از یکی شنیدم که میگفت تو راه شمال بودم
من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی
۲۰
کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو
ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد.
وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت.
اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم،
نه از موتور ماشین سر در میارم!!
راه...