مشاعرۀ سنّتی

ویدا

عضو جدید
یا لعل دوست یا می صافی دوا کند
در کارخانه ای که ره علم و عقل نیست
( نیما یوشیج هم به نوعی بدعت گذاش ولی کاری که اون کرد کس دیگه نتونست.پس بدعت همیشه بد نیست.باید قزل آلا بود)
 

sisah

عضو جدید
رشته‌ی جان من سوخته بگسیخته باد
گر ز عشق سر زلفت ندهم جان همه شب
هر شبی کز خم گیسوی توام یاد آید
در خیالم گذرد خواب پریشان همه شب
 

*مهتاب*

عضو جدید
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد

چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد

گر چشمه زمزمی و گر آب حیات

آخر به دل خاک فرو خواهی شد

(سلام،اگه منظورتون با من بود،خواهش می کنم.لطف دارید.:gol:)
ایمان داشته باش که کوچکترین محبت ها از ضعیفترین حافظه رد نمی شود.!!! هوگو!!:smile:
 

E.M

عضو جدید
بگذر از غم که جهان گذران می گذرد
شاد بنشین که بد و نیک جهان می گذرد
 

googooli

عضو جدید
دشمن به جان خود شدي ، کز عشق او لرزان شدي
زيرا که عشقي اينچنين ، سوداي هر بازار نيست
صهبا بيا ميخانه ام ، گر راند از کوي وصال
چون رند تبريزي دلش ، بيگانه ي خمار نيست
 

Fairy

عضو جدید
تا یافتم خبر ز فریبنده خوی گل
رفت از دل رمیده ء من ,آرزوی گل
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که به دریاش زدم تا چه کنی با دل من
تخته تو و ورطه تو و ساحل و توفان همه تو

تا به کجایم بری ای جذبه ی خون!ذوق جنون!
سلسله بر جان همه من،سلسله جنبان همه تو


حسین منزوی
 

sisah

عضو جدید
تا ترک جان نگفتم آسوده‌دل نخفتم
تا سیر خود نکردم، نشناختم خدا را
 

2sadaf2

عضو جدید
کاربر ممتاز
از بهر جفا سوي تو آمد به در خويش
مگذار و ز در زود بران گر بتوانيش
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا