواهر زنش یعنی نجم السلطنه مادر مصدق السلطنه بود. در درازای این سه ماه و اندی نجم السلطنه با میرزا فضل الله ازدواج می کند و در بهار ۱۲۷۴ خورشیدی به همراه شوهر خود و مصدق السلطنه و در معیت مظفرالدین میرزا از تهران به تبریز جا به جا می شود. مصدق بیش از یکسال در تبریز زندگی کرد و آشنایی او به زبان آذری در این دوران بود.[۱۰]
در سال ۱۲۷۵ مظفرالدین شاه پس از قتل پدرش ناصرالدین شاه تاج گذاری می کند . همسر مظفرالدین شاه حضرت علیا و خواهرش نجم السلطنه همگی به همراه خانواده و بستگان و درباریان از تبریز به تهران نقل مکان می کنند. در همان سال ۱۲۷۵ دائی مصدق عبدالحسین میرزا فرمانفرما با بقیه افراد فامیل مادری علیه علی‌اصغرخان اتابک معروف به امین السلطان اتابک اعظم نخست وزیر توطئه کردند و چهار ماه پس از به تخت نشستن مظفرالدین شاه با دسیسه اتابک را کنار زدند[۱۱] و ۳۰ آذر ۱۲۷۵ مصدق‌السلطنه مستوفی خراسان شد و مقام شوهر خواهرش را گرفت. این آغاز خود کامگی عبدالحسین میرزا فرمانفرما با سمت وزیر جنگ بود.[۱۲]
مصدق‌السلطنه از آغاز کار به سمت مستوفی خراسان، در درازای ده سال یعنی تا پایان سلطنت مظفرالدین شاه، خالصجاتی را خریده بود در اوایل مشروطیت در ردیف یکی از بزرگ فئودالهای کشور در آمده و شخصا در ردیف مادرش نجم السلطنه و دایی اش فرمانفرما قرار گرفته بود. در فهرستی که در آن زمان به چاپ رسید، ۹۳ مالک بزرگ یا فئودال ایران را نام برده بود که از جمله نامهای نامی آن زمان به چشم می خورد : حضرت اقدس والا آقای عضد السلطان (شوهر خواهر مصدق)؛ حضرت مستطابه علیه عالیه حضرت علیا دامت شوکتها (خاله مصدق)؛ حضرت والا آقای عبدالحسین میرزا فرمانفرما (دایی مصدق) ؛ جناب آقای امام جمعه (برادر زن مصدق)؛ جناب حاجی ناصرالسلطنه (برادر شوهر مادر مصدق)؛ جناب مستطاب اجل آقای وزیر دفتر (میرزا حسین برادر مصدق)؛ حاجیه نجم السلطنه (مادر مصدق)؛ جناب آقای ظهیرالاسلام (برادر زن مصدق)؛ جناب وکیل الملک (شوهر مادر مصدق) و جناب مصدق السلطنه
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
انقلاب مشروطه

انقلاب مشروطه

مردم ایران از سیاستهای وام گرفتن مظفر الدین شاه از روسیه یا انگلیس زیر فشارهای اقتصادی رفته بودند. ملت ایران می بایستی که این وام ها را از جیب خودشان با پرداختن مالیات ها و عوارض سنگین گمرک به پردازد. در بهمن ماه ۱۲۸۲ خورشیدی پیمان جدیدی بین ایران و روس بسته شد که بسیار به زیان بازرگانان و بازاریان بود. در ۵ اردیبهشت ۱۲۸۴ بازاریان تهران بازار را بستند و به شاه عبدالعظیم رفتند و بست نشستند و در خواست بنیاد کردن عدالت خانه در سراسر ایران را کردند. [۱۴]این بست نشتن در شاه عبد العظیم و ادامه فشارها و اعتراض ها به انقلاب مشروطه منتهی شد تا این که مظفرالدین شاه فرمان مشروطه را در ۱۳ امرداد ۱۲۸۵ صادر کرد تا انتخابات تشکیل مجلس شورای ملی و نوشتن قانون اساسی بر اساس خواست ملت ایران انجام یابد.[۱۵]
به گفته دكتر مصدق در دوره مشروطه "کلمه مستوفی و دزد مترادف شده بود".[۱۶] مصدق السلطنه نیز زیر فشار و انتقاد قرار گرفت. در کتابچه دستور العمل خراسان به اسم تفاوت عمل مصدق السلطنه مستمری دریافت می کرد مصدق می گوید" که این عمل نه دزدی بوده است و نه کلاه برداری و نه اختلاس بود و نه سواستفاده از اموال دولتی و فقط یک تجاوز از مقررات اداری بود". [۱۷]
محمد علی شاه در تارخ ۲۹ دی ۱۲۸۵ تاجگذاری کرد. در تاریخ ۱۵ دسامبر ۱۹۰۷ بین محمد علی شاه و مجلس شورای ملی جدال شد زیرا مجلس حقوق وی را کم کرد و دیگر تصویب نکرد که وی برای هزینه های شخصی از دولت روسیه وام بگیرد. در عوض روسیه برای براندازی مشروطه محرمانه به او وام داد و محمد علی شاه جواهرات و مروارید ثروت ایران را گرو گذاشت
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
مجلس دوره یکم

مجلس دوره یکم

از آن جا که کسی به عنوان کارمند و حقوق بگیر دولت نمی توانست به مجلس راه بیابد و یا اگر در مقامات بالا بود اصلا حق انتخاب شدن و سواستفاده از مقامش را نداشت مصدق السلطنه کوشش بر آن نمود که نماینده مجلس بشود. نمایندگان مجلس می باید بالای سی سال داشته باشند و متعلق به یکی از طبقات جامعه بودند که در آن زمان طبقه بندی را بدین گونه نمودند:
اول) شاهزادگان و قاجاریه
دوم) اعیان و اشراف
سوم) علما و طلاب
چهارم) تجار
پنجم ) ملاکین و فلاحین نام بردن فلاحین تنها برای این بود که اسمی از کشاورزان برده شود. کشاورزان می بایستی حداقل ملکی به ارزش هزار تومان داشته باشند و چنین چیزی ممکن بنود که رعیت از خود مالی یا ملکی داشته باشد. رعیت ودهکده ای که در آنجا کشاورزی و زندگی می کرد متعلق به مالکین بودند.

زنان، دیوانگان، مجرمین، ورشکستگان به تقصیر و افرادی که از شهرت خوبی بر خوردار نبودند اجازه انتخاب شدن و انتخاب کردن را نداشتند.
مصدق می نویسد "شاهزاده نیرالدوله والی اصفهان و یکی از ملاکین بزرگ اصفهان با من که مستوفی خراسان بودم ارتباط داشت. همسرم در اصفهان دو روستای موروثی داشت به نامهای کاج و خواتون آباد و بدین سبب من با رجال اصفهان آشنا شدم.نیرالدوله نامه ای مخفیانه و بدون آگاهی دیگران به عنوان ریاست مجلس شورای ملی صادر کرد و مرا به عنوان وکیل منتخب اعیان و اشراف از اصفهان معرفی نمود".[۲۱] و این کار مصدق را با دو مشکل رو به رو کرد.
۱۴ مهر ۱۲۸۵ مصدق در تهران به عنوام نماینده اصفهان در مجلس حاضر شد و با اعتراض نمایندگانی چون سید حسن تقی زاده که او را خوب می شناختند رو به رو شد. به موجب بند چهار ماده چهار اساس نامه نمایندگان انتخابی برای مجلس شورا می بایست که معروفیت محلی داشته باشند. به این ترتیب مصدق تنها نماینده انتخابی شهری از شهر دیگر بوده یعنی وکیلی که از شهری بوده که نه در آن زاده شده و نه در آن زندگی می کرد. بدون هیچ تشریفاتی و پنها نی شاهزاده سلطان حسین میرزا نیرالدوله مصدق را در محل خالی در نماینده اعیان و اشراف و به مجلس معرفی کرد. نیرالدوله به سبب حاکم بودنش در حوزه خود حق انتخاب و انتصاب کسی را نداشت نداشته بود.
مصدق در کمیسیون رسیدگی به اعتبار نامه وی بر خلاف واقعیت ادعا کرد که بیش از سی سال دارد و اعتبار نامه وی به دلایل نام برده باطل شد. مدرک سن وسال او سنگ قبر شوهر اول مادرش است که در مجلس اول، در صدور شناسنامه و پاسپورت و بعدا برای ورود به مجلس شانزدهم در تقریبا هفتاد سالگی به کار گرفته شد. این جزییات در مذاکرات مجلس اول ثبت شده و بزودی منتشر می گردد. مصدق می گوید "نظر به اینکه سال ولادتم در پشت قرانی نوشته شده بود که در دست نبود آن را بدون تحقیق و تشخیص در کلانتری ۳ شهر تهران نوشتم که شناسنامه صادر شد و موقع انتخابات دوره تقنینیه طبق آن شناسنامه از هفتاد تجاوز می کرد. این بود عکس سنگ قبر مرحوم وکیل الملک کرمانی (شوهر اول مادرم) را که تاریخ وفاتش با تمام حروف روی آن منقور است از نجف خواستم و آن را به وزارت کشور فرستادم. با همان دلیل که موتمن الممالک ثابت کرده بود سی سال نداشتم با همین مدرک ثابت کردم که در دوره انتخابات دوره شانزدهم سالم از هفتاد کمتر است که مورد تصدیق انجمن مرکزی انتخابات قرار گرفت و اعتبار نامه ام را صادر کرد
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
ملی شدن نفت

