عکست در دستم
عشقت در قلبم
و نگاهت در چشمانم می درخشد .
من چون گیاه خشک و نو پایی هستم
که با تابش خورشید عشق تو جان می گیرم
و سبز می شوم .
من با تو هستی می یابم
با تو زنده می شوم
و زندگی می کنم .
با تو همه چیز دارم
و بی تو هیچ ندارم .
تو بگو در این وانفسای محبت و عشق ، در این روزگار ریاکاری و فریب چگونه می توانم دل از تو بر کنم ؟
چگونه می توانم این فاصله را بردارم .
بگو از کدام دریا و کدام صحرا باید بگذرم تا به تو برسم .
کدام رنگ از رنگین کمان زندگی را می خواهی تا پیشکش چشمان مهربانت کنم .
کدام ستاره را می خواهی تا فانوس راهت باشد در شبهای دلتنگی
. بگو چه کنم تا برای همیشه با تو باشم .
تا ابد تا اخر زمان .