مشاعرۀ سنّتی

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می بیفزا ، چو شوقم افزودی

روی پنهان مکن ، چو بنمودی

یار ز من گسست و من بهر موافقت کنون

بند روان گسسته*ام انس روان من کجا


گه گهی آن شکرفشان سرکه فشان ز لب شدی

گرم جگر شدم ز تب سرکه*فشان من کجا
 

z_elect

عضو جدید
کاربر ممتاز
یار ز من گسست و من بهر موافقت کنون

بند روان گسسته*ام انس روان من کجا


گه گهی آن شکرفشان سرکه فشان ز لب شدی

گرم جگر شدم ز تب سرکه*فشان من کجا

اگر تندبادی براید ز کنج

بخاک افگند نارسیده ترنج
فردوسی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر تندبادی براید ز کنج

بخاک افگند نارسیده ترنج
فردوسی
جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا

باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا

خاقانی
 

z_elect

عضو جدید
کاربر ممتاز
جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا

باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا

خاقانی

ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی

من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی

من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
 

z_elect

عضو جدید
کاربر ممتاز
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر

هوای یار دگر دارم و دیار دگر

به دیگری دهم این دل که خوار کردهٔ تست

چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر
 

m.asn

عضو جدید
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

رخ زیبای تو را خال زنم بر بدنم

تا بماند یادگار کفنت در بدنم
 

z_elect

عضو جدید
کاربر ممتاز
رخ زیبای تو را خال زنم بر بدنم

تا بماند یادگار کفنت در بدنم
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من هيچ كس را آن سوي ديوارها نداشته باشم شايد

اما

در اين غروب كسالت بار

هيچ چيز به اندازه ي تلفني از زندان

خوشحالم نمي كند

و مردي كه اعتراف كند

گاهي

به جاي آزادي

به من مي انديشد


[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
 

m.asn

عضو جدید
من هيچ كس را آن سوي ديوارها نداشته باشم شايد

اما

در اين غروب كسالت بار

هيچ چيز به اندازه ي تلفني از زندان

خوشحالم نمي كند

و مردي كه اعتراف كند

گاهي

به جاي آزادي

به من مي انديشد





دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من

الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من
 

z_elect

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من

الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نمی تواند زیاد دور شده باشد

با گلوله ای که به قلبش شلیک کردیم

جای دوری نمی تواند رفته باشد عشق

بی گمان

در قلب یکی از ما دو نفر

پنهان شده است





[FONT=arial,helvetica,sans-serif]" رویا شاه حسین زاده "[/FONT]
[/FONT]
 

m.asn

عضو جدید
نمی تواند زیاد دور شده باشد

با گلوله ای که به قلبش شلیک کردیم

جای دوری نمی تواند رفته باشد عشق

بی گمان

در قلب یکی از ما دو نفر

پنهان شده است





" رویا شاه حسین زاده "




تو با من باش و بگذارعالمی از من جدا گردد

چو یکدم با تو بنشینم دل از هر غم رها گردد
 

z_elect

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو با من باش و بگذارعالمی از من جدا گردد

چو یکدم با تو بنشینم دل از هر غم رها گردد

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دیگر ندیدمش

لوکوموتیوران پیری را که هر شب

قلبم را سر راهش آتش می زدم

قطار

با گمان خطر

می ایستاد

پیاده می شد

پایین می آمد

نگاهم می کرد

عاشق می شد

و بعد

دوباره راه می افتاد .
[/FONT]
 

seyed*hamid

کاربر حرفه ای
تو با من باش و بگذارعالمی از من جدا گردد

چو یکدم با تو بنشینم دل از هر غم رها گردد
دلم مثل زمین لَرزَه اَلَرزَه
آخه چَمِت به هَمَه دنیا اَرزَه
اَمِی تا جُن دارُم قَدِد بَشُم مِن
اَگَ اون چَمِ مِشکینِ تو بَرزَه
 

z_elect

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم مثل زمین لَرزَه اَلَرزَه
آخه چَمِت به هَمَه دنیا اَرزَه
اَمِی تا جُن دارُم قَدِد بَشُم مِن
اَگَ اون چَمِ مِشکینِ تو بَرزَه

همه روز روزه بودن ، همه شب نماز کردن
همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

وحشی سبب دوری و این قسم سخنها
آن نیست که ما هم نشنیدیم، شنیدیم

می*خورد خون نفس اندر دل غم پیشهٔ ما

جوهرتیغ بود خارو خس بیشهٔ ما


بس که چون شمع به غم نشوونما یافته*ایم

شعله را موج طراوت شمرد ریشهٔ ما
 

m.asn

عضو جدید
می*خورد خون نفس اندر دل غم پیشهٔ ما

جوهرتیغ بود خارو خس بیشهٔ ما


بس که چون شمع به غم نشوونما یافته*ایم

شعله را موج طراوت شمرد ریشهٔ ما


آنقدر در کشتی عشقت نشینم تا سحر

یا به ساحل میرسم یا غرق دریا میشوم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تيمـــارِ غريبان سببِ ذكـــرِ جميــل است
جانا مگـر اين قاعده در شهرِ شما نيست

:gol:
تا فتادم در قفای چشم سحرانگیز او

کو نظربازی که چشمش در قفای من نبود


عرصهٔ نازش که از اندازه بیرون رفته بود

تنگ شد از کشتگان چندان که جای من نبود
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا فتادم در قفای چشم سحرانگیز او

کو نظربازی که چشمش در قفای من نبود


عرصهٔ نازش که از اندازه بیرون رفته بود

تنگ شد از کشتگان چندان که جای من نبود

در پاش فتاده ام به زاری ... آیا بود آنکه دست گیرد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند // به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

دارم عجب از تیر نگاه تو که پیکانش
از قلب گذشتست و به قاف نرسیده

جز من که ز اندیشهٔ لعلت مزم انگشت
ناخورده عسل کس سر انگشت مزیده
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز

دارم عجب از تیر نگاه تو که پیکانش
از قلب گذشتست و به قاف نرسیده

جز من که ز اندیشهٔ لعلت مزم انگشت
ناخورده عسل کس سر انگشت مزیده
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت // باز نیابد خلاص هر که در این دام رفت
 

z_elect

عضو جدید
کاربر ممتاز

دارم عجب از تیر نگاه تو که پیکانش
از قلب گذشتست و به قاف نرسیده

جز من که ز اندیشهٔ لعلت مزم انگشت
ناخورده عسل کس سر انگشت مزیده

هر دلی کو به عشق مایل نیست

حجرهٔ دیو خوان، که آن دل نیست




زاغ گو، بی‌خبر بمیر از عشق

که ز گل عندلیب غافل نیست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا