baroonearamesh
پسندها
3,290

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

    شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع


    روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست

    بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
    سلام باران
    من هنوزم گاهی به فکر بچه های قدیمی باشگاه هستم، یاد روزها و شب هایی که اینجا داشتیم همیشه برام لذت بخش و نوید بخشه
    دوستای اینجا، هیچم مجازی نبودند
    تنها خداست که می داند
    "بهترین"
    در زندگی شما چگونه معنا می شود ...
    در سال نو آن بهترین را برایتان آرزو میکنم
    :gol:سال نو مبارک :gol:
    سلام عزیزم
    خوبی ؟؟
    دلم برات خیلی تنگ شده ...
    مراقب خودت باش
    مرسی بابت گل زیبات
    گشت گرداگرد مهرتابناک،ایران زمین
    روزنوآمد و شد شادی برون زندرکمین
    ای تویزدان،ای توگرداننده ی مهر وسپهر
    برترینش کن برایم این زمان واین زمین

    نوروز 92 بر شما خجسته و پیروز
    انوشه باشین




    پ.ن: البته چیدمان این سفره از خودم و مربوط به نوروز پارسال !!
    سلام عزیزم.... من خیلی وقته که به یادتم.. حتی توی زمان هایی که نبودم...... اتفاقا چند وقته که بیشتر از قبل به یادت افتادم..هم یاد شما و هم کربلایی.. الان توی پروف زکریا بودم که دیدم یو اومدی... گفتم سریع بیام اینجا برات پیغام بذارم... :دی
    خب؟ چه خبرا؟ خوش میگذره؟ خودت خوبی؟؟؟:smile:
    سلام
    امیدوارم همگی خوب باشن ...
    انقدر نیومدم که دیگه حس می کنم غریبه هستم
    از اینجا به همه سلام میکنم و التماس دعا دارم
    هر نیمه شب
    کلماتت
    در پاشویه چشمان من
    آب تنی می کنند :
    کاش هنوز هم تابستان
    شمع دانی های همسایه بود که
    رنگ به رنگ می شدند
    از عاشقانه های ساده امان
    و ما که
    تمام آسمان را
    ...پرستو می پوشیدیم …
    حالا تو نیستی
    و کنار بال پروانه ها بهار من
    روبان سیاه زده است
    تو نیستی و من
    همیشه بهاری تمام شده ام
    برای باغچه کوچک دلم ...
    سلام آبجی
    داشتم پیام های سالهای قبل رو مرور میکردم
    پیام های خصوصی سال 88
    یادش بخیر...
    نمیدونم کی میای و این رو میخونی
    اما هر جا هستی شاد باش
    برادر کوچکت زکریا
    مسابقه هفتگی شیت بندی تالار معماری

    شروع مرحله اول

    موضوع شماره 1:Regium Waterfront in Reggio Calabria, Italy by Zaha Hadid Architects
    .
    .
    .
    موفق باشید:gol:
    شب سردي است ، و من افسرده‌.
    راه دوري است ، و پايي خسته‌.


    تيرگي هست و چراغي مرده‌.

    مي كنم ، تنها، از جاده عبور:
    دور ماندند ز من آدم ها.
    سايه اي از سر ديوار گذشت ،
    غمي افزود مرا بر غم ها
    فكر تاريكي و اين ويراني
    بي خبر آمد تا با دل من
    قصه ها ساز كند پنهاني‌.

    نيست رنگي كه بگويد با من
    اندكي صبر ، سحر نزديك است‌:
    هردم اين بانگ برآرم از دل:
    واي ، اين شب چقدر تاريك است‌!

    خنده اي كو كه به دل انگيزم؟


    قطره اي كو كه به دريا ريزم؟
    صخره اي كو كه بدان آويزم؟

    مثل اين است كه شب نمناك است‌.
    ديگران را هم غم هست به دل‌،
    غم من ، ليك‌، غمي غمناك است
    من در اين تاريكي
    فكر يك بره روشن هستم


    كه بيايد علف خستگي ام را بچرد.

    من در اين تاريكي
    امتداد تر بازوهايم را
    زير باراني مي بينم
    كه دعاهاي نخستين بشر را تر كرد.

    من در اين تاريكي
    درگشودم به چمن هاي قديم‌،
    به طلايي هايي‌، كه به ديوار اساطير تماشا كرديم‌.

    من در اين تاريكي
    ريشه ها را ديدم
    و براي بته نورس مرگ‌، آب را معني كردم‌.
    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه !
    راهي بود از ما تا گل هيچ .


    مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌.
    مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌،
    و صدايي به كوير.»
    مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما
    مي باريد.
    خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و نهان ها آوايي افشاندند.
    ما خاموش ، و بيابان نگران‌، و افق يك رشته نگاه‌.
    بنشستيم‌، تو چشمت پر دور، من دستم پر تنهايي‌، و زمين ها
    پر خواب‌.
    خوابيديم‌. مي گويند: دستي در خوابي گل مي چيد.
    من از دلواپسی های غریب زندگی دلواپسی دارم
    و کس باور نمی دارد که من تنهاترین تنهای این تنهاترین شهرم
    تنم بوی علفهای غروب جمعه را دارد
    دلم می خواهد از تنهاترین شهر خدا یک قصه بنویسم
    و یا یک تابلوی ساده.....
    که قسمت را در آن آبی کنم حرف دلم را سبز
    و این نقاشی دنیای تنهایی
    بماند یادگارخستگی هایم
    و می دانم که هر چشمی نخواهد دید
    شهر رنگی من را
    گفتید : نشنوید و نبینید
    گفتیم ما به چشم
    گفتید : منکر به فهم خویش شوید و شعور خویش
    گفتیم : دشوار حالتی ست ولی چشم
    دیدم اینک شما ز ما
    باری توقع عاشق بودن و دوست داشتن دارید
    آری شما که روی ز سنگ
    آری شما که دل از آهن دارید
    :w21:
    قرئت دسته جمعی زیارت جامعه کبیره چهارم خرداد برای امام هادی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا