به پیوند شاخه هایش با ستاره ها می اندیشید
چناربی ترانه ای
که کودکیش را کنار چشمه گم کرد
کنار خیابان عاشق شد
وریشه هایش به نفت رسید
خاطره هایش بدل به شعله شد
درختی که ترانه هایش چیده می شود
هیچ پرنده ای بر شاخه های سوخته اش پر نمی زند
این را تمام فصل های ناتمام سال می دانند
به پیوند شاخه هایم با پنجره های بلند فکر می کنم
ودر غروب ریشه هایم
از چشم تبر می افتم