مشاعرۀ سنّتی

sare_r

عضو جدید
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم.
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو بی من تنگ دل من بی تو دل تنگ
جدایی بین ما فرسنگ فرسنگ

فلک دوری به یاران می پسندد
به خورشیدش بماند داغ این ننگ
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد و بگیر و دست از نسیه بدار
که آواز دهل شنیدن از دور خوش است
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
تیغ بکش تیغ بکش خون مرا ریز برو
سر بدهم جان بدهم در رهر کاشانه تو
لب بگشا لب بگشا روی مرا کن تو سیاه
پرده بدر نعره بزن ای رخ تو بدره ی ماه
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
نظر بر روی گل کردم جمال یار پیدا شد
در آن آشفتگی ناگه دل دیوانه شیدا شد
به آتش آشیان کردم بهارم را خزان کردم
جوانی سوخت در پیشم فدای فکر و سودا شد
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش
که سیر معنوی و گنج خانقاهت بس
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود
نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان
هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود!
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود
نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان
هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود!
دین از دلم ربودی در فکر من نبودی
بی یاد من غنودی رنگ از رخم زدودی
شعر لبت سرودم بی یاد تو نبودم
در فکر ابروانت ابرم چو آب رودم
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعای صبح و اه شب کلید گنج مقصودت
بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
درد تاریکی ست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الا ای قطره ی اشکی که بر مژگانم آویزی
هزاران عقده بگشایی اگر بر دامنم ریزی
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دل میرود زدستم صاحبدلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
ونسیمی که به شکرانه اندوه پرواز می بارد...!
سبزی درختان را کمرنگ می کند
و غزالی که درین نزدیکیست
نرم و آهسته به سینای فراسوی زمان
به کنار دگران
به ندای باران
آسمان را گویم که چه آسان
میبرد پریشان ما را
پاک کن سرما را
که چه گرمایی است اندر دل ما
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ونسیمی که به شکرانه اندوه پرواز می بارد...!
سبزی درختان را کمرنگ می کند
و غزالی که درین نزدیکیست
نرم و آهسته به سینای فراسوی زمان
به کنار دگران
به ندای باران
آسمان را گویم که چه آسان
میبرد پریشان ما را
پاک کن سرما را
که چه گرمایی است اندر دل ما
ای شعله لاف پاکی دامن چه میزنی؟
پروانه ات برهنه در آغوش میکشد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا