نتایح جستجو

  1. کالیگولا

    its a beautiful thing when it starts to rain a man who drinks just to drown the pain and i...

    its a beautiful thing when it starts to rain a man who drinks just to drown the pain and i can't stop from dreaming there's something else.
  2. کالیگولا

    چرت و پرته دیگه! پرسیدن نداره که! مرسی. خوبی خودت؟

    چرت و پرته دیگه! پرسیدن نداره که! مرسی. خوبی خودت؟
  3. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    پیش انگاره پیش انگاره از میان پنجره پیدا بود انگار... از میان پنجره ای که زل زده بود بر بلندای بیابان... پیدا بود از میانش، درونش که بی واژه می نگریست و می نگریست و نگریست نا دیگر نتوانست تاب بیارد نگریستن بی تابش را... از میانِ میانش می شد دید، میانش را که وا مانده بود میانِ میانه های حیات،...
  4. کالیگولا

    ..... Passive-aggressive bullshit

    ..... Passive-aggressive bullshit
  5. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    خِرت..خِرت...خِرت... خِرت خرت اش می آید باز..حالا که برای بار دو هزار و نهصد و چهل و ششم نگاهش می کنم می بینم که باز همان خرت خرت را می دهد، منتهی باز انگاری فرق می کند. یک فرق که خودم هم نمی دانم چیست و از کجا سرش را انداخته و کانهو اسب وارد اینجا شده... مهم نیست علی ای حال... یکی انگاری...
  6. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    خرت..خرت..خرت خرتِ اش می آید باز..حالا که برای بار دو هزار و نهصد و چهل و ششم نگاهش می کنم می بینم که باز همان خرت خرت را می دهد، منتهی باز انگاری فرق می کند. یک فرق که خودم هم نمی دانم چیست و از کجا سرش را انداخته و کانهو اسب وارد اینجا شده... مهم نیست علی ای حال... یکی انگاری دارد یک چیزهایی...
  7. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    نا- انگاره نا- انگاره سکوت...سکوت...سُک زدن سینه های سکوت...لبانش..دست انداختن میان پاهایش... بی شرمی...شرمی که بی آن نمی شود که شرم نداشت...که بود...که هست...بود،پیشتر... دیگر نه... نمی آید...می آمد.نمی آمدنش... باز به پیشتر رفتن.... نمی آید... نمی- رفتن نیز... بار دگر... دگر... دیگرِ آن...
  8. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    لم یکن.. لم یکن.. "... نوشته بودید که خیال انتقال تهران را دارید. نمی‌دانم مقصودتان چیست، آیا کار دیگری در نظر گرفته‌اید و یا Nostalgie پیدا شده. تهران به همان کثافت سابق و خیلی گه‌تر از پیش شده... بعد از آن امتحان بزرگی که به اسم آزادی و در حقیقت برای خفقان آزادی دادیم دیگر کاری از دست کسی...
  9. کالیگولا

    It's a long lonely journey from death to birth

    It's a long lonely journey from death to birth
  10. کالیگولا

    حالا یه بار بهت بها دادم خواستم مودب باشم هم خودت نمی خوای؟!! اصلا همینه که می باشد، فردا هم...

    حالا یه بار بهت بها دادم خواستم مودب باشم هم خودت نمی خوای؟!! اصلا همینه که می باشد، فردا هم بیای همینه! بله!!!!:d سال نو ام کجا بود تو هم بابا! سال نو رو کاشتیم هنوز درنیومده جوونه اش! مال شما کودش چیه انقدر سریع سبز شده؟ :razz:
  11. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    انگاره انگاره سایه ای که بر گوشه بلندای دیوار بازتاب شده. تلی خاک چرک. نفسی که حبس می شود و باز نمی گردد. لذت مرگبار این جان کندن. انزالی شهوانی در پی آن.رد سایه ای که باز می ماند،باز. حیران میان سنگفرش نیم سوخته. حرکت نه. باز پس رفتن. بوی ماندگی. تهوع ناشی از این تعفن. تهوعِ تهوع. تعفنِ...
  12. کالیگولا

    و علیکم. سپاس :gol:

    و علیکم. سپاس :gol:
  13. کالیگولا

    برگشتم. الان خونه ام. فردا باز می رم....

    برگشتم. الان خونه ام. فردا باز می رم....
  14. کالیگولا

    آهای مردم!! کلا به .... .... ......... ......

    آهای مردم!! کلا به .... .... ......... ......
  15. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    جستاری در باب انتحار - بخش دوم جستاری در باب انتحار - بخش دوم از اشتباهات مرسوم این است که سعی می کنیم زندگی را به مثابه چیزی، امری یا شیئی تصور کنیم. معمول آن است که زندگی به سان یک خط بر روی کاغذ در نظر گرفته می شود. این یک اشتباه محض است. حیات، هستندگی ای ندارد که بخواهیم در باب ماهیت...
  16. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    امید،مادر حماقت است. امید،مادر حماقت است. "ساختن چیزی.خلق نه.جایگزینی ابژه ای سرد و بی معنا با ابژه ی سر و بی معنای دیگر. هنر خواندنِ ابژه ای سرد و بی معنا در قیاس با ابژه ی سرد و بی معنای دیگر.محال بودنِ نفیِ آن خود در لحظه پیشین. تسلسلِ آنات. تلخی عدم ِ امکانِ بی امکانی..." * آنچه در...
  17. کالیگولا

    رفتم تو شیشه که نترشم مامانی!![IMG]

    رفتم تو شیشه که نترشم مامانی!![IMG]
  18. کالیگولا

    [IMG] مامانی؟

    [IMG] مامانی؟
  19. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    پایین آخر پایین آخر روزها می گذرند از پی یکدیگر،چنان با تعجیل که انگاری مسابقه گذاشته اند با هم اینها. می گذرند از پس هم، روزها و ساعت ها و دقیقه ها و ثانیه ها و لحظه به لحظه می فشرند روان آدمی را در پس این گذران بی انتها! آسمان ابری ست لیک، چشم را می زند درخشش نوری که از میان شاخه های...
  20. کالیگولا

    از رنگ سیاه خوشم میاد. مختصر و مفید.

    از رنگ سیاه خوشم میاد. مختصر و مفید.
بالا