لطفا مباحث مشاوره ای وشخصی خود را دراین تاپیک مطرح فرمایید

hale a.a

عضو جدید
کاربر ممتاز
لطفا کمکم کنید
من 4 سال پیش عاشق یکی از پسرای کلاسمون شدم
هر کار کردم که فراموشش کنم یه مدت فراموش می شد ولی دوباره همون آش و همون کاسه...
حتی برای اینکه فراموشش کنم با کسی دوست شدم، حتی خواستم ازدواج کنم ...
اتفاقات زیادی افتاد و من برای اینکه فراموشش کنم دست به هر کاری زدم
حالا 4 سال گذشته و من بدتر از قبل عاشقشم و نمی تونم فراموشش کنم
شاید اون کس دیگه رو دوست داشته باشه
یا حتی از من بدش بیاد
یا هر چیز دیگه ای
من خیلی داغون شدم
از خدا و امام و اینا خیلی التماس کردم یه کاری برام کنه
ولی بی فایده بود
دیگه دارم به همه چیز بی اعتماد می شم
به خدا و به همه چیز ...
حتی دلم نمی خواد دیگه نماز بخونم
حالم خیلی بده کمکم کنید
گناه من فقط عاشق شدن بود که چهار سال از بهترین سالای زندگیم سوخت و رفت ...
دیگه بریدم
بذار فارغ التحصیل بشی یه مدت نبینیش همه چیز از سرت میفته...خودتو با چیزای دیگه سرگرم کن مثلا درس و مطالعه...میدونم خیلی سخته ولی ممکنه...به خدا توکل کن...
 

translator1

عضو جدید
بذار فارغ التحصیل بشی یه مدت نبینیش همه چیز از سرت میفته...خودتو با چیزای دیگه سرگرم کن مثلا درس و مطالعه...میدونم خیلی سخته ولی ممکنه...به خدا توکل کن...


فک می کنم خدا کلا من و رها کرده واسه همیشه :(

چند درصد اینی که گفتی کارسازه؟؟؟
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
ترم آخرم عزیز

help

امیدی به نجاتم هست ؟؟؟

اهان پس همونه....
الان که ترم اخر هم هستید ...این باعث شده بیش تر غصتون بگیره که بعد تموم شدن درس و این که هر کی میره سر زندگی خودش...چون شاید تا قبل این امیدی داشتید یه فرجی بشه و هنوز امیدوار بودید....
.
.
در رابطه با دوستی که گفتید واسه فراموشی اون فرد قطعا خودتون هم میدونید کار اشتباهی بوده .... و این خودش کافیه مثلا اون پسره بدونه واقعا ایا فکر میکنید اگه علاقه ای هم داشته باشه بعد فهمیدن این ماجرا واسش علاقه ای میمونه ؟؟!!!!!
.
این که گفتید نسبت به همه چیر بی اعتماد شدید حتی تا حدی که دیگه نمی خواهید نماز بخونید و...
میخوام بگم شما اگه به خدا و بزرگیش ایمان دارید که حتما هم همین طوره...خودش بهتر میدونه صلاح کار ما رو....شما چه میدونید الزاما با اون فرد چقدر خوشبخت میشید و چقدر برای هم ساخته شدید ولی خدا میدونه..... وقتی این طوری هستش پس چرا ادم باید وقتی دعاش مستجاب نشه خدایی ناکرده بخواد از خدا رو برگردونه .....

در مورد گناه عاشقی هر کسی پس به نوعی گناه کاره ..چون به هر حال هر فردی توی دوران زندگیش درگیر چنین حس هایی میشه...یکی سریع به خودش میاد و با موضوع کنار میاد و یه نف مثل شما 4 سال به طرف فکر میکنه ....کاش شما هم از تجربه ی اون افرادی استفاده میکردید که این طوری نشده بودند...
وقتی 4سال شما هی به طرف فکر کردید واقعا ادم میمونه چی بگه در حد چند خط واسه این که شما با این موضوع راحت تر کنار بیاید...؟؟؟
 

translator1

عضو جدید
اهان پس همونه....
الان که ترم اخر هم هستید ...این باعث شده بیش تر غصتون بگیره که بعد تموم شدن درس و این که هر کی میره سر زندگی خودش...چون شاید تا قبل این امیدی داشتید یه فرجی بشه و هنوز امیدوار بودید....
.
.
در رابطه با دوستی که گفتید واسه فراموشی اون فرد قطعا خودتون هم میدونید کار اشتباهی بوده .... و این خودش کافیه مثلا اون پسره بدونه واقعا ایا فکر میکنید اگه علاقه ای هم داشته باشه بعد فهمیدن این ماجرا واسش علاقه ای میمونه ؟؟!!!!!
.
این که گفتید نسبت به همه چیر بی اعتماد شدید حتی تا حدی که دیگه نمی خواهید نماز بخونید و...
میخوام بگم شما اگه به خدا و بزرگیش ایمان دارید که حتما هم همین طوره...خودش بهتر میدونه صلاح کار ما رو....شما چه میدونید الزاما با اون فرد چقدر خوشبخت میشید و چقدر برای هم ساخته شدید ولی خدا میدونه..... وقتی این طوری هستش پس چرا ادم باید وقتی دعاش مستجاب نشه خدایی ناکرده بخواد از خدا رو برگردونه .....

در مورد گناه عاشقی هر کسی پس به نوعی گناه کاره ..چون به هر حال هر فردی توی دوران زندگیش درگیر چنین حس هایی میشه...یکی سریع به خودش میاد و با موضوع کنار میاد و یه نف مثل شما 4 سال به طرف فکر میکنه ....کاش شما هم از تجربه ی اون افرادی استفاده میکردید که این طوری نشده بودند...
وقتی 4سال شما هی به طرف فکر کردید واقعا ادم میمونه چی بگه در حد چند خط واسه این که شما با این موضوع راحت تر کنار بیاید...؟؟؟


می دونم خیلی احمقم و حرف حساب توی این بک مورد توی کلم نمی ره
چه کنم دست خودم نیست
دیگه دارم به جنون می رسم به خدا روانی شدم
اومدم اینجا یکی بهم کمک کنه

حرفات همه درسته ولی برای کسی که عقل توی کله شه نه من
به خدا خسته شدم از زمین و زمان
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
می دونم خیلی احمقم و حرف حساب توی این بک مورد توی کلم نمی ره
چه کنم دست خودم نیست
دیگه دارم به جنون می رسم به خدا روانی شدم
اومدم اینجا یکی بهم کمک کنه

حرفات همه درسته ولی برای کسی که عقل توی کله شه نه من
به خدا خسته شدم از زمین و زمان

نه بحث احمق بودن نیست....بحث یه علاقه ی تند و اتشین هستش ...که متاسفم اینو میگم ولی اکثرا فرجامی هم نداره....
واسه شروع بهترین کاراینه از هرچی که باعث میشه یاد اون بیفتید پرهیز کنید...مثلا از وقتایی که احتمال میدید اون دانشگاست گرفته (که شما اون موقع نباشید ) تا هر چی که فکرشو بکنید...مثلا حتی اون قسمت از دانشگاه که وقتی میرید (میتونه یه کلاس باشه یا هرچی ) بیش تر یاد قدیما میفتید مخصوصا وقتی ترمای پایین تر بودید دوری کنید..جاهایی که بیش تر خاطره انگیزه..
راستش این طور که شما میگید وضع خیلی خرابه و کار یه شب و دو شب نیست که خیلی راحت باهاش کنار بیاید...

چند تا چیزه که قربون خدا برم فقط گذر زمان هستش که التیام بخش اون ها هستش....
یکیش مثلا غم از دست دادن یه عزیزه

و یکیش هم همین احساست و این جور نمیدونم اسمشو چی بزارم درسته یا نه منظور هیمن عشقاست...
شما باید کم کم شروع کنید....وقول میدم اگه از الان شروع کنید تا سال بعد همین موقع دیگه کلا طرفو فرامشو کرده باشید و هر ده سال هم یادش نیفتید...
و این حرفمو وقتی با قطعیت بیش تری میگم که ایشالله یه خواستگار خوب هم سر راهتون قرار بگیره و معنای یه عشق واقعی رو تجربه کنید اون وقت دیگه همه چیز خوب میشه..

پس شروع کنید از همین امشب...و اینم بدونید همیشه شروع هر کاری سخت تره و ایشالله وقتی شروع شد استمراش خیلی به مراتب راحت تره....
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
لطفا کمکم کنید
من 4 سال پیش عاشق یکی از پسرای کلاسمون شدم
هر کار کردم که فراموشش کنم یه مدت فراموش می شد ولی دوباره همون آش و همون کاسه...
حتی برای اینکه فراموشش کنم با کسی دوست شدم، حتی خواستم ازدواج کنم ...
اتفاقات زیادی افتاد و من برای اینکه فراموشش کنم دست به هر کاری زدم
حالا 4 سال گذشته و من بدتر از قبل عاشقشم و نمی تونم فراموشش کنم
شاید اون کس دیگه رو دوست داشته باشه
یا حتی از من بدش بیاد
یا هر چیز دیگه ای
من خیلی داغون شدم
از خدا و امام و اینا خیلی التماس کردم یه کاری برام کنه
ولی بی فایده بود
دیگه دارم به همه چیز بی اعتماد می شم
به خدا و به همه چیز ...
حتی دلم نمی خواد دیگه نماز بخونم
حالم خیلی بده کمکم کنید
گناه من فقط عاشق شدن بود که چهار سال از بهترین سالای زندگیم سوخت و رفت ...
دیگه بریدم
اون آقا از این موضوع خبر ندارن؟! نمیتونی از طریق واسطه نظرش رو بپرسی؟!
 

translator1

عضو جدید
اون آقا از این موضوع خبر ندارن؟! نمیتونی از طریق واسطه نظرش رو بپرسی؟!


اون خبر نداره
هیچ کس خبر نداره
مشکل عمده اینه که اصلا نمی شه با واسطه پرسید چون من زیاد با بچه های دانشکده مون در رابطه نیستم و بچه هامون خیلی بی جنبه ن و خبرچین
کافیه یکی بفهمه بعد از اخبار سراسری پخش می شه :smile:
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون خبر نداره
هیچ کس خبر نداره
مشکل عمده اینه که اصلا نمی شه با واسطه پرسید چون من زیاد با بچه های دانشکده مون در رابطه نیستم و بچه هامون خیلی بی جنبه ن و خبرچین
کافیه یکی بفهمه بعد از اخبار سراسری پخش می شه :smile:


خب اینجوری که شما فقط داری خودتو شکنجه میدی!!
کاش به یه نحوی میشد نظر اون آقا رو هم جویا شد...
اینجوری خیلی سخت میشه...
شاید اونم یه حسی داشته باشه که پنهانش کرده...کسی چه میدونه...
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز . . .
 

translator1

عضو جدید
نه بحث احمق بودن نیست....بحث یه علاقه ی تند و اتشین هستش ...که متاسفم اینو میگم ولی اکثرا فرجامی هم نداره....
واسه شروع بهترین کاراینه از هرچی که باعث میشه یاد اون بیفتید پرهیز کنید...مثلا از وقتایی که احتمال میدید اون دانشگاست گرفته (که شما اون موقع نباشید ) تا هر چی که فکرشو بکنید...مثلا حتی اون قسمت از دانشگاه که وقتی میرید (میتونه یه کلاس باشه یا هرچی ) بیش تر یاد قدیما میفتید مخصوصا وقتی ترمای پایین تر بودید دوری کنید..جاهایی که بیش تر خاطره انگیزه..
راستش این طور که شما میگید وضع خیلی خرابه و کار یه شب و دو شب نیست که خیلی راحت باهاش کنار بیاید...

چند تا چیزه که قربون خدا برم فقط گذر زمان هستش که التیام بخش اون ها هستش....
یکیش مثلا غم از دست دادن یه عزیزه

و یکیش هم همین احساست و این جور نمیدونم اسمشو چی بزارم درسته یا نه منظور هیمن عشقاست...
شما باید کم کم شروع کنید....وقول میدم اگه از الان شروع کنید تا سال بعد همین موقع دیگه کلا طرفو فرامشو کرده باشید و هر ده سال هم یادش نیفتید...
و این حرفمو وقتی با قطعیت بیش تری میگم که ایشالله یه خواستگار خوب هم سر راهتون قرار بگیره و معنای یه عشق واقعی رو تجربه کنید اون وقت دیگه همه چیز خوب میشه..

پس شروع کنید از همین امشب...و اینم بدونید همیشه شروع هر کاری سخت تره و ایشالله وقتی شروع شد استمراش خیلی به مراتب راحت تره....

باشه هر کار گفتی و انجام می دم
سعی می کنم تفریحاتمو بیشتر کنم و ازش دوری
راستی من سابقه ی افسردگی و خودکشی هم دارم :smile:

گاهی که خیلی بهش فک می کنم قلبم درد می گیره و فشارم می ره بالا، گونه هام شدیدا سرخ می شه و حالم بد
می ترسم قرصای آرامش بخشی که دکتر واسم نوشته رو بخورم نمی دونم چرا :surprised:
من از قرص ارامش بخش می ترسم :surprised:
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینجور که شما میگی آدم میترسه نظر بده نکنه شاید تصمیم اشتباهی بگیری!!:surprised:
اگر از احساس اون مطمئن بودی و ازش دلسرد میشدی شاید فراموش کردن برات خیلی خیلی راحت تر بود...
اما الان که از هیچی اطمینان نداری توی یه برزخی هستی که همش فکر میکنی آیا تصمیمت برا فراموشی درست بوده یا نه!!
و بعدها شاید خودتو بخاطرش سرزنش کنی!! که چرا مطمئن نشدم و این راهو انتخاب کردم.
از اون طرف هم اگر از طرف اون طرد شی غرورت میشکنه و یه جور دیگه با خودت درگیر میشی...!
با پایدار موافقم...خودتو یه جوری مشغول کنی و حواس خودتو پرت کنی بهتره...
 

babakmail

عضو جدید
کاربر ممتاز
باشه هر کار گفتی و انجام می دم
سعی می کنم تفریحاتمو بیشتر کنم و ازش دوری
راستی من سابقه ی افسردگی و خودکشی هم دارم :smile:

گاهی که خیلی بهش فک می کنم قلبم درد می گیره و فشارم می ره بالا، گونه هام شدیدا سرخ می شه و حالم بد
می ترسم قرصای آرامش بخشی که دکتر واسم نوشته رو بخورم نمی دونم چرا :surprised:
من از قرص ارامش بخش می ترسم :surprised:

ببین منم عاشق بودم...ولی من بهش گفتم...اخه بابا شما اگه عاشقش بودی چرا بهش نرسوندی ....شما در حقیقت چیزی را دوست داشتی که اون روحشم خبر نداشته....کلا برو تو فاز ورزش مثلا از فردا برو باشگاه ثبت نام کن خیلی جواب میده جوری 6 ماه برو باشگاه که وقتی میای خونه نای فکر کردن هم نداشته باشی.....یا دنبال علاقه دیگت مثلا هنر هر چیز که دوست داری....پیشنهادم اینه با دوستات بیشتر ارتباط داشته باش 2 3 تا فابریک داشته باش...اگه داری باهاشون برو بیرون.
 

translator1

عضو جدید

خب اینجوری که شما فقط داری خودتو شکنجه میدی!!
کاش به یه نحوی میشد نظر اون آقا رو هم جویا شد...
اینجوری خیلی سخت میشه...
شاید اونم یه حسی داشته باشه که پنهانش کرده...کسی چه میدونه...
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز . . .


خوب ادم امین و راز دار نمی شه پیدا کرد :(
ما ترم یک هم گروهی بودیم
با اخلاقای هم آشناییم
ولی باهم سلام علیک و اینا اصلا دیگه نداریم
اینا همه تقاص اشتباهاتمه
توبه کردم
ولی خدا خیلی دلش ازم پره

من که می دونم وصلی در کار نیست
حتی واسه یه لحظه هم نمی تونم داشته باشمش
نا امیدم دختر
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز

کاش به یه نحوی میشد نظر اون آقا رو هم جویا شد...
اینجوری خیلی سخت میشه...
شاید اونم یه حسی داشته باشه که پنهانش کرده...کسی چه میدونه...
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز . . .
جملات قصار ....عالی بود...
.
.
.
این جوری که این دوستمون باز میره توی فکر که مثلا ایا اون به من حسی داره یا نه و کلی ماجرای دیگه....

خیلی ریسکش بالاست یه دختر بره به یه پسر بگه من دوست دارم و اون وقت پسره ولی اصلا یه لحظه هم به طرف فکر نکرده باشه و .. خیلی تو روحیه ی دختر تاثیر بدی میزاره....
.
ما یکی از دخترای دانشگامون البته بچی کرد که همون دو هفته اول دانشگاه از یه پسر ای از پسرای کلاسمون خوشش اومده بود و و اسش نامه نوشته بوده که من دوست دارم و .... بعدش فکر میکنید چی شد؟؟
البته مطمئنم اگه دختره صبر میکرد تا الان که نه حتی سه ترم اول شاید هیچ وقت چنین کاری نمیکرد چون طرف کلا اهل ازدواج نیست
به هر حال این پسره هم رفته بود به دوستاش گفته بود و تا یه مدت این دختره وارد کلاس میشد حتی هی بهش میخندیدند و حتی تیکه هایی از نامشو هی میگفتند و میزدند زیر خنده !!!! البته ما که خبر نداشتیم و بعد ها متوجه شدیم ولی با این حال این شد...
.
.
بعدش هم بعیده یه پسر از یه دختر خوشش بیاد و نره بهش بگه و مخصوصا ترم اخر....شما فکر نمیکنی به هر حال اگه اون پسر علاقه ای داشت مطمئنا توی این یه مورد اقایون اون قدر عشقشون تابلو هست که طرف بفهمه؟؟
.
.
.
.
راستی خانم translator1 شما توی این 4 سال رفتاری از خودتون شد نشون بدید طرف بفهمه و ببنید چطوریاست و به توجه شما توجه داره یا نه؟؟
 

translator1

عضو جدید
ببین منم عاشق بودم...ولی من بهش گفتم...اخه بابا شما اگه عاشقش بودی چرا بهش نرسوندی ....شما در حقیقت چیزی را دوست داشتی که اون روحشم خبر نداشته....کلا برو تو فاز ورزش مثلا از فردا برو باشگاه ثبت نام کن خیلی جواب میده جوری 6 ماه برو باشگاه که وقتی میای خونه نای فکر کردن هم نداشته باشی.....یا دنبال علاقه دیگت مثلا هنر هر چیز که دوست داری....پیشنهادم اینه با دوستات بیشتر ارتباط داشته باش 2 3 تا فابریک داشته باش...اگه داری باهاشون برو بیرون.


دلم می خواد سرمو یه جور مشغول کنم
مشکل اینکه از همه چیز ناامید شدم
نای هیچی ندارم
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
باشه هر کار گفتی و انجام می دم
سعی می کنم تفریحاتمو بیشتر کنم و ازش دوری
راستی من سابقه ی افسردگی و خودکشی هم دارم :smile:

گاهی که خیلی بهش فک می کنم قلبم درد می گیره و فشارم می ره بالا، گونه هام شدیدا سرخ می شه و حالم بد
می ترسم قرصای آرامش بخشی که دکتر واسم نوشته رو بخورم نمی دونم چرا :surprised:
من از قرص ارامش بخش می ترسم :surprised:

سابقه ی خودکشی هم معمولا هر فردی داره :biggrin:....پس همش طبیعیه....

خب این علایمی هم که گفتید هرکسی وقتی کسی اون فردی رو که دوست داره مخصوصا وقتی میبینتش یا مثلا یکی رو میبینید فکر میکنید اونه این حسا بهتون دست میده.... ولی شما میگید حتی وقتی بهش فکر میکنید (با خودتون چیکار کردید ....)...
.
.
خب دکتر هم که رفتید خیلی خوبه.....
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب ادم امین و راز دار نمی شه پیدا کرد :(
ما ترم یک هم گروهی بودیم
با اخلاقای هم آشناییم
ولی باهم سلام علیک و اینا اصلا دیگه نداریم
اینا همه تقاص اشتباهاتمه
توبه کردم
ولی خدا خیلی دلش ازم پره

من که می دونم وصلی در کار نیست
حتی واسه یه لحظه هم نمی تونم داشته باشمش
نا امیدم دختر

:surprised:خب چرا ندارین؟؟؟!!
درِ باغِ سبز و اینا هیچی دیگه...؟
واقعا نمیدونم چی بگم!!
آخه همینجوری هم که نمیشه دس رو دس گذاشت گفت خدا روزی رسونه کارا رو درست میکنه!!بالاخره آدم خودش باید یه حرکتی بکنه دیگه!!
هرچند تو این مسائل خودداری و صبوری بهترین راهه(همون طور که قرآن گفته)
اگر صلاحت به وصل باشه مطمئن باش هیچی جلودارش نیست...اگرم نباشه که . . .
از طرفی حضرت خدیجه هم نباس یادمون بره!!
یعنی یه دونه دوست صمیمی هم نداری؟ دوستاش چی؟ آدم مطمئن توشون نیس؟!
:surprised:
 

translator1

عضو جدید
:surprised:خب چرا ندارین؟؟؟!!
درِ باغِ سبز و اینا هیچی دیگه...؟
واقعا نمیدونم چی بگم!!
آخه همینجوری هم که نمیشه دس رو دس گذاشت گفت خدا روزی رسونه کارا رو درست میکنه!!بالاخره آدم خودش باید یه حرکتی بکنه دیگه!!
هرچند تو این مسائل خودداری و صبوری بهترین راهه(همون طور که قرآن گفته)
اگر صلاحت به وصل باشه مطمئن باش هیچی جلودارش نیست...اگرم نباشه که . . .
از طرفی حضرت خدیجه هم نباس یادمون بره!!
یعنی یه دونه دوست صمیمی هم نداری؟ دوستاش چی؟ آدم مطمئن توشون نیس؟!
:surprised:


یکی :smile:
من کلا با پسرا در رابطه نیستم
ولی یکی از استادامون هست که به طور خفن آدم مطمئنی هست و با این پسره هم خیلی مچه
من که روم نمی شه ازش بخوام برام واسطه شه :(
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
جملات قصار ....عالی بود...
.
.
.
این جوری که این دوستمون باز میره توی فکر که مثلا ایا اون به من حسی داره یا نه و کلی ماجرای دیگه....

خیلی ریسکش بالاست یه دختر بره به یه پسر بگه من دوست دارم و اون وقت پسره ولی اصلا یه لحظه هم به طرف فکر نکرده باشه و .. خیلی تو روحیه ی دختر تاثیر بدی میزاره....
.
ما یکی از دخترای دانشگامون البته بچی کرد که همون دو هفته اول دانشگاه از یه پسر ای از پسرای کلاسمون خوشش اومده بود و و اسش نامه نوشته بوده که من دوست دارم و .... بعدش فکر میکنید چی شد؟؟
البته مطمئنم اگه دختره صبر میکرد تا الان که نه حتی سه ترم اول شاید هیچ وقت چنین کاری نمیکرد چون طرف کلا اهل ازدواج نیست
به هر حال این پسره هم رفته بود به دوستاش گفته بود و تا یه مدت این دختره وارد کلاس میشد حتی هی بهش میخندیدند و حتی تیکه هایی از نامشو هی میگفتند و میزدند زیر خنده !!!! البته ما که خبر نداشتیم و بعد ها متوجه شدیم ولی با این حال این شد...
.
.
بعدش هم بعیده یه پسر از یه دختر خوشش بیاد و نره بهش بگه و مخصوصا ترم اخر....شما فکر نمیکنی به هر حال اگه اون پسر علاقه ای داشت مطمئنا توی این یه مورد اقایون اون قدر عشقشون تابلو هست که طرف بفهمه؟؟
.
.
.
.
راستی خانم translator1 شما توی این 4 سال رفتاری از خودتون شد نشون بدید طرف بفهمه و ببنید چطوریاست و به توجه شما توجه داره یا نه؟؟

آخه تا سرش به سنگ نخوره عشق از کله ش نمیپره!!:Dدیدم که میگم آآآآ...
درد داره اما حکم دوای تلخو داره که تهش شفا میده!!
نه انقدر تابلوووووو....
:surprised: از طریق دوستی...آشنایی...استادی...همکلاسی...
بعدشم دیگه تو این 4 سال شناختن همو...یارو میدونه همچین آدم سبکی نیس...
بعدش هم...شما چجوری به کسی که حتی بهت سلام نمیگه میخوای عشخ نشون بدی؟؟!! اینا کلا کات هستند! :D
دخترمون فقط رویاپردازی کرده...اصن راه واسه اون بیچاره نذاشته...چجوری میومد جلو؟؟
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی :smile:
من کلا با پسرا در رابطه نیستم
ولی یکی از استادامون هست که به طور خفن آدم مطمئنی هست و با این پسره هم خیلی مچه
من که روم نمی شه ازش بخوام برام واسطه شه :(

آفریـــــــــــن... همینو میخواستم!! استاد بهترین چیزه...
اگه یه نفر...فقط یه نفر مطمئن داشته باشی که به این استاد بگه...(یعنی یه واسطه خودت داشته باشی...استاده هم رابط اون باشه) همه چی حله!!
یه طوری هم بره بگه که مثلا تو از هیچی خبر نداری ک عزت نفست هم حفظ شه...
مثلا بره بگه استاد میشه نظر فلانی رو راجع به خانوم فلانی بپرسید؟؟ من فکر میکنم خانوم فلانی بی میل نباشند و زوج خوبی خواهند شد...
:D

به همین راحتی...
 

translator1

عضو جدید
جملات قصار ....عالی بود...
.
.
.
این جوری که این دوستمون باز میره توی فکر که مثلا ایا اون به من حسی داره یا نه و کلی ماجرای دیگه....

خیلی ریسکش بالاست یه دختر بره به یه پسر بگه من دوست دارم و اون وقت پسره ولی اصلا یه لحظه هم به طرف فکر نکرده باشه و .. خیلی تو روحیه ی دختر تاثیر بدی میزاره....
.
ما یکی از دخترای دانشگامون البته بچی کرد که همون دو هفته اول دانشگاه از یه پسر ای از پسرای کلاسمون خوشش اومده بود و و اسش نامه نوشته بوده که من دوست دارم و .... بعدش فکر میکنید چی شد؟؟
البته مطمئنم اگه دختره صبر میکرد تا الان که نه حتی سه ترم اول شاید هیچ وقت چنین کاری نمیکرد چون طرف کلا اهل ازدواج نیست
به هر حال این پسره هم رفته بود به دوستاش گفته بود و تا یه مدت این دختره وارد کلاس میشد حتی هی بهش میخندیدند و حتی تیکه هایی از نامشو هی میگفتند و میزدند زیر خنده !!!! البته ما که خبر نداشتیم و بعد ها متوجه شدیم ولی با این حال این شد...
.
.
بعدش هم بعیده یه پسر از یه دختر خوشش بیاد و نره بهش بگه و مخصوصا ترم اخر....شما فکر نمیکنی به هر حال اگه اون پسر علاقه ای داشت مطمئنا توی این یه مورد اقایون اون قدر عشقشون تابلو هست که طرف بفهمه؟؟
.
.
.
.
راستی خانم translator1 شما توی این 4 سال رفتاری از خودتون شد نشون بدید طرف بفهمه و ببنید چطوریاست و به توجه شما توجه داره یا نه؟؟

توی این یه مورد من خیلی بی عرضه م

من خاک بر سر فرصت شو داشتم ولی از بس بی عرضه م روم نمی شد مث بقیه دخترا برم توی کار مخ زدن و اینا
حتی روم نمی شه توی چشاش نگا کنم :biggrin:
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
توی این یه مورد من خیلی بی عرضه م

من خاک بر سر فرصت شو داشتم ولی از بس بی عرضه م روم نمی شد مث بقیه دخترا برم توی کار مخ زدن و اینا
حتی روم نمی شه توی چشاش نگا کنم :biggrin:

خسته نباشی واقعا!!:D
کاش دانشگاه ما بودی خودم برات ریدیف میکردم...یه همچین آدم دس به خیری ام من...
:D
 

havij139

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم می خواد سرمو یه جور مشغول کنم
مشکل اینکه از همه چیز ناامید شدم
نای هیچی ندارم

به نظرم ارشد رفتن و با ادمای جدید در رابطه بودن می تونه مفید باشه
مخصوصا سر کار رفتن و علاقه ی شیدید به کار و پیشرفت نشون دادن خیلی میتونه کمکتون کنه

دزضمن رو آشپزی مانور دادن و شیرینی و ازینجور چیزا درست کردن خیلی خوبه

و اینکه بری یه وسیله ی موسیقی بخری و بتونی آهنگ بنوازی خیلی خیلی خیلی خیلی می تونه کمکت کنه... اصن اگه بتونی واسه خودت آهنگ بزنی و واسه خودت بخونی هرچی ناراحتیه رو راحت می تونی فراموش کنی


درکل به نظرم اشتباه کردید که تو این 4 سال یه دوست امین واسه خودتون پیدا نکردید.. نگید نبود که باور نمی کنم.. لازم نیست آدم 20 تا دوست داشته باشه... ادم یه دوست داشته باشه ولی یه دوست دلسوز و با معرفت...

و اینکه اشتباه کردی که با پسرها ( پسرهای خوب و مخصوصا اون پسره ) در ارتباط نبودی...
البته نه اینکه مث این دخترهای سبک ها!!.. .. خیلی با حیا و سنگین رنگین در حد دوست همکلاسی لازمه که آدم با جنس مخالفش تو دوران تحصیل رابطه داشته باشه...


اصن شاید اون پسره خودش دوست دختر و یا نامزد داشته باشه
درکل سعی کن بقیه رو هم ببینی.. مطمئن باش بهتر از این پسر هم وجود داره


راستی اگه جنبهی نه! شنیدن رو داری و اینکه مطمئنی طرف دوست دختر یا نامزد نداره و اینکه طرف آدم با جنبه و با فرهنگیه و مطمئنی که می تونی باهاش خوشبخت بشی برو بهش بگو که بهش علاقه داری... اگه واسه گیر نیاوردی خودت بهش بگو....
البته اگه بتونی شماره تلفن و آی دی و ازین جور چیزا گیر بیاری که خیلی خوبه

کلا مشکل دخترهایی که سرشون تو کار خودشونه ونمی تونن یا دلشون نمی خواد با پسرها صحبت کنن همینه... باید منتظر بشن تا یکی بیاد خواستگاریشون.. حالا ممکنه آدم خوبی باشه یا نه.. آخرشم از سر مجبوری به یکی از خواستگارانشون جواب مثبت میدن... و امیدوارن تو طول زندگی یواش یواش علاقه بینشون بوجود بیاد
 

translator1

عضو جدید
آفریـــــــــــن... همینو میخواستم!! استاد بهترین چیزه...
اگه یه نفر...فقط یه نفر مطمئن داشته باشی که به این استاد بگه...(یعنی یه واسطه خودت داشته باشی...استاده هم رابط اون باشه) همه چی حله!!
یه طوری هم بره بگه که مثلا تو از هیچی خبر نداری ک عزت نفست هم حفظ شه...
مثلا بره بگه استاد میشه نظر فلانی رو راجع به خانوم فلانی بپرسید؟؟ من فکر میکنم خانوم فلانی بی میل نباشند و زوج خوبی خواهند شد...
:D

به همین راحتی...

:smile: ... خدا سر شاهده روم نمی شه
از شنیدن "نه" می ترسم
خیلی می ترسم
بعد 4 سال انتظار
 

translator1

عضو جدید
به نظرم ارشد رفتن و با ادمای جدید در رابطه بودن می تونه مفید باشه
مخصوصا سر کار رفتن و علاقه ی شیدید به کار و پیشرفت نشون دادن خیلی میتونه کمکتون کنه

دزضمن رو آشپزی مانور دادن و شیرینی و ازینجور چیزا درست کردن خیلی خوبه

و اینکه بری یه وسیله ی موسیقی بخری و بتونی آهنگ بنوازی خیلی خیلی خیلی خیلی می تونه کمکت کنه... اصن اگه بتونی واسه خودت آهنگ بزنی و واسه خودت بخونی هرچی ناراحتیه رو راحت می تونی فراموش کنی


درکل به نظرم اشتباه کردید که تو این 4 سال یه دوست امین واسه خودتون پیدا نکردید.. نگید نبود که باور نمی کنم.. لازم نیست آدم 20 تا دوست داشته باشه... ادم یه دوست داشته باشه ولی یه دوست دلسوز و با معرفت...

و اینکه اشتباه کردی که با پسرها ( پسرهای خوب و مخصوصا اون پسره ) در ارتباط نبودی...
البته نه اینکه مث این دخترهای سبک ها!!.. .. خیلی با حیا و سنگین رنگین در حد دوست همکلاسی لازمه که آدم با جنس مخالفش تو دوران تحصیل رابطه داشته باشه...


اصن شاید اون پسره خودش دوست دختر و یا نامزد داشته باشه
درکل سعی کن بقیه رو هم ببینی.. مطمئن باش بهتر از این پسر هم وجود داره


راستی اگه جنبهی نه! شنیدن رو داری و اینکه مطمئنی طرف دوست دختر یا نامزد نداره و اینکه طرف آدم با جنبه و با فرهنگیه و مطمئنی که می تونی باهاش خوشبخت بشی برو بهش بگو که بهش علاقه داری... اگه واسه گیر نیاوردی خودت بهش بگو....
البته اگه بتونی شماره تلفن و آی دی و ازین جور چیزا گیر بیاری که خیلی خوبه

کلا مشکل دخترهایی که سرشون تو کار خودشونه ونمی تونن یا دلشون نمی خواد با پسرها صحبت کنن همینه... باید منتظر بشن تا یکی بیاد خواستگاریشون.. حالا ممکنه آدم خوبی باشه یا نه.. آخرشم از سر مجبوری به یکی از خواستگارانشون جواب مثبت میدن... و امیدوارن تو طول زندگی یواش یواش علاقه بینشون بوجود بیاد


من که هیچ امیدی ندارم
فقط باید فراموشش کنم
قلبمو نادیده بگیرم
برم دنبال سرنوشتم
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظرم ارشد رفتن و با ادمای جدید در رابطه بودن می تونه مفید باشه
مخصوصا سر کار رفتن و علاقه ی شیدید به کار و پیشرفت نشون دادن خیلی میتونه کمکتون کنه

دزضمن رو آشپزی مانور دادن و شیرینی و ازینجور چیزا درست کردن خیلی خوبه

و اینکه بری یه وسیله ی موسیقی بخری و بتونی آهنگ بنوازی خیلی خیلی خیلی خیلی می تونه کمکت کنه... اصن اگه بتونی واسه خودت آهنگ بزنی و واسه خودت بخونی هرچی ناراحتیه رو راحت می تونی فراموش کنی


درکل به نظرم اشتباه کردید که تو این 4 سال یه دوست امین واسه خودتون پیدا نکردید.. نگید نبود که باور نمی کنم.. لازم نیست آدم 20 تا دوست داشته باشه... ادم یه دوست داشته باشه ولی یه دوست دلسوز و با معرفت...

و اینکه اشتباه کردی که با پسرها ( پسرهای خوب و مخصوصا اون پسره ) در ارتباط نبودی...
البته نه اینکه مث این دخترهای سبک ها!!.. .. خیلی با حیا و سنگین رنگین در حد دوست همکلاسی لازمه که آدم با جنس مخالفش تو دوران تحصیل رابطه داشته باشه...


اصن شاید اون پسره خودش دوست دختر و یا نامزد داشته باشه
درکل سعی کن بقیه رو هم ببینی.. مطمئن باش بهتر از این پسر هم وجود داره


راستی اگه جنبهی نه! شنیدن رو داری و اینکه مطمئنی طرف دوست دختر یا نامزد نداره و اینکه طرف آدم با جنبه و با فرهنگیه و مطمئنی که می تونی باهاش خوشبخت بشی برو بهش بگو که بهش علاقه داری... اگه واسه گیر نیاوردی خودت بهش بگو....
البته اگه بتونی شماره تلفن و آی دی و ازین جور چیزا گیر بیاری که خیلی خوبه

کلا مشکل دخترهایی که سرشون تو کار خودشونه ونمی تونن یا دلشون نمی خواد با پسرها صحبت کنن همینه... باید منتظر بشن تا یکی بیاد خواستگاریشون.. حالا ممکنه آدم خوبی باشه یا نه.. آخرشم از سر مجبوری به یکی از خواستگارانشون جواب مثبت میدن... و امیدوارن تو طول زندگی یواش یواش علاقه بینشون بوجود بیاد
هویج یه لایک کمته...عالی گفتی...:D
:smile: ... خدا سر شاهده روم نمی شه
از شنیدن "نه" می ترسم
خیلی می ترسم
بعد 4 سال انتظار

خب اگه جرئتشو نداری خودتو مشغول کن...همین کارایی که هویج گفت...
:surprised:
عشق یه چیزیه که فقط عشق میتونه جاشو پر کنه..تا یه عشق جدید نیاد هیچی عوض نمیشه...
مطمئنا موقعیت های خیلی خیلی خوبی در انتظارته...شاید هست ! نمیبینی...بیشتر دقت کن...
:smile:
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
آخه تا سرش به سنگ نخوره عشق از کله ش نمیپره!!:Dدیدم که میگم آآآآ...
درد داره اما حکم دوای تلخو داره که تهش شفا میده!!
نه انقدر تابلوووووو....
:surprised: از طریق دوستی...آشنایی...استادی...همکلاسی...
بعدشم دیگه تو این 4 سال شناختن همو...یارو میدونه همچین آدم سبکی نیس...
بعدش هم...شما چجوری به کسی که حتی بهت سلام نمیگه میخوای عشخ نشون بدی؟؟!! اینا کلا کات هستند! :D
دخترمون فقط رویاپردازی کرده...اصن راه واسه اون بیچاره نذاشته...چجوری میومد جلو؟؟

اهان پس حتما باید خدایی ناکرده جواب رد بشنوه تا دلش اروم بشینه....
.
.
بعدشم من میتونم و شدنیه :smile:...تازه خوبیش همینه که با طرف هیچی نداشته باشی حتی سلام و علیکی و بتونی بهش ابراز علاقه کنی..این طوری که خیلی بهتر هم هست...ولی شدنیه که میگم......
.
.
نه دیگه من بعید میدونم رویا پردازی صرف بوده باشه..این قدر با هم کلاس داشتند یعنی یه بار هم نشده این اونو یه طوری نگاه کنه یا اون اینو یه طوری نگاه کنه ؟؟!!!
کلا توی نگاه خیلی حرفه.....
 

havij139

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که هیچ امیدی ندارم
فقط باید فراموشش کنم
قلبمو نادیده بگیرم
برم دنبال سرنوشتم

بله !!...
و اینکه شکر و توکل به خدا رو فراموش نکنی
وبهش بگی خدا جون خودت کمکم کن و هرچی که به صلاحمه همونو واسم مقدر کن
و اینکه یکم پر رویی کن و به خدا بگو خدا راستی اگه یه مرد ایدآل واسه من که بتونه منو خوشبخت کنه و آدم خوبی هم باشه رو واسم جفت و جور کن:دی

البته مطمئن باش خدا هم حرفتو گوش میکنه و بهت میگه چشم من اینکارو واست میکنم ولی تو هم باید هواست باشه و بتونی از فرصت هایی که پیش روت میذارم استفاده کنی..

قضیه ی همون ادمیه که داشت تو دریا غرق میشد و از خدا می خواست که کمکش کنه بعد یه قایق اومد که نجاتش بده و طرف به قایقرانه گفت من به کمک تو احتیاجی ندارم و من از خدا خواستم که نجاتم بده و منتظرم تا دعامو مستجاب کنه :دی
 

babakmail

عضو جدید
کاربر ممتاز
:smile: ... خدا سر شاهده روم نمی شه
از شنیدن "نه" می ترسم
خیلی می ترسم
بعد 4 سال انتظار
ببین تو فرض کن نه میگه...من فکر کنم بعد چهار سال انتطار معجزه میخواد تا شما به هم برسین...بابا مرد قحط نیست که...دست رو دست هم بسیاره من مطمنئم تو لیاقتت بیشتر از اینهاست...همینجور که گفتی دختر سر بزیری هستی..بسیار بهترشو پیدا میکنی...خودتو عوض کن گلم.. از همین فردا شروع کن همین کاری که روت نمیشه را پیش استاد برو انجام بده نهایت 2 روز خوابت نمیبره سرخ وسفید میشی..نه برای اینکه پسر را بدست بیاری بلکه به خاطر اینکه حرفت و انجام داده باشی..خیلیم کار خوبیه تو دینمون هم بسیار سفارش شده جوونها به هم برسن...به خدا قسم خدا برای تو شرایط بهتری را در نظر گرفته به شرطی که خودت بخوای....روی اخلاق خودت تمرکز کن.خجالتی نباش حرف دلتم بزن....
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
توی این یه مورد من خیلی بی عرضه م

من خاک بر سر فرصت شو داشتم ولی از بس بی عرضه م روم نمی شد مث بقیه دخترا برم توی کار مخ زدن و اینا
حتی روم نمی شه توی چشاش نگا کنم :biggrin:

این که شما گفتید توی کