کمال همت
پسندها
16

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تـــــــــو رفتـــــــه ایُ مــــــــن


    میــــــــــان ریخـــــــــــتُ پــــــــــاش نبودنـــــــــت


    دنبـــــــــــال خودم می گــــــــــردم ........
    می خـــــــــــــواهم داســـــتانی از علاقه ام به تـــــــــو را بنویســـــم ....

    یکـــــــــی بود ؛ یکــــــــی ....

    بـــــــی خیال ....!!!

    خـــــــــــــلاصه اش می شود اینکـــــــــــــه :

    دوستت دارم ؛ لعـــــــــــــنتی ...!!!
    وقتی دو عاشق از هم جدا میشن دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن...چون به قلب همدیگه زخم زدن...
    نمیتونن دشمن همدیگه باشن.. چون زمانی عاشق بودن ...
    تنها میتونن آشنا ترین غریبه برای همدیگه باشن...!
    ایـن روزهــا عجیـب دلـم بـچگـی مـی خواهـد. . . خستـه ام . . .فـقط یـک قـلم لطـفاً … می خواهـم خـودم را خط خـطی کنـم !
    روزی کسی را پیدا خواهید کرد که گذشته شما برایش اهمیت نداشته باشد چون میخواهد آینده شما باشد . . .
    درد وابسته شدن به کسی که از او مطمئن نیستید همیشه بیشتر از فراموش کردن اوست . . .
    هیچگاه با احساسات کسی بازی نکنید. ممکن است بازی را ببرید اما این خطر وجود دارد که تا آخر عمرتان او را از دست بدهید.
    گاهی نیاز دارید بیرون بروید، کمی هوا بخورید و به خودتان یادآوری کنید کی هستید و چه کسی میخواهید باشید . . .
    بعضیا وقتی خونشون خالیه. . .زنگ میزنن دوستاشون میاد خونشون. . ..یا زنگ میزنن به دوست دخترشون. . . .ولی من که اینارو ندارم. . . میرم یه پاکت سیگار میخرم میشینم خونه. . . .
    تو گوگل سرچ کردم....چگونه یک مرد را خوشحال کنیم

    نوشته : تنهاش بزاریم....

    میشه خوشحالت نکنم؟...
    سکوتت را بشکن...شاید فردایی نباشد

    بگذار عشق خاصیت تو باشد

    نه رابطه ی خاص تو با کسی
    خواستی دیگر نباشی!!! آفرین چه با اراده.... لعنت به دبستانی که تو از درسهایش فقط " تصمیم کبری " را آموختی.......
    ميگم برات مهم نيست چي سرم مياد ..... ميگي بذا سياه بشه روزگارش .... ميگي بذا نباشه و فقط بره .. اصن بذا بميره بيخيالش ...
    اینکھ نامش زندگیست من را کشت...... ماندھ ام مرگ با من چھ مےکند.....؟؟؟
    هیچ وقت واسه نگه داشتن كسى كه ؛ تفاوتت رو با بقیه نمى فهمه ! تلاش نكن ... !!!
    من را تو ببخش چشم من کور!
    دستم برود به زیر ساطور!
    تقصیر دلم نبود دزدی
    چشم تو سیاه بود و مغرور!
    تو مرا...

    آنقدر آزردی..

    که خودم کوچ کنم از شهرت..

    بکنم دل ز دل چون سنگت..

    تو خیالت راحت..

    می روم از قلبت..

    می شوم دورترین خاطره در شب هایت

    تو به من می خندی..

    و به خود می گویی:

    باز می آید و می سوزد از این عشق ولی..

    بر نمی گردم نه!!!

    می روم آنجایی

    که دلی بهر دلی تب دارد..

    عشق زیباست و حرمت دارد..

    تو بمان..

    دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت

    سرد و بی روح شده است..

    سخت بیمار شده است...
    من و تو نسل بی پرواز بودیم

    اسیر پنجه های باز بودیم

    همان بازی که با تیغ سر انگشت

    به پیش چشمهای من تو را کشت

    تمام آرزو ها را فنا کرد

    دو دست دوستیمان را جدا کرد

    تو جام شوکران را سر کشیدی

    به ناگه از کنارم پر کشیدی

    به دانه دانه اشک مادرانه

    به آن اندیشه های جاودانه

    به قطره قطره خون عشق سوگند

    به سوز سینه های مانده در بــنــد

    دلم صد پاره شد بر خاک افتاد

    به قلبم از غمت صد چاک افتاد

    بــگــو آنجا که رفتی شاد هستی ؟

    در آن سوی حیات آزاد هستی ؟

    هوای نوجوانی خاطرت هست ؟

    هنوزم عشق میهن در سرت هست ؟

    بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست ؟

    تبـر ، تقدیر ، سرو و سبزه ای نیست ؟

    کسی دزد شعورت نیست آنجا ؟

    تجاوز به غرورت نیست آنجا ؟
    چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت گرفته و به جاش یه زخم همیشگی تو قلبت هدیه داده زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت باشی حس کنی هنوزم دوسش داری...
    چقدر سخته که دلت بخواد سرت رو به دیواری تکیه بدی که باز ببینی زیر اواز غرورش همه ی وجودت له شده...
    چقدر سخته پشتت غضبش باشه و دونه های اشک گونه ها تو پر کنه ولی مجبور باشی بخندی که نفهمه هنوزم عاشقشی...
    چقدر سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی ولی وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی...
    چقدر سخته گلت رو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اروم زیر لب بگی
    گل من باغچه نو مبارک.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا