به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
غصه نخور مسافر تلخه هوای دوری
من که خودم می دونم که تو چقدر صبوری
غصه نخور مسافر بازم می ای به زودی
ما رو بگو چه کردیم از وقتی تو نبودی
غصه نخور مسافر غصه اثر نداره
ز دل تو می دونم هیچ کس خبر نداره


 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
الهی که خدا این شب و روزا رو نگیره
شادی باشه تو زندگیمون غصه بمیره
اصلا واسه ما دو تا باشه حکم الهی
بی همدیگه بودن یعنی گناه کبیره



:(
اي كاش . . .
 

neda_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسمتا ببخش به لبهام
بی تو خالیه نفسهام
خط بکش رو باور من
زیزر سایه بون دستام
خواب سبز رازقی باش
عاشق همیشه گی باش
خسته ام از تلخی شب
تو طلوع زندگی باش
 

narges_delangiz

عضو جدید
اين روزا عادت همه رفتنو دل شکستنه
درد تمام عاشقا پاي کسي نشستنه
اين روزا مشق بچه ها يه صفحه آشفتگيه
گرداي روي آينه فقط غم زندگيه
اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه
مشکل بي ستاره ها يه کم ستاره چيدنه
اين روزا کار گلدونا از شبنمي تر شدنه
آرزوي شقايقا يه کم کبوتر شدنه
اين روزا آسمونمون پر از شکسته باليه
جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه
اين روزا کار آدما دلاي پاک رو بردنه
بعدش اونو گرفتنو به ديگري سپردنه
اين روزا کار آدما تو انتظار گذاشتنه
ساده ترين بهونشون از هم خبر نداشتنه
اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفائيه
جرم تمومشون فقط لذت آشنائيه
اين روزا چشماي همه غرق نياز و شبنمه
رو گونه هر عاشقي چند قطره بارون غمه
اين روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه
خلاصه حرف همه پس زدن و نموندنه
 

narges_delangiz

عضو جدید
به چشماي خودت قسم
ديگه بهت نمي رسم
وصال تو خياليه
واي كه دلم چه حاليه
بازياي عروسكي
آخ كه چه حيف شد كودكي
يه كم برس باز به خودت
مي خوام بيام تولدت
اونوقتا اينجوري نبود
راهت به اين دوري نبود
حالا كه عاشقت شدم
نيستي ديگه مال خودم
پاييز چه فصل زرديه
عاشقيم چه درديه
گم شده باز بادبادكم
تو نمي ياي به كمكم ؟
مي خوام دستاتو بگيرم
تو بموني من بميرم
عاشقي ام نوبتيه
آخ كه چه بد عادتيه
من نگرانم واسه تو
قبله ي ديگران نشو
اشكم به اين زلاليه
دل تو از من خاليه
تو مه عشق تو گمم
هلاك يه تبسم
تو شدي مال ديگري
چه جور دلت اومد بري
قفلا كه بي كليد شدن
چشا به در سفيد شدن
چه امتحان خوبيه
دوريت عجب غروبيه
بارون شديده نازنين
از تو بعيده نازنين
خاطره رو جا نذاري
باز من و تنها نذاري
اونوقتا مهمونت بودم
دنيا رو مديونت بودم
اونقتا مجنونم بودي
كلي پريشونم بودي
قصه حالا عوض شده
صحبت يه تولده
قلبت رو دادي به كسي
يه كم واسم دلواپسي
مي ترسي كه من بشكنم
پشت سرت حرف بزنم
من مني كه بوسيدمت
تو اون غروب كه ديدمت
تو واسه من ناز مي كني
ناز مي كشم باز مي كني ؟
اين رسمشه نيلوفرم
من كه ازت نمي گذرم
ستارمون يادت مي ياد
دلواپسم خيلي زياد
فقط تماشا مي كني
بعد عشق و حاشا مي كني
مي گي گذشت گذشته ها
چه راحتن فرشته ها
سر به سرم كه نذاري
بگو يه كم دوسم داري ؟
نمي موني من مي مونم
ميري يه روزي مي دونم
اولا مهربونترن
اونايي كه همسفرن
اشك منم كه جاريه
نگه دار يادگاريه
مي سپرمت دست خدا
يه كم دوستم داشتي بيا
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
قلبی میان ما می زد
قلبی میان ما زده می شد
که ناگهان
ما را از آن اطاقک مأنوس بردند
دیوارهای زندان
تا کوچه ای نسازند
از پهنا می رفتند
آن سوی پنجره
هر سرفه ای که عابر می کرد
یک کارد از ستاره می افتاد
اینسوی پنجره
هر 24 ساعت یکبار
یک تازیانه از تقویم
برمی خاست
قلب درشت سنگ نمی زد
و برگ
جز در میان باران
از قلب خود صدای تپیدن نمی شنید
تقویم و تازیانه و
دیوارهای پهن
ما را از آن اتاقک مأنوس
تا 24 سرفه
تا 24 کارد
بدرقه کردند
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادمان باشد
پشت دیوار بلند دلتنگی مان
باغ خزان زده ی زندگی تا دوردست ها گسترده است...
اگر درختانش بی ثمر و بی برگند
لا اقل
برگ-خنده های زرد و خشکیده را
می توان
در اجاق یاد ها سوزانید
در شب های سرد تنهاییمان...
 

صوفی

عضو جدید
در عشق تو را کس ندارد جز من
در شورزار کس بزر نکارد جز من
گویم بدت را به دوست و دوشمن
که دوست ندارد کس تو را جز من
 

arghavan.z

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هــی پـشـت ِ پـنـجــره می آیـم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شـایـد ، نـشــانـی از تـــو بـجــویــَم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هــی پـشت ِ پنجـــره می آیم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شاید ، شـمـیـم ِ پـیـرهـنـت را[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]کالسـکـه ی نـســیــم ، فـرو آرَد[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] ...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هــی چـشـم ِ خـود ، بـه جــادّه می دوزم[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]زان دور دست ِ سـاکـــت و وَهــم آلـــود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گــــرد و غـبــار ِ پــای ِ ســـواری نیـسـت ؟[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آیـــا ، کبــوتــر ِ صـحـرایــی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]زانـســوی ِ ابــری ِ بــارانــی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]مـکـتــوب ِ یــار ؛[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] نـیـاورده ســت ؟
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] .....
[/FONT] [FONT=arial,helvetica,sans-serif]هــی پشـت ِ پـنجــره می آیم[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هـی پـشـت ِ پنجــره می آیـــم[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] ...[/FONT]
:gol:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند

داشتم دلقی و صد عیب مرا میپوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند

هر می لعل کزان دست بلورین ستدیم
آب حسرت شد و در چشم گهر بار بماند

جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند

گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس
شیو ه او نشدش حاصل و بیمار بماند:cry:
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
گر من اگرت عاشق شیداست بگو
ور میل دلت به جانب ماست بگو
گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو,نیست بگو,راست بگو
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله ی عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چند گویم من از جدایی ها

هان چه حاصل از آشنایی ها
گر پس از آن بود جدایی ها
من با تو چه مهربانی ها
تو و بامن چه بیوفایی ها
من و از عشق راز پوشیدن
تو و با عشوه خودنمایی ها
در دل سرد سنگ تو نگرفت
آتش این سخنسرایی ها
چشم شوخ تو طرفه تفسری ست
کارا به بی حیایی ها
مهر روی تو جلوه کرد و دمید
در شب تیره روشنایی ها
گفته بودم که دل به کس ندهم
تو ربودی به دلربایی ها
چون در ایینه روی خود نگری
می شوی گرم خودستایی ها
موی ما هر دو شد سپید وهنوز
تویی و عاشق آزمایی ها
شور عشقت شراب شیرین بود
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست
در عشق تو بی جسم همی باید زیست
از من اثری نماند,این عشق ز چیست؟
چون من همه معشوق شدم,عاشق کیست؟
 

سامه

عضو جدید
نگاهی کن مرا یک لحظه و دریاب
سکوت و مهر لبهایم
نه از شرم است .
درون چشم هایم خواهشی بر پاست
دلم را به دریا می زنم
دلم را میکنم دریا
درونت غرق خواهم شد
خواهم گفت : با تو....
نگاهم را نگاهی کن
نگاهت سرد وخاموش است
باکی نیست
من آنرا تا ابد تا بی نهایت
دوست خواهم داشت
 

سامه

عضو جدید
پیاده آمده ام

پیاده آمده ام

پیاده آمده ام
بی چارپا و چراغ
بی آب و آینه
بی نان و نوازشی حتی
تنها کوله یی کهنه و کتابی کال
و دلی که سوختن شمع نمی داند
کوله بارم
پر از گریه های فروغ است
پر از دشتهای بی آهو
پر از صدای سرایدار همسایه
که سرفه های سرخ سل
از گلوگاه هر ثانیه اش بالا می روند
پر از نگاه کودکانی
که شمردن تمام ستارگان ناتمام آسمان هم
آنها را به خانه ی خواب نمی رساند
می دانم
کوله ام سنگین و دلم غمگین است
اما تو دلواپس نباش ! بهار بانو
نیامدم که بمانم
تنها به اندازه ی نمباره یی کنارم باش
تمام جاده های جهان را
به جستجوی نگاه تو آمده ام
پیاده
باور نمی کنی ؟
پس این تو و این پینه های پای پیاده ی من
حالا بگو
در این تراکم تنهایی
مهمان بی چراغ نمی خواهی ؟
 

سامه

عضو جدید
آخرین جرعه این جام تهی

آخرین جرعه این جام تهی

همه میپرسند
چیست در زمزمه مبهم آب
چیست در همهمه دلکش برگ
چیست در بازی آن ابر سپید
روی این آبی آرام بلند
که ترا می برد اینگونه به ژرفای خیال
چیست در خلوت خاموش کبوترها
چیست در کوشش بی حاصل موج
چیست در خنده جام
که تو چندین ساعت
مات و مبهوت به آن می نگری
نه به ابر
نه به آب
نه به برگ
نه به این آبی آرام بلند
نه به این خلوت خاموش کبوترها
نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام
من به این جمله نمی اندیشم
من مناجات درختان را هنگام سحر
رقص عطر گل یخ را با باد
نفس پاک شقایق را در سینه کوه
صحبت چلچله ها را با صبح
بغض پاینده هستی را در گندم زار
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل
همه را میشنوم
می بینم
من به این جمله نمی اندیشم
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تو میاندیشم
تو بدان این را تنها تو بدان
تو بیا
تو بمان با من تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو به جای همه گلها تو بخند
اینک این من که به پای تو درافتاده ام باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر
تو ببند
تو بخواه
پاسخ چلچله ها را تو بگو
قصه ابر هوا را تو بخوان
تو بمان با من تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش
من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
 

massom11111

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتم شايد نديدنت از خاطرت دورم کنه
ديدم نديدنت فقط مي تونه که کورم کنه
گفتم صداتو نشنوم شايد که از يادم بري
ديدم تو گوشام جز صدات نيستش صداي ديگري
نديدنو نشنيدنت، عشقت رو از دلم نبرد
فقط دونستم بي تو دل، پر پر شدو گم شدو مرد
بعد از تو باغ لحظه هام حتي يه غنچه گل نداد
همش مي گفتم با خودم نکنه بميرمو نياد
اين روزا محتاج توام ..من نميگم دلم گرفت
فردا اگه مردم نياي ..چه فايده نوشدارو ديگه
 

Similar threads

بالا