:gol:در آغاز هیچ نبود،
کلمه بود،
و آن کلمه خدا بود."
و "کلمه"، بی زبانی که بخواندش،
و بی "اندیشه" ای که بداندش، چگونه می تواند بود؟
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود،
و با "نبودن" چگونه می توان "بودن"؟
و خدا بود و با او عدم،
و عدم گوش نداشت.
حرفت هایی هست برای "گفتن"،
که اگر گوشی نبود، نمی...
مرا
تو
بي سببي
نيستي.
به راستي
صلت كدام قصيده اي
اي غزل؟
ستاره باران جواب كدام سلامي
به آفتاب
از دريچه تاريك؟
كلام از نگاه تو شكل مي بندد.
خوشا نظر بازيا كه تو آغاز مي كني!
***
پس پشت مردمكان
فرياد كدام زنداني است
كه آزادي را
به لبان بر آماسيده
گل سرخي پرتاب مي كند؟-
ورنه
اين ستاره بازي
حاشا...
اينك موج سنگين گذرزمان است كه درمن ميگذرد.اينك موج سنگين گذرزمان است كه چون جويبارآهن در من ميگذرد.اينك موج سنگين گذرزمان است كه چونان دريايي از پولادوآهن در من ميگذرد.در گذرگاه نسيم سرودي ديگرگونه آغاز كردم.در گذرگاه باران سرودي ديگرگونه آغاز كردم.در گذرگاه سايه سرودي ديگرگونه آغاز...
من همون خدای توام...
من همون خدای توام...
امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم، امیدوار بودم که با من حرف بزنی، حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی، اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی، وقتی...