مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
من نگویم کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
در کوی او که جز دل بیدار ره نیافت
کی می رسند خانه پرستان خوابگرد؟
کی می رسند خانه پرستان خوابگرد؟
سایه زاتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست
هر دم از این باغ بری می رسد
تازه تر از تازه تری می رسد!
تازه تر از تازه تری می رسد!
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم....
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم....
یار آن بود كه صبر كند بر جفای یار
ترك رضای خویش كند در رضای یار
ترك رضای خویش كند در رضای یار
دود اگر بالا نشیند کسرشان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گر چه او بالاتر است
جای چشم ابرو نگیرد گر چه او بالاتر است
آسمان هم چون صفحه ی دل من روشن از جلوه ی مهتاب است ...
امشب از خواب خوش گریزانم که خیال تو خوش تر از خواب است...0
امشب از خواب خوش گریزانم که خیال تو خوش تر از خواب است...0
narges 400
عضو جدید
توانا بود هر که دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود
زدانش دل پیر برنا بود
تو همواره چه خرسندی
و این از تو نگیرند باز ;
که دو یار داری بی تشویش ;
جام شراب و آن دفتر اشعار .
گوته
و این از تو نگیرند باز ;
که دو یار داری بی تشویش ;
جام شراب و آن دفتر اشعار .
گوته
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |