baharan-67
پسندها
35

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • 12 ماه گذشت...
    بعضيا دلشون شكست
    بعضيا دل شكوندن
    خيليا عاشق شدن و خيليا تنها
    خيليا از بينمون رفتن
    بعضيا به جمعمون اضافه شدن
    گريه كرديم و خنديديم
    عمرمون كم شد و سنمون زياد
    فقط چند روزمونده از همه اون خاطرات تلخ و شيرين
    شايد آخرين سال باشه
    بدی ديدی حلالم كن
    "پيشاپيش نوروز مبارك
    عازم يکـــ سفرم ؛

    سفرے دور به جايے نزديکـــ ؛

    سفرے از خود مـ ـن تا به خودم ؛

    مدتے هستـــ نگاهم ؛

    به تماشاے خـ ـ ـداستـــ ؛

    واميدم به خـ ـ ـداوندے اوستـــ . . .!
    یاد من باشد فردا حتما
    دورکعت راز بگویم با او
    وبخواهم از او که مرا دریابد
    ودل ازهرچه سیاهی است بشویم فردا
    یاد من باشد فردا حتما
    صبح بر نور سلامی بکنم
    سیصد وشصت وچهار غفلت را
    من فراموش کنم سینه خالی کنم از
    کینه این مردم خوب
    وسلامی بدهم بر خورشید
    یاد من باشد فردا دم صبح....

    سالی پر از کامیابی داشته باشید.
    فقط اینقدر از سال 90 مونده.....



    سال نو مبارک شاد و سربلند باشی
    با یک دل غمگین به جهان شادی نیست

    تا یک ده ویران بود آبادی نیست

    تا درهمه جهان یکی زندان است

    در هیچ کجای عالم آزادی نیست
    واستون کاربرد داشت؟چون شما میخوای بری مصاحبه
    برا اولین بار ازکارخونه نمیپرسن .فقط باید یه سری اطلاعات داشته باشی

    مثلا انواع پمپ وکاربرد اونها رو بدونی وفصل 6 تریبال رو مطالعه کن.قوانین ترمودینامیک رو بلد باشی

    درمورد مبدلها باید بلد باشی .بدونی فرایند استخراج وتقطیر چیه

    کاربرد کمپرسور رو بدون و انواع راکتور و برجها رو بطور خلاصه بخون
    دوست عزیزد من طرخ تولید اسید نیتریک رو دارم به دردتون میخوره؟
    دوست عزیزد من طرخ تولید اسید نیتریک رو دارم به دردتون میخوره؟
    چشم بزار ببینم میتونم واستون تهیه کنم.
    نمی دانم چه میخواهم بگویم

    زبان در دهان باز بسته است

    در تنگ قفس باز است وافسوس

    که بال مرغ آوازم شکسته است

    نمی دانم چه میخواهم بگویم

    غمی در استخوانم میگدازد

    خیالی ناشناسی آشنا رنگ

    گهی میسوزد وگه مینوازد

    پریشان سایه ای آشفته آهنگ

    زمغزم می تراود گیج وگمراه

    چو روح خوابگردی مات ومدهوش

    که بی سامان به ره افتد شبانگاه

    درون سینه ام دردیست خونبار

    که همچون گریه می گریدگلویم

    غمی آشفته دردی گریه آلود

    نمی دانم چه میخواهم بگویم..... هوشنگ ابتهاج(سایه)
    من دلم مي‌خواهد

    خانه‌اي داشته باشم پر دوست

    کنج هر ديوارش

    دوست‌هايم بنشينند آرام

    گل بگو گل بشنو...؛



    هر کسي مي‌خواهد

    وارد خانه پر عشق و صفايم گردد

    يک سبد بوي گل سرخ

    به من هديه کند



    شرط وارد گشتن

    شست و شوي دل‌هاست

    شرط آن داشتن

    يک دل بي رنگ و رياست...



    بر درش برگ گلي مي‌کوبم

    روي آن با قلم سبز بهار

    مي‌نويسم اي يار

    خانه‌ي ما اينجاست



    تا که سهراب نپرسد ديگر

    " خانه دوست کجاست ؟ "



    (( فريدون مشيري ))
    سلام دوست عزیز

    ممنون بابت پیامهات

    موفق باشید
    نوشته های روی شن مهمان اولین موج دریا هستند
    اما حکاکیهای روی سنگ، مهمان همیشگی تاریخند
    و دوستان خوب حک شدگان روی قلبند و ماندگار
    سلام بهاران جان
    شعر زیبایی بود
    ممنونم که به یادم بودین
    ان شاا.. همیشه موفق باشین
    واژه ها روی بند قلم می رقصند
    در باد جاری میشوند
    در میان گیسوان افتاب میخندد
    واژه ها شسته شدند
    بوی عطر گل مریم میدهند
    ... بعضی پی یک شعر قشنگ می روند
    تا در دل شعر، طلوعی دوباره باشند
    بعضی از جنس بهار
    در میان دفتر روزگار شکوفه میدهند
    رشد میکنند
    قصه می شوند
    هر صبح متولد می شوند
    هر شب به خواب های کودکانه می روند
    در دفتر اشیانه می سازند
    اشیانه پر از قصه های بی بی میشود
    وخنده های کودکانه
    کنارحوض نقاشی با((امید)) نقش می بندد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا