قسم به اشکهایم
قسم به اسمانها که میبارند
قسم به ملکوت
من دیگر توان مبارزه ندارم
من دیگر توان هیچ چیز ندارم
تو تنها راه حل مشکل هستی
تنها یکبار بی انکه قضاوت کنی مرا
کاری را که میخواهم انجامش بده
دیگر توان خندیدن ندارم
بگذار بشوم لبخند
بگذار دیگر غمگین نباشم
خستهام در سرزمینی
که اگر کسی مهربانی کند همه او را بد میداند
اگر نامهربانی خوب
اگر نامهربانم اگر بد هستم تو ببخش
دیگر نمیدانم چگونه بگویمت تنها کمی از خود گذشت نشان ده
تنها کمی به وجدان من نیز بیاندیش
تنها کمی به قلب شکسته ادمی همچون من نیز فکر کن
تنها کمی ببخش
میگویند
اگر ببخشی بخشیده میشوی
ایمان دارم خداوند روزی مرا میبخشد
الان چند روز است
خدا با من قهر کرده دیگر نگاهم نمیکند