بخشش - نوشته : فاطمه خبازان ( ارسالی برای جشنواره نفس 89)
هو هو هو ...... اين صداي مرگم بود که آن طرف خيال خاکستري ام متبلور مي شد و دستهاي مشت کرده اش را به شيشه ي اتاقم مي کو بيد و آرام آرام به داخل تنيده مي شد و من بدون هيچ اميدي به تختم چسبيده بودم دوست داشتم طنين حزين صدايم در گوش زمان...