ملی شدن نفت

دکتر مصدق پس از شهریور ۲۰ و سقوط رضاشاه در انتخابات دوره ۱۴ مجلس بار دیگر در مقام وکیل اول تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد. در این مجلس برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، او طرحی قانونی را به تصویب رساند که دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در ایران هستند منع می‌شد.
در انتخابات دوره ۱۵ مجلس با مداخلات قوام‌السلطنه (نخست وزیر) و شاه و ارتش، دکتر مصدق نتوانست قدم بمجلس بگذارد. در این دوره هدف عوامل وابسته به بریتانیا این بود که قرارداد سال ۱۹۳۳ دوره رضاشاه را به دست دولت ساعد مراغه‌ای و با تصویب مجلس تنفیذ کنند. بر اثر فشار افکار عمومی و همچنین مساعی اقلیت چهارنفره مجلس، خصوصا نطق چندین روزه حسین مکی در مخالفت با این لایحه، مقصود انگلیسی‌ها تأمین نشد و عمر مجلس پانزدهم به‌سر رسید.[۲۷] در ۱۳۲۸ دکتر مصدق و همراهان وی همچون احمدملکی، حسین فاطمی، دکتر کریم سنجابی، مهندس احمد زیرک‌زاده و دکتر سید علی شایگان اقدام به پایه گذاری جبهه ملی ایران کردند. گسترش فعالیت‌های سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰ سبب گسترش مبارزات مردم و به ویژه توجه آنان به وضع قرارداد نفت شده بود. دکتر مصدق در مجلس و بیرون از آن این جنبش را که به «نهضت ملی شدن نفت» معروف شد، هدایت می‌کرد.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
در انتخابات مجلس شانزدهم با همه تقلبات و مداخلات شاه و دربار، صندوقهای ساختگی آراء تهران باطل شد. عبدالحسین هژیر وزیر دربار توسط جمعیت فداییان اسلام ترور شد و در نوبت دوم انتخابات، دکتر مصدق به مجلس راه یافت. پس از ترور نخست‌وزیر وقت سپهبد حاجیعلی رزم‌آرا، طرح ملی شدن صنایع نفت به رهبری دکتر مصدق در مجلس تصویب شد. پس از استعفای حسین علاء که بعد از رزم‌آرا نخست وزیر شده بود، در شور و اشتیاق عمومی دکتر مصدق به نخست وزیری رسید و برنامه خود را اصلاح قانون انتخابات و اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت اعلام کرد.
پس از شکایت دولت انگلیس از دولت ایران و طرح این شکایت در شورای امنیت سازمان ملل، دکتر مصدق عازم نیویورک شد و به دفاع از حقوق ایران پرداخت. سپس به دادگاه لاهه رفت و با توضیحاتی که در مورد قرارداد نفت و شیوه انعقاد و تمدید آن داد، دادگاه بین‌المللی خود را صالح به رسیدگی به شکایت بریتانیا ندانست و مصدق در احقاق حق ملت ایران به پیروزی دست یافت. وکالت ایران در این پرونده را دکتر هانری رولن رییس سابق مجلس سنای بلژیک بر عهده گرفت و برای این کار از دولت ایران دستمزدی دریافت نکرد. دکتر حسین علی آبادی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران نیز وی را در این کار همراهی می کرد. در جریان این پیروزی بزرگ و تاریخی، قاضی انگلیسی سر آرنولد مک نایر که ریاست دادگاه را برعهده داشت به نفع ایران و بر خلاف منافع دولت بریتانیا رای داد. نطق های دفاعیه ایران در این دادگاه توسط دکتر مصدق ایراد شد. وی در راه بازگشت به ایران به مصر رفت و مورد استقبال پر شکوه ملت مصر و نخست وزیر ملی گرای آن سعد زغلول قرار گرفت.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
انتخابات دوره هفدهم مجلس بخاطر دخالتهای ارتشیان و دربار به تشنج کشید و کار بجایی رسید که پس از انتخاب ۸۰ نماینده، دکتر مصدق دستور توقف انتخابات حوزه‌های باقی مانده را صادر کرد.
دکتر مصدق برای جلوگیری از کارشکنیهای ارتش و دربار درخواست انتقال وزارت جنگ به دولت را از شاه نمود. این درخواست از طرف شاه رد شد. به همین دلیل دکتر مصدق در ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱ از مقام نخست‌وزیری استعفا کرد. مجلس قوام السلطنه را به نخست‌وزیری انتخاب کرد و او با صدور بیانیه شدید الحنی نخست وزیری خود را اعلام نمود.

تظاهرات دانشگاهیان که تبدیل به تظاهرات عمومی به نفع مصدق شد، اسفند ۱۳۳۱.


مردم ایران که از برکناری دکتر مصدق خشمگین بودند، در پی چهار روز تظاهرات در حمایت از دکتر مصدق، که به کشته شدن چندین نفر انجامید، موفق به ساقط کردن دولت قوام گردیدند. در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ دکتر مصدق بار دیگر به نخست‌وزیری ایران رسید.
آیت‌الله کاشانی پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به‌تدریج با بقائی، مکی و... متحد شد و به جبهه کودتاچیان پیوست. در رویداد ۹ اسفند مشخصا روحانیونی مانند کاشانی و بهبهانی در توطئه کشتن مصدق شرکت داشتند که با هوشیاری مصدق به هدف خود نرسیدند.
در ۹ اسفند ماه ۱۳۳۱ دربار با کمک عده‌ای از روحانیون، افسران اخراجی و اراذل و اوباش توطئه‌ای علیه مصدق کردند تا او را از بین ببرند. نقشه این بود که شاه در آن روز به عنوان سفر به اروپا از پایتخت خارج شود و اعلام دارد که این خواسته دکتر مصدق است. مصدق از نقشه اطلاع یافت و توانست جان بدر برد و توطئه شکست خورد.
چند روز بعد ، عمال دربار و چند تن از افسران اخراجی ، سرتیپ افشارطوس ، رئیس شهربانیِ دکتر مصدق را ، ربودند و پس از شکنجه کشتند.
بدنبال استعفای بسیاری از نمایندگان طرفدار مصدق، دولت اقدام به همه‌پرسی (رفراندم) در کشور کرد تا مردم به انحلال یا عدم انحلال مجلس رای دهند. در این همه‌پرسی (که به خاطر هم‌زمان نبودن رای‌گیری در تهران و شهرستان‌ها و جدا بودن صندوق‌های مخالفان و موافقان مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت) در حدود دو میلیون ایرانی به انحلال مجلس رای دادند و مجلس در روز ۲۳ مرداد ۱۳۳۲ منحل شد.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاشانی قابل توجه لرد جوابیه اون یارو که گفت کاشانی دقت کنید

کاشانی قابل توجه لرد جوابیه اون یارو که گفت کاشانی دقت کنید

سید ابوالقاسم کاشانی از جمله کسانی بود که در پی حمایت مردمی از محمد مصدق به صف حامیان او پیوست. حضور او در مناقشه ۳۰ تیر که سرانجام منجر به پیروزی جبهه ملی و صنعت ملی شدن نفت و رسیدن دوباره مصدق به نخست وزیری شد، اوج همکاری روحانیون با دولت مردمی محمد مصدق بود. اما این حمایت‌ها دیری نپایید. تبلیغ شدید علیه وجهه مذهبی مصدق، ترس از رواج فعالیت‌های حزب توده و هراس نابودی دودمان تنها حاکم شیعی جهان، روحانیون را از دولت محمد مصدق دور کرد. اختلاف‌ها با چند انتصاب دولت مصدق که مورد انتقاد مذهبی‌ها بود، بالا گرفت و سرانجام منتهی به انحلال مجلس هفدهم به وسیله رفراندوم عمومی شد که کاشانی را به سمت مخالفت و دشمنی با دولت مصدق سوق داد. در ماه‌های آخر عمر دولت محمد مصدق، کاشانی گرچه سکوت کرده بود اما پیدا و پنهان و با حمایت از دسته جات مذهبی، خصوصاً گروه "شعبان بی مخ"، اعلام مکرر در خطر بودن اسلام و تحریک به مقاومت گروه‌هایی که علقه مذهبی داشتند، آشکارا به تضعیف دولت محمد مصدق اهتمام ورزید.:surprised: درنتیجه کودتاچیان که از این اختلاف بیش ترین استفاده را برده بودند، کار مردمی ترین دولت تاریخ معاصر ایران را یک سره ساختند. پس از موفقیت کودتای ۲۸ مرداد، سید ابوالقاسم کاشانی به شاهی که با کودتا علیه دولت قانونی کشور خود، به کشور و قدرت بازگشته بود تبریک گفت و او را از جمله کسانی می‌دانند که در نوشتن پیام تبریک مرجعیت زمان، بروجردی به شاه دخیل بود. در یک اظهارنظر آشکار پس از کودتا نیز کاشانی گفت:


«مصدق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد بازگشت. ملت شاه را دوست دارد و رژیم جمهوری مناسب ایران نیست:cool:
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
کودتا علیه دولت مصدق


مجموعه‌ای از نقل‌قول‌های مربوط به محمد مصدق
در ویکی‌گفتاورد موجود است.
در کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ طبق نقشه سازمان‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس برای براندازی دولت مصدق، شاه فرمان عزل دکتر مصدق را امضا کرد و رئیس گارد سلطنتی، سرهنگ نصیری را موظف نمود تا با محاصره خانه نخست وزیر فرمان را به وی ابلاغ کند. همچنین نیروهایی از گارد سلطنتی مامور بازداشت عده‌ای از وزرای دکتر مصدق گشتند. ولی نیروهای محافظ نخست‌وزیری رئیس گارد سلطنتی و نیروهایش را خلع سلاح و بازداشت نمودند.
در روز ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ دولت‌های آمریکا و بریتانیا دست به کودتای دیگری زدند که این‌بار باعث سقوط دولت مصدق گشت. در این روز سازمان سیا با خریدن فتوای برخی از روحانیون و همچنین دادن پول به ارتشیان، اراذل و اوباش تهران آنها را به خیابان‌ها کشانید. کودتاچیان توانستند به آسانی خود را به خانه دکتر مصدق برسانند و پس از چندین ساعت نبرد خونین گارد محافظ نخست وزیری را نابود کنند و خانه وی را پس از غارت کردن به آتش بکشانند. در روز ۲۹ مرداد دکتر مصدق و یارانش خود را به حکومت کودتا به رهبری سرلشکر زاهدی تسلیم کردند. بدین ترتیب در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (۱۹ اوت ۱۹۵۳) سازمانهای جاسوسی بریتانیا و ایالات متحده آمریکا با کودتا دکتر مصدق را برکنار کرده و محمدرضا شاه پهلوی را که پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد به رم رفته بود بازگرداندند و به قدرت رساندند.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
محاکمه و زندان و خانه نشینی

محاکمه و زندان و خانه نشینی


مصدق به منزلش در روستای احمدآباد تبعید شد


مصدق پس از کودتای ۲۸ مرداد در دادگاه نظامی محاکمه شد. او در دادگاه از کارها و نظرات خود دفاع کرد. دادگاه وی را به سه سال زندان محکوم کرد. پس از گذراندن سه سال زندان، دکتر مصدق به ملک خود در احمد آباد تبعید شد و تا آخر عمر تحت نظارت شدید بود.
در سال ۱۳۴۲ همسر دکتر مصدق، خانم ضیاالسلطنه، در سن ۸۴ سالگی درگذشت. حاصل ازدواج وی و دکتر مصدق دو پسر و سه دختر بود.
در ۱۴ اسفند ماه ۱۳۴۵ ساعت ۶ صبح دکتر محمد مصدق بدلیل بیماری سرطان، در سن ۸۴ سالگی درگذشت. مصدق وصیت کرده بود او را کنار کشته‌شدگان ۳۰ تیر در ابن بابویه دفن کنند، ولی با مخالفت شاه چنین نشد و او در یکی از اتاقهای خانه‌اش در احمدآباد به خاک سپرده شد.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
آثار دکتر مصدق

آثار دکتر مصدق

آثار دکتر مصدق
کتاب‌ها

  1. مسؤولیت‌ دولت‌ برای‌ اعمال‌ خلاف‌ قانونی‌ که‌ از مستخدمین‌ دولتی‌ در موقع‌ انجام‌ وظایف‌شان‌ صادر می‌شود و قاعده‌ی‌ عدم‌ تسلیم‌ مقصرین‌ سیاسی: رساله‌ای به زبان فرانسه در مدرسه علوم سیاسی پاریس.
  2. وصیت‌ در حقوق‌ اسلامی‌ (شیعه‌): رساله‌ی‌ دکترای‌ مصدق‌ به‌ زبان‌ فرانسه‌ (۱۹۱۴ م‌). ترجمه به فارسی توسط علی‌محمد طباطبایی‌ قمی‌ چاپ انتشارات‌ زریاب‌
  3. کاپیتولاسیون‌ و ایران: پس از انتشار خبر الغای‌ کاپیتولاسیون‌ در اول‌ اکتبر ۱۹۱۴ در ترکیه‌ی‌ عثمانی‌ مصدق این کتاب را برای آگاهی مردم از نتایج‌ منفی‌ وجود چنین‌ قانونی‌ و نیزبرای‌ تشویق‌ دولت‌ ایران‌ به‌ الغای‌ کاپیتولاسیون‌ نگاشت‌. به این ترتیب او اولین‌ کسی‌ بوده‌ که‌ در ایران‌ به‌ مصونیت‌ سیاسی‌ اتباع‌ دول‌ بیگانه‌ اعتراض‌ کرد‌ و خواهان‌الغای‌ این‌ رژیم‌ مخالف‌ آزادی‌ و استقلال‌ مملکت‌ شد.
  4. شرکت‌ سهامی‌ در اروپا: این‌ کتاب‌ بعد از اظهارات‌ اردشیر جی‌، نماینده‌ی‌ زرتشتیان‌ هند در ایران‌، مبنی‌ بر این‌که‌ تاکنون‌ در ایران‌ کتابی‌ درباره‌ی‌ شرکت‌های‌ تجاری‌ منتشر نشده‌ و دراین‌ خصوص‌ کمبودی‌ وجود دارد، با مطالعه‌ی‌ قوانین‌ مختلف‌ کشورهای‌ اروپایی‌، در آبان‌ ۱۲۹۳ در ۱۰۳ صفحه‌ انتشار یافت‌.
  5. دستور در محاکم‌ حقوقی: این‌ کتاب‌ نتیجه‌ی‌ مطالعات‌ گسترده‌ی‌ حقوقی‌ مصدق‌ بود که‌ به درخواست مدیر مدرسه‌ی‌ سیاسی‌ تهران‌، دکتر ولی‌الله‌خان‌ نصر تالیف گردید.
  6. مختصری‌ از حقوق‌ پارلمانی‌ در ایران‌ و اروپا برای‌ آقای‌ محترم‌ نمایندگان‌ دوره‌ پنجم‌ تقنینیه‌: در ۷۲ صفحه‌ در سال‌ ۱۳۰۲
  7. اصول‌ قواعد و قوانین‌ مالیه‌ در ممالک‌ خارجه‌ و ایران‌ قبل‌ از مشروطیت‌ و دوره‌ی‌ مشروطه: ابتدا در سال‌ ۱۳۰۴ بعدها در‌ ۱۳۷۷ با پیش‌گفتاری‌ از عزت‌الله‌سحابی‌ و مقدمه‌ای‌ از علی‌اکبر شبیری‌نژاد به‌ وسیله‌ی‌ نشر “فرزان‌” تجدید چاپ‌ شد. در این کتاب مصدق به ارائه اطلاعات‌ و تجربیات‌ خود در امور مالی‌ به‌ عموم‌مردم‌ پرداخت.
  • کتاب‌های‌ پنج‌گانه‌ اخیر را مصدق در قلمرو عمومی قرار داد و بر صفحه‌ی‌ عنوان‌ آنها نوشت‌: مجانی‌ و حق‌ طبع‌ و ترجمه‌ آزاد است‌
[ویرایش] مقالات‌

  1. اسقاط دعاوی‌ یا قاعده‌ی‌ مرور زمان‌: در اولین‌ شماره‌ی‌ مجله‌ی‌ علمی‌ در سال‌ ۱۲۹۳ به چاپ رسید.
  2. تصویب‌ بودجه‌ در پارلمان‌های‌ مختلف‌: مقاله‌ی‌ مزبور در مجله‌ی‌ آینده دوره‌ی‌ اول‌، در سال‌ ۱۳۰۴ بدون‌ نام‌ و با ذکر امضاء محفوظ به‌ چاپ‌ رسید.
  3. انتخابات‌ در اروپا و ایران
  4. تابعیت‌ در ایران‌
  5. اصول‌ مهمه‌ی‌ حقوق‌ مدنی‌ و حقوق‌ تجاری‌ ایران‌: این‌ مقاله‌ درباره‌ی‌ سیر قوانینی‌ مانند حقوق‌ مدنی‌، عقود، حقوق‌ خانواده‌، حقوق‌ توارث‌، املاک‌ و تجارت‌ در ایران‌ از هنگام‌ وروداسلام‌ تا آغاز مشروطیت‌ و نیز دوره‌ی‌ بعد از مشروطیت‌ است‌. مقالات‌ ردیف‌های‌ ۳، ۴ و ۵ در مجله‌ی‌ آینده، دوره‌ی‌ دوم‌، سال‌ ۱۳۰۵ به‌ چاپ‌ رسید.
  6. طرح‌ پیشنهادی‌ برای‌ اصلاح‌ قانون‌ انتخابات‌: در دورانی‌ که‌ مصدق‌ در مجلس‌ چهاردهم‌ نماینده‌ بود، در روزنامه‌ی اطلاعات‌ ۱۳۲۳/۲/۲۳ چاپ‌ شد.
  7. مسئله‌ی‌ انتخابات: در یک‌ مقدمه‌ و در شش‌ فصل‌ که به‌ بیان‌ و بررسی‌ قوانین‌ انتخاباتی‌ در ایران‌ پرداخته‌ است‌، در دوره‌ی‌ نمایندگی‌ مصدق‌ در مجلس‌ چهاردهم‌ و به‌ درخواست‌ مجله‌ی‌ آینده، دوره‌ی‌ سوم‌ در مهرماه‌ ۱۳۲۳ چاپ‌ شده‌ است‌ .
[ویرایش] خاطرات‌، نطق‌ها و نامه‌ها

  1. خاطرات‌ و تألمات‌ مصدق‌: با یادداشت‌ غلامحسین‌ مصدق‌ و توضیح‌ ایرج‌ افشار، تهران‌، انتشارات‌ علمی‌، چاپ‌ اول‌ ۱۳۶۴، چاپ‌ هشتم‌ ۱۳۷۵. این‌ کتاب‌ توسط دکتر محمدعلی ‌همایون‌کاتوزیان‌ به‌ زبان‌ انگلیسی‌ ترجمه‌ شد.
  2. دکتر مصدق‌ و نطق‌های‌ تاریخی‌ او در دوره‌ی‌ پنجم‌ و ششم‌ تقنینیه: گردآورنده‌ حسین‌ مکی‌، تهران‌، انتشارات‌ جاویدان‌، چاپ‌ سوم‌ ۱۳۶۳. این‌ کتاب‌ قبلا در سال‌های‌ ۱۳۲۴ و۱۳۵۸ نیز چاپ‌ شده‌ بود
  3. سیاست‌ موازنه‌ی‌ منفی‌ در مجلس‌ چهاردهم: شامل‌ نطق‌های‌ مصدق‌ در مجلس‌ چهاردهم‌، دو جلد در یک‌ جلد، گردآورنده‌ حسین‌ کی‌استوان‌، مدیر روزنامه‌ی‌ مظفر، تهران‌انتشارات‌ اسلامی‌، ۱۳۲۷، ۱۳۲۹، ۱۳۵۶
  4. نطق‌ها و مکتوبات دکتر مصدق‌ در ادوار ۵و ۶و ۱۴و۱۶ مجلس‌ و در دوران‌ نخست‌ وزیری‌ ـ دفتر ۱ تا ۱۰” انتشارات‌ مصدق‌ ۹ـ۱۳۴۸
  5. مدافعات‌ مصدق‌ و رولن‌ در دیوان‌ بین‌المللی‌ لاهه‌، تهران‌، انتشارات‌ زبرجد، بی‌تا
  6. 'نامه‌های‌ دکتر مصدق‌: دو جلد، گردآورنده‌: محمد ترکمان‌، تهران‌، نشر “هزاران‌”، ۱۳۷۴ و ۱۳۷۷.
  7. دکتر محمد مصدق‌ در محکمه‌ی‌ نظامی‌، سرهنگ‌ جلیل‌ بزرگ‌مهر، دو جلد، تهران‌، نشر تاریخ‌ ایران‌، ۱۳۶۳، دوبار در سال‌های‌ ۶۹ و ۷۸ در یک‌ جلد توسط انتشارات‌ “نیلوفر” نیز انتشار یافته‌ است‌.
  8. دکتر محمد مصدق‌ در دادگاه‌ تجدیدنظر نظامی‌: جلیل‌ بزرگ‌مهر، تهران‌، شرکت‌ سهامی‌ انتشار، ۱۳۶۵
  9. دکتر محمد مصدق‌ و رسیدگی‌ فرجامی‌ در دیوان‌ کشور:تهران‌، شرکت‌ سهامی‌ انتشار، ۱۳۶۵ یا ۱۳۶۷
  10. تقریرات‌ مصدق‌ در زندان‌: زیر نظر ایرج‌ افشار، تهران‌، سازمان‌ کتاب‌، ۱۳۵۹; بعدها‌ تحت‌ عنوان‌ “رنج‌های‌ سیاسی‌ دکتر مصدق‌” با توضیحات‌ عبدالله‌ برهان‌ به‌ وسیله‌ی‌نشر در سال‌ ۷۰ چاپ‌ گردید و چاپ‌ سوم‌ آن‌ در سال‌ ۱۳۷۷ منتشر شد.[
روحش شاد:gol::gol:
 

Similar threads

بالا