مشاعرۀ سنّتی

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
 

'nobody'

کاربر بیش فعال
از دست و زبان که بر آید // کز عهده ی شکرش به در آید


دیدمت با دیگری خلوت گرمی داری
کینه در قلب من و عشق در او میکاری

باورم نیست که میثاق شکستی آخر
گرچه رفتی نرود یاد تو هرگز از سر

از همان غروب دلگیر که رفتی ز برم
کاسه های اشک و خون بود دو چشمان ترم

یخ زده زندگیم تیره شده هر روزم
دو سه سالست که پوج و بی هدف میسوزم

خودکشی از غم عشقت آخر این دنیاست
شوق دیدار تو در خواب ابد هم زیباست
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
دیدمت با دیگری خلوت گرمی داری
کینه در قلب من و عشق در او میکاری

باورم نیست که میثاق شکستی آخر
گرچه رفتی نرود یاد تو هرگز از سر

از همان غروب دلگیر که رفتی ز برم
کاسه های اشک و خون بود دو چشمان ترم

یخ زده زندگیم تیره شده هر روزم
دو سه سالست که پوج و بی هدف میسوزم

خودکشی از غم عشقت آخر این دنیاست
شوق دیدار تو در خواب ابد هم زیباست
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم // روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
در آستان مرگ که زندان زندگیست // تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم
پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل // یک روز خنده کردم و عمری گریستم
طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست // چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم
گوهرشناس نیست در این شهر شهریار // من در صف خزف چه بگویم که چیستم
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم // روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
در آستان مرگ که زندان زندگیست // تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم
پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل // یک روز خنده کردم و عمری گریستم
طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست // چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم
گوهرشناس نیست در این شهر شهریار // من در صف خزف چه بگویم که چیستم

منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است ....... دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه ی چنگ صبوح نیست چه باک .......... نوای من به سحر آه عذرخواه من است
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله ........................ گدای خاک در دوست پادشاه من است
غرض ز مسجد و میخانه ام وصال شماست ..... جز این خیال ندارم خدا گواه من است
از ان زمان که بر این آستان نهادم روی ............ فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
مگر به تیغ اجل خیمه بر کنم ورنه .................. رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است
گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ ..................... تو در طریق ادب باش گو گناه من است
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز

منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است ....... دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه ی چنگ صبوح نیست چه باک .......... نوای من به سحر آه عذرخواه من است
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله ........................ گدای خاک در دوست پادشاه من است
غرض ز مسجد و میخانه ام وصال شماست ..... جز این خیال ندارم خدا گواه من است
از ان زمان که بر این آستان نهادم روی ............ فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
مگر به تیغ اجل خیمه بر کنم ورنه .................. رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است
گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ ..................... تو در طریق ادب باش گو گناه من است


تو برون خبر نداری که چه می‌رود ز عشقت


به درآی اگر نه آتش بزنیم در حجیبت


تو درخت خوب منظر همه میوه‌ای ولیکن


چه کنم به دست کوته که نمی‌رسد به سیبت


 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو برون خبر نداری که چه می‌رود ز عشقت


به درآی اگر نه آتش بزنیم در حجیبت


تو درخت خوب منظر همه میوه‌ای ولیکن


چه کنم به دست کوته که نمی‌رسد به سیبت
تو قد می بینی و من جلوه ی ناز ................. تو چشم و من نگاه ناوک انداز
 

tahereh68

عضو جدید
می رهم از خویش و می مانم ز خویش
هر چه بر جا مانده ویران می شود
روح من چون بادبان قایقی
در افق ها دور و پنهان می شود


دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم

می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا