این پسرایی که همیشه ته ریش دارن
اینایی که هیچ وقت موهاشون بلند نیست
اینایی که صداشون مردونست
اینایی که وقتی ازشون جدا میشی تا یه ساعت دستات بو عطرشونو میده
همونایی که وقتی کنارت نشستن بت اس ام اس میدن دوست دارم
اینایی که وقتی ازت دلخورن بات حرف نمی زنن
دوست داری محکــــــم بغلشون کنی!
اینایی که شبا موقع شب به خیر گفتن میگن مال خودمی
اینایی که بد دهن نیستن وقتی ازت فحش می شنون میگن بی ادب
اینایی که دستاشونو با دو تا دستت باید بگیری
همونایی که وقتی عصبانی میشی و داد می زنی بغلت می کنن و میگن با هم حلش می کنیم
اینـا خیـــلی دوست داشتنین !
ترمه : سیاوش یه دِیقه ، یه دِیقه گوش کن ببین چی می گم ! ببین ! دنیای ما با هم فرق داره ، ما دو تا هیچ ربطی بهَم نداریم بخدا داری وقتتو تلف می کنی !
سیاوش : خوشحالــم ! وقتی نگرانِ وقت های تلف شده منی ، یعنی اینکه برات مهمم.......
روزی آمد که دل بستم به تو،از سادگی خویش دل بستم به قلب بی وفای تو
روزها میگذشت و بیشتر عاشقت میشدم، یک لحظه صدایت را نمیشنیدم غرق در گریه میشدم
روزی تو را نمیدیدیم از این رو به آن رو میشدم!
گفتی آنچه که میخواهم باش ، از آنچه که میخواستی بهتر شدم
گفتی تنها برای من باش ، از همه گذشتم و تنها مال تو شدم
روزی آمد که من مال تو بودم و تو عاشق کسی دیگر
اینک تنها اشک است که از چشمان من میریزد
تنها شده ام ، باز هم مثل گذشته همدم غمها شده ام
راهی ندارم برای بازگشت ، به یاد دارم شبی دلم تنها به دنبال ذره ای محبت میگشت
نمیپرسم که چرا مرا تنها گذاشتی ، نمیپرسم که چرا قلبم را زیر پا گذاشتی
میدانستم تو نیز مثل همه …
نمیبخشم تو را …
دیگر مهم نیست بودنت ، احساس گناه میکنم در لحظه های بوسیدنت
نمیبخشم تو را ، این تو بودی که روزی گفتی با دنیا نیز عوض نمیکنم تو را
دنیا که سهل است ، تو حتی نفروختی به کسی دیگر مرا
مثل یک جنس کهنه ، دور انداختی مرا!
نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام
مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم