حسین رفیعی
پسندها
2

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • و کسی گفت بهار است و من با قطره ای شبنم روی یک برگ گل یاس نوشتم کاش ان بهاری ک همه میگویند بی خبر می امد
    شاید انوقت همه ز شوقش گل میدادیم


    وقتی دلت میگیره یا تنهاییتو گریه میکنی یا ....
    آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم
    آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم
    و بعد برای آنچه از دست رفته آه می کشیم !!!
    دوست داشتنهای
    بی منظور
    ان هم بی دلیل
    زیباست
    اما امان از ان ادمهایی که
    از هر حرفت به دنبال نقطه ضعفت هستند
    شخصی ب تازگی نابینا شد چون خود را با تفاوتهای جدید وفق نداد دچار افسردگی شد تا جایی ک شبها خوابش نمی برد و ب سر حد جنون رسید و تصمیم بخودکشی گرفت ولی موفق نشد ب روان پزشک مراجعه کرد. پزشک گفت زندگی ت واقعا دشوار است و بهتر است ب جای تطابق خودت را خلاص کنی ! ولی نمی خواهم خانواده ات با ناراحتی مواجه گردند پس این کار را مخفیانه انجام بده تا گمان برند در خواب از دنیا رفته ای امشب قبل از اینکه ب رختخواب بروی ب منطقه ای نسبتا وسیع برو و تا میتوانی بدو آنقدر که دیگر توانی برایت نماند بعد به رختخواب برگرد وی این کار را کرد اما نتیجه ای نگرفت شب بعد دوباره با سرعت و قدرت دوبرابر دوید وقتی به رختخواب برگشت آنقدر خسته بود ک زود خوابش برد صبح بیمار غمگین زود بیدار شدو نسبتا سرحال بود پس بیتاب بود که زودتر شب شوددوباره شب شد و او دوید و بخاطر خستگی زودخوابید و صبح زود بیدار شد و سرحال بود نابینا تصمیم گرفت هر شب بدود ولی نه برای مردن بلکه برای زنده ماندن ونه برای زنده ماندن بلکه برای زندگی کردن

    ت برای چ زندگی میکنی و برای چ حاضری ا زندگیت بگذری؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا