سحر هنگام، کاین مرغ طلایی
نهان کرده ست پرهای زر افشان.
طلا در گنج خود می کوبد، اما
نه پیدا در سراسر چشم مردم.
من آن زیبا نگارین را نشسته در پس دیوار های نیلی شب
در این راه درخشان می شناسم.
می آید در کنار ساحل خاموش به حرف رهگذران می دهد گوش.
نشسته در میان زورق زرین
برای...