یار،بی پرده کمر بست به رسوایی ما
ما تماشایی او، خلق، تماشایی ما
ما تماشایی او، خلق، تماشایی ما
اَمَنْ اَنْکرتني عن عشق سلمي
تَزْ اول آن روي نهکو بوادي
که همچون مُت ببو تن دل وَاي ره
غريق العشق في بحر الودادِ(ي)
غم اين دل بواتت خورو ناچار
وغرنه او بني آنچت نشادي
نگارا! در غم سوداي عشقت
توکّلنا علي ربِّ العبادِ(ي)
ای لفظ ها چگونه چنین ساده و صریحمشنو سخن خصم که بنشین و مرو
بشنو ز من این نکته که بر خیز و بیا
((حافظ))
دل خوارزمشه یک لمحه لرزیدای لفظ ها چگونه چنین ساده و صریح
مفهوم دیگری را
با واژه های کاذب مغشوش
تفسیر می کنید ؟
حمید مصدق
هرگز ندیده بودمدل خوارزمشه یک لمحه لرزید
که دید آن آفتاب بخت، خفته
ز دست ترکتازیهای ایام
به آبسکون شهی بی تخت، خفته
دکتر حمیدی شیرازی
من از آن سیاه دارم به غم تو روز روشندیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
فرخی یزدی
در دهان زنده خاشاکی جهدیا رب این نو دولتان را بر خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان
می دهند ابی و دلها را توانگر می کنند
حافظ (خطاب به: واعظان کاین جلوه بر....)
ای گل بیا و از چمن طبع شهریارالا یا ایها ساقی ادرکهسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |