بازوانت را به مستی حلقه کن بر گردنم
تا بلرزد زیر بازوهای سیمینت تنم
چهره زیبای خود را از رخ من وا مگیر
جز به آغوش چمن یا دامن من جا نگیر
عزیزززززززززززززززززززززززم
عزیزززززززززززززززززززززم
راز عشق خویش را اهسته خان در گوش مممممنننن
جستجو کن عشق را در گرمی آغوش من
در گرمی آغوش من
من تو را تا...