nj_electronic88
عضو جدید
وقتی دلت می گیرد و تنهایی درونت بر تو غلبه می کند با خودت می گویی که کاش معجزه بشود و یک نفر بیاید و تو را آرام کند...بیاید و این همه دغدغه را با خود ببرد...
دلت می خواهد همانی که می خواهی از رویاهایت بیاید بیرون،یا تو را با خودش ببرد و یا برای اطرافیانت از زبان تو توضیح دهد که در دل و فکر و ذهنت چه می گذرد...یک جورهایی دلت می خواهد که تو را سبک کند...
همین طور داری رویا می بافی که صدایی،حرکتی یا هر چیز دیگری تو را به واقیعت پرت می کند...چنان بهت زده می شوی که دلت بیشتر می گیرد و تنهاتر می شوی انگار...
............................................................................................................
پ.ن یک: دنیا خیلی غمگین تر از چیزیست که تصور می کنی!
پ.ن دو: روز اول پاییز هم گذشت،بی آنکه خودش بفهمد دل هایی را دلتنگ تر کرد...
پ.ن سه: خواهشاً اگر میخواهید کودکی را وارد این دنیا کنید کمی بیشتر تأمل کنید!!خواهشاً.
دلت می خواهد همانی که می خواهی از رویاهایت بیاید بیرون،یا تو را با خودش ببرد و یا برای اطرافیانت از زبان تو توضیح دهد که در دل و فکر و ذهنت چه می گذرد...یک جورهایی دلت می خواهد که تو را سبک کند...
همین طور داری رویا می بافی که صدایی،حرکتی یا هر چیز دیگری تو را به واقیعت پرت می کند...چنان بهت زده می شوی که دلت بیشتر می گیرد و تنهاتر می شوی انگار...
............................................................................................................
پ.ن یک: دنیا خیلی غمگین تر از چیزیست که تصور می کنی!
پ.ن دو: روز اول پاییز هم گذشت،بی آنکه خودش بفهمد دل هایی را دلتنگ تر کرد...
پ.ن سه: خواهشاً اگر میخواهید کودکی را وارد این دنیا کنید کمی بیشتر تأمل کنید!!خواهشاً.