ilnar
پسندها
1

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام. خیلی خوش اومدین.:gol:
    خیلی خوشحال میشیم که در تالار مدیریت، همراه ما باشین.
    =========================
    برای معرفی خود به معرفی اعضای تالار مدیریت
    برای آشنایی و گفتگو با دیگر اعضا به **(گفتگوی خودمونی مدیرای فردا....)**
    برای شرکت در مسابقه به ***مسابقه: طرح سوال مدیریتی***
    مراجعه کنید.
    موفق باشین:gol:
    سلام
    فيناله حياتيه ممنون ميشم به من راي بديد.
    .
    .
    http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=152691
    .
    .
    salam omadam nabodi barat inja off gozashtam goftam shayad messengeret baz nashe
    ba arezoye salamati
    bye
    salam tamame add listam to yahoo pakshode badbakht shodam daram divane misham alanam har kar mikonam bazam yahoom baz nemishe to gmaile mailato khondam kheyli top bod chokh batar di mer30
    دوستت دارم چون زیباترین فکر تنهایی منی:gol:
    دوستت دارم چونزیباترین لحظات زندگی منی:gol:
    دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی :gol:
    دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی :gol:
    سلام خواهش میکنم قابل شمارو نداشت این چند روز سرم خیلی شلوغ بود نتونستم جواب بدم ولی اصلا انتظار نداشتم اولش باورم نشد.
    صحرا صحرا دویده ام سرگردان ازپی تو
    دریا دریا گذشته ام در طوفان از پی تو
    شب و سحر به نام تو ترانه میخوانم
    به شوق یک سلام تو همیشه میمانم:gol:
    دنیا دنیا شادی و دنیای شاد شاد برایت آرزومندم . یلدا مبارک . برای رسیدن امشب ثانیه شماری میکنم.
    سلام عصر بخیر خوبی؟ جرا جوابمو نمیدی؟ برا 5شنبه وجمعه منتظریما میاین ؟
    salam khanom to asemona donbalet migashtam inja peydat kardam khobi? chikara mikoni? nago khodet nistiya midonam khodeti khanom
    فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود، روی نیمکتی چوبی، روبروی یک آبنمای سنگی.پیرمرد از دختر پرسید:- غمگینی؟- نه.- مطمئنی؟- نه.- چرا گریه می کنی؟- دوستام منو دوست ندارن.- چرا؟- چون قشنگ نیستم- قبلا اینو به تو گفتن؟- نه.- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.- راست می گی؟- از ته قلبم آره دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد.چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت...
    گنجشکی به خدا گفت : لانه ی کوچکی داشتم ، آرامگاه خسته گی هام ، سرپناه بی کسی هام ، طوفان تو آن را از من گرفت! کجای دنیای تو را گرفته بود؟ خداوند گفت: ماری در راه لانه ات بود، تو خواب بودی، باد را گفتم لانه ات را واژگون کند . آنگاه تو از کمین مار پرگشودی ! ! ! چه بلاها از تو به واسته ی محبتم دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخاستی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا