magsod
پسندها
1,418

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یعنی اینقدر از ما بدت اومده که پیامامونو پاک کردی..از لیست دوستات حذفمون کردی..
    ..
    خیلی خوب...
    ولی مقصودی دوستی با پاک کردن پیامو حذف اسم از لیست دوستی از بین نمیره...;)
    البته میدونم که دلیل داشتی واسه کارت..عیبی نداره
    مووووووووووووووووفق و سلااااااااااااااااامت باشی..:gol:
    شرمنده مهندس! نمي دونست هستي! فكر كردم رفتي!:redface:
    دوست؟ من از خدامه! ولي دوستي با من معني نداره! آدم كه با جزاميا دوست نميشه. ميشه؟
    هيچكي نمي تونه ديگري رو درك كنه! هر كسي دنياش با دنياي بقيه فرق مي كنه! به اندازه يه دنيا بين همه فاصله است!شايد بشه بين دنيا ها پل زد ولي من ديگه از پل زدن خسته شدم!
    تو كامران رو نميشناسي مقصود. و خيلي خوشحالم كه نميشناسي! مطمئن باش. شناختن كامران به زحمتش نمي ارزه. وقتتو صرف شناختن چيزايي بكن كه ارزششو داشته باشه. كامران ارزش شناخته شدن رو نداره!
    بين دنياي خودم و خيلي ها پل زدم،هركي يه پلي! چوبي- بتني-فولادي.... اين پل ها يه روزي خراب ميشن. همه اش بايد نگران اون روزي باشم كه اون پل مي ريزه پايين! ديگه تحمل ندارم نگران يه پل ديگه هم باشم.پل هايي كه تا الان هم ساختم رو دوست دارم خراب كنم. نه واسه اينكه پله بد بود. نه! چون تحمل ديدن فرو ريختنشو ندارم. حداقل اگه خودم خرابش كنم زجرش كمتره!
    دوستت دارم مرد!:gol:
    مي دونم كه فهميدي منظورم چيه!:gol:
    با یاد روز آشنایی
    همراه اندوه نگاهت
    رفتم که دیگر برنگردم
    دیگر نمی مانم به راهت
    یاد تو همچون سایه با من
    هر جا که رفتم همسفر بود
    تو بی من و یاد تو با من
    عشق تو دیگر بی ثمر بود
    من غصه اندوه ودردم
    رفتم که دیگر برنگردم
    من شعله ای خاموش و سردم
    رفتم که دیگر بر نگردم
    رفتم دگر بدرود بدرود
    پایان گرفت افسانه ما
    چون قایقی در دست طوفان
    ما عشقمان گم شد به دریا
    رفتم دگر بدرود بدرود
    از من چه دیدی من چه کردم ?
    ازمن گذشتی
    بی تو من هم
    رفتم که دیگر برنگردم
    اکنون چو پاییز نگاهت
    غمگینم وتنها و خسته
    کی می توان برگشت ?
    افسوس !!!
    پشت سرم پلها شگسته
    غزل و غزال

    بو گئجه باده ایله دفع ملال ائیله میشم،
    عؤمرون بیر گئجه سینده بئله حال ائیله میشم.
    بیز هارا، تار هارا، یا رب، گئجه مئیخانه هارا؟
    اونودوب دردی بو ایّامدا مجال ائیله میشم.
    ساقی نین غمزه سی اوخ، مئی جامی اولموش سپریم،
    فلكین جؤورو ایله جنگ و جدال ائیله میشم.
    مئی دمیر تك ائله ییب جانیمی، غمله ووروشوم،
    غم دئمه، دوشمنیمی روستم زال ائیله میشم.
    آجی ایامی شیرین ائتمگه سرخوش دولانیب،
    كؤنلومو ایندی اسیر خط و خال ائیله میش.
    گؤرموشم من اوزونون یاری سینی، تك قاشینی،
    ای اوزونده نئجه گؤر سئیر هلال ائیله میش
    گئتمیش هیجران اوروجو گؤرجك هلال قاشلارینی،
    بایرام اولموش بو گؤروش عزم و وصال ائیله میشم.
    گؤرموشم اوزده او زرّین تئلی پروانه كیمی،
    یانمیشام اودلارا، ترك پروبال ائیله میشم.
    عشق درسی منه اؤیرتسه ده هیجران غمینی،
    عشقه دوشمكله بئله كسب كمال ائیله میشم.
    یاتماییب صوبحه كیمی من گئجه گون اوزلو یارین،
    سینه سی گوزگوم اولوب، سئیر جمال ائیله میشم.
    ساقی نین زلفونه عشق باغلاماسا عؤمرو اگر،
    من بئله درك ائله ییب، بؤیله خیال ائیله میشم.
    شهریارا غزل ائتمیش منی جئیران، گؤزلیم،
    گؤر غزل ایله نئجه صید غزال ائیله میشم
    از سر كوي تو هر كو به ملالت برود/ نرود كارش و آخر به خجالت برود/ كارواني كه بود بدرقه اش حفظ خدا/ يه جمل بنشيند و به جلالت برود /سالك از نور هدايت ببرد راه بدوست/ كه بجايي نرسد اگر به ضلالت برود *سلام برادر! چطوري؟
    ناله من مي تراود از در و ديوار
    آسمان،اما سراپا گوش و خاموش است!
    هم زباني نيست تا گويم به زاري:-اي دريغ-
    ديگرم مستي نمي بخشد شراب،
    جام من خالي شده ست از شعر ناب،
    ساز من:فريادهاي بي جواب!!

    سلام عزيز برادر. خوبي؟ چه عجب ... خوش مي گذره؟ دلت چرا گرفته عزيز؟ نبينم غمتو...
    همه ذرات جان پيوسته با دوست.
    همه انديشه ام،انديشه اوست.
    نمي بينم ه غير از دوست اينجا،
    خدايا،اين من،يا اوست اينجا؟

    *چاكر داش مقصود هم هستيم كماكان!
    نگاهتان خطا مي رود،
    درست ديدن هم هنر است،
    درست انديشيدن هم هنر است.
    دستان هنر آفرينتان گاه بلاي جانتان مي شود
    خميري فراوان را ورز مي دهيد، لقمه اي از آن را خود نمي چشيد،
    براي ديگران بردگي مي کنيد و فکر مي کنيد آزاديد،
    غني را غني تر مي سازيد و اين را آزادي مي ناميد

    ناظم حکمت.



    ما را به بند کشيده اند
    زنداني مان کرده اند
    مرا در اين درون
    و تو را در آن بيرون
    اما چيزي نيست اين
    ناگوار هنگامي ست که برخي
    دانسته يا ندانسته
    زندان را در درون خود مي پرورانند
    احمد کایا :

    Bana birşeyler anlat

    Canım çok sıkılıyor

    Bana birşeyler anlat

    İçim içimden geçiyor

    Yanımdasın susuyorsun

    Susuyor konuşmuyorsun

    Bakıyor görmüyorsun

    Dokunsan donacağım

    İçimde intihar korkusu var

    Bir gülsen ağlayacağım

    Bir gülsen kendimi bulacağım

    Depremler oluyor beynimde

    Dışarda siren sesi var

    Her yanımda susmuş insanlar

    İçimde ölen biri var

    Hadi birşeyler söyle

    Çocuk gözlerim dolsun

    İçinden git diyorsun

    Duyuyorum gülüm

    Gideceğim, son olsun

    İçimde soluyorsun

    İki can var içimde

    Korkular salıyorsun üstüme korkular

    Her an başka biçimde

    ترجمه:
    یه چیزهایی برایم تعریف کن

    حسابی دلم گرفته است

    یه چیزهایی برایم بگو

    دل تو دلم نیست

    کنارم هستی خاموشی

    خاموش می شی و حرف نمی زنی

    نگاه می کنی و نمی بینی

    اگر به من دست بزنی ساکت خواهم شد

    ته دلم ترس از خودکشی هست

    اگه بخندی بغشم خواهد ترکید

    اگه بخندی خودم رو خواهم درید

    در سرم زلزله ها می شه

    بیرون هم صدای آژیر می آید

    همه جا انسانها خفه شده اند

    در درونم مرده ای هست

    یاالله چیزی بگو

    چشمهای بچه گانه ام خیس بشه

    ته دلت می گی که برو

    می شنوم گل من

    خواهم رفت، آخرین بار است

    در دلم پژمرده می شوی

    در بدنم دو جان هست

    منو به وحشت می اندازی

    هر لحظه به شکلی
    مقصود جان من نتونستم برنامه اش رو پیدا کنم تا ببینم واسه رزرو چیا لازم داره
    تخمینی یه چیزی نوشتم
    خودت دیگه بقیه اش رو اضافه کن دیگه
    ای پرنده مهاجر
    سفرت سلامت اما
    به کجامیری عزیزم قفسه تموم دنیا
    روی شاخه های دوری چه خوشی داره صبوری
    وقتی خورشیدی نباشه تا همیشه سوت و کوری
    میگذره روزای عمرت توی جاده های خلوت
    تا بخوای بر گردی خونه گم میشی تو باغ غربت
    واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیم
    دلخوشیم به این که شاید سحرو یه روز ببینیم
    آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه
    تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه
    هر امدنی را رفتنی است و امروز روز رفتن ماست امیدوارم ما رو به خاطر اذیتهایی که کردیم ببخشید
    خدا حافظ
    شناخت خداوند ، پرورش و پويايي ويژگي هاي اخلاقي و نزديك شدن به اهورامزدا، مهمترين هدف سفارش شده اَشوزرتشت در زندگي انسان است . پيام آور ايراني باور داردكه اگر انسان رفتار خود را به شش فروزه يي كه از خداوند سرچشمه گرفته هماهنگ سازد ، گذري به هفتمين مرحله نيز خواهد داشت و به جايي خواهد رسيد كه به جز خدا نخواهد ديد .

    نخستين گام در راه نزديك شدن به اهورا ، وَهومن يا منش نيك است ، اين واژه در زبان فارسي به بهمن تبديل شده است . نيك انديشي يكي از فروزه هاي ذاتي خداوند است كه انسان نيز بايستي در نخستين گام آن را در خود پرورش دهد .

    گام دوم ، گزينش اَشَه وَهيشْتَه يا بهترين اشويي است كه در زبان فارسي به ارديبهشت تبديل شده است . اشويي در ذات خداوند ، هنجار مطلق و توانايي نظم بخشيدن است ، اين فروزه در انسان نيز كوششي براي هماهنگي در رفتار بر پاية اشويي ، يعني پيوستن به راستي است .
    واه مقصودی دیونه شدم از وضعیت نتم ..:razz:...وای چه نفرینی کردی چه دله پری داشتی تو .....:biggrin:
    ها ...مهندسیو نه ندارم .....این واحد برداشتنهای منم برا خودش داستانی داره ........
    چطور ؟؟سخته ..البته من شنیدم درس شیرینیه .....
    یعنی کدوم دانشگاهی!!!!!!
    مثلا شما تورکی و تورکی بلد نیستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    səlam mənim əziz yoldaşım mən sizinlə tanış olmaqa çox sevindim
    umudum var sizininən gözəl yoldaş ola bilək
    hansı bilim yurda öğyernci siz?
    hansı ayın doğumlu siz?
    mən təbrizin vəliəsrində əyləşirəm
    سلام
    من یکی از طرفداران احمد کایا هستم یا به عبارتی بهتره بگم که دیوونه ی آهنگ هاش هستم.
    هان ؟؟؟؟
    مقصووووووووووووووووود اینجا چه خبره ؟؟؟
    دوستاتو حذف کردی چرا ؟؟
    پیغاماتو چیکار کردی ؟؟
    یعنی همه خاطرات حذف ...
    این یعنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    سلااااااااااااام مقصود گلی خوبی ...سلامتی ..بابا تو که رو دست ما دراومدی 2 هفتس ....
    افرین داش مقصود داره میخونه حسابی .....
    واااااااااااااااای خدا اواتورشو ببین چه نازه .....
    ارغوانو منم دیگه هان ؟؟؟:D:gol:
    ...چرا حرص میدی منو..[IMG]
    خودتی...خودتی..
    نمیخواااااااااااااااااااااااام...
    جودی ابوت خودتی...[IMG]..
    ..
    وای چقدر خندیدم مقصود..خدا نکشتت...از دست تو[IMG]
    خودت روشن دل خوندی...[IMG]..باشه چشم...دیگه چی میخوای...؟؟؟..تو فقط بگو..یه غول چراغ جادو دارم 1 ثانیه ای درستش میکنه..
    اره..درسا که..اه...بی خیال[IMG]
    درست نگوگلیدی دیگه....زشت نیست که...فقط عصبانیه..[IMG]..اصلا به من چه...[IMG]
    صلاح اواتار خویش مقصودان دانند[IMG]...البته الان که نیگاش میکنم..به چشم خواهری بد نیستا[IMG]
    هوا سرد بود بابا...سوقاتی(یا سوغاتی) سرماخورگی اوردم..چنتا میخوای؟...
    مقصود صدام شده عینه صدای خروس...[IMG]..
    راستی دریاچه ارومیه چقدر رفته عقب...خیلی ناراحت شدم وقتی دیدم اینقدر خشک شده...[IMG]
    ولی جات خالی خیلی خوش گذشت...[IMG]
    حالا همه درسام مونده..باید یه فکری واسشون بکنم[IMG]
    مقصوووووووووووووووووووووود..این اواتار چیه هان؟..کتک میخوای؟[IMG]
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا