iranian1
پسندها
45

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره


  • .

    .

    .

    یادت باشد زندگی کوتاهست! پس ببخش ... مهربان باش ... دوست بدار & همیشه بخند ...!

    [IMG]
    .

    .

    .

    پیشاپیش سال نو مبارک عزیزم ...

    امیدوارم سال جدید برای خودت و خانوادت سالی باشه پر ار قشنگی ها & روزهای خوب ...


    عترت آمد از آیینه ام
    کیست در غار حرای سینه ام
    رگ رگم پیغام احمد می دهد
    سینه ام بوی محمد می دهد

    میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش و ولادت امام جعفر صادق (ع) بر شما خجسته باد
    وقتي كه ديگر نبود ،
    من به بودنش نيازمند شدم
    وقتي كه ديگر رفت
    من به انتظار آمدنش نشستم
    وقتي كه ديگر نمي توانست مرادوست بدارد
    من او را دوست داشتم
    وقتي او تمام كرد
    من شروع كردم
    وقتي او تمام شد
    من آغاز شدم
    و چه سخت است
    تنها متولد شدن
    مثل تنها زندگي كردن است
    مثل تنها مردن!...

    دكتر علي شريعتي
    سلام داداشی
    خوبی؟
    منظورت کدوم سایته ؟سایت جوونی که بازه!!!
    سلام داداشی گل و مهربونم
    خوبی؟
    کجایی مشدی؟
    حتما درگیر درسی
    ایشالا موفق باشی
    راستی وبلاگم ***شد...


    از درز دنيا نگاه مي کنم
    خانه هايي با پرده هاي کشيده
    رهگذراني سر در گريبان
    با سايه هاي کشيده ...

    از درز دنيا نگاه مي کنم
    کوچه
    تا دو سوي عالم
    بي خواب است ...

    چندي است دنيا
    مرا به کناري نهاده است
    و نمي بيند
    از درز دنيا نگاه مي کنم ...

    .

    .

    .

    در پناه خداي مهربون باشي هميشه عزيزم ...



    گاهی گمان نمی كنی و می شود ...

    گاهی نمی شود ... نمی شود ... نمی شود !

    گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست ...

    گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود ...

    گاهی گدای گدايی و بی نصیب ...

    گاهی تمام شهر گدای تو می شود ...!


    baran
    سلام داداشي جونم
    خوبي؟
    عزاداري هات قبول
    كم پيدايي!
    حتما مث ما مشغول درس و مشخي!!!
    موفق باشي


    دلا محیا شو
    محرم حسین می آید ...
    ندای مکتب انسان پرورش به گوش آید ...
    دلا محیا شو
    که کاروان حسین رهسپار سوی خداست ...
    ز مردگی به درآ !
    تا تو را بیاموزد
    چگونه بودن را ...
    چگونه مردن را ...
    .
    .
    .
    التماس دعا ...


    گریزی نیست ...

    همیشه بی آنکه بخواهی

    اتفاق خودش را می اندازد

    وسط زندگی ات !

    بعد هم می رود

    تو می مانی و اینهمه چه کنم ...

    با ذهنی که مدام تکرار می کند:

    "حالا که اتفاقی نیفتاده

    دوست نداشت بماند، رفت...همین!"

    حالم از ذهنی که زیاد حرف می زند به هم می خورد !

    می روم تا اتفاق کمی آرام بگیرد ...

    به قول خودش

    فردا همه چیز را فراموش خواهیم کرد !

    می روم با یک آرزو

    کاش هیچ وقت نمی گفتم:

    کاش ...


    س.بارانی


    عیدت مبارک ...

    امیدوارم توی این روز قشنگ دعاهای خوبت مستجاب بشه ...

    .

    .

    .

    التماس دعا ...


    جلوه گر شد بار دیگر طور سینا در غدیر
    ریخت از خم ولایت می به مینا در غدیر
    رودها با یکدیگر پیوست کم کم سیل شد
    هدیه جبریل بود "الیوم اکملت لکم"
    وحی آمد در مبارک باد مولی در غدیر

    عیدت مبارک



    به قربانگاهت آمدم
    تا خود را قربانیت کنم
    اما دریغ
    گوش هایم به ندای شیطان لیک گفت


    --------------
    دعایم کن
    که محتاج دعایت هستم

    فانوس تنهایی
    شب عید قربان
    یا علی


    گویند صدای خفاش ها آنقدر بلند است که ما تونایی شنیدن آن را نداریم
    و چه زیباست این گوهر ناب ...
    خدایی که در همین نزدیکی است
    اما دریغ
    بارها دچار عجز و ناتوانی شدیم
    و تو را ندیدیم
    سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام
    احوال داداشي با معرفتم چطوره؟
    خيلي خوشحال شدم مياي مشهد
    اونم بعد 4 سال
    وقتي اومدي ما رو هم فراموش نكن
    ما رو هم يه نمه دعا كن
    آخه شما قدر امام رضا رو بيشتر از ما ميدونين
    يا علي


    آدم ها مي ­آيند

    زندگي مي­ کنند

    مي­ ميرند

    و مي­ روند

    اما ...

    فاجعه­ ي زندگي تو

    آن هنگام آغاز مي­ شود

    که آدمي مي­ ميرد

    اما

    نمي رود !

    مي­ ماند ...

    و نبودنش در بودن تو

    چنان ته­ نشين مي شود

    که تو مي­ ميري در حالي که زنده­ اي

    و او زنده مي­ شود در حالي که مرده است ...!

    آزاده طاهائي


    شادي را هديه كن
    حتي به كساني كه آن را تو گرفتند.
    عشق بورز به آنها كه دلت را شكستند.
    دعا كن براي آنها كه نفرينت كردند.
    درخت باش بر غم تبر ها،
    بهار شو و بخند كه خدا هنوز آن بالاست...


    دنیای ما چون بازیِ تاب است
    وقتی به اوج میرسیم یادمان میرود که چگونه رسیدیم
    دلمان تنگ میشود
    بر میگردیم
    تا او را ببینیم
    اما دریغ وقتی دیدیمش
    دلمان برای اوج تنگ میشود
    عجب دنیایی است
    همه اش دلتنگی است


    من دختری بودم

    تنها در دنیای خودم

    آروزیم خانه ای بود در بین درختان ...

    من یک رویا داشتم

    که از بلندترین نقطه پرواز کنم !

    ...

    میان برگها قدم زدم

    و از خدا پرسیدم

    من کجا هستم ؟!

    ...

    ستاره ها به من لبخند زدند

    و خدا با خیالی آرام به من گفت

    در من ...

    ...

    حالا که زمان گذشته است

    و خاکستری شده ام

    آماده ام تا

    از بالاترین نقطه پرواز کنم

    ...

    وحالا میفهمم خدا به من چه گفت ...!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا