چند هفته بعد به او خبر دادند که شاگرد قدیمىاش وارد مدرسه شده
و سراغش را مىگیرد
شیوانا به استقبالش رفت
و او را دید که سالم و سرحال در لباسى تمیز و مرتب مقابلش ایستاده است.
شیوانا تبسمى کرد و او را در آغوش گرفت
و آرام در گوشش گفت:
اکنون که با خودت آشتى کردهاى
یاد بگیر که از خودت «طرفدارى»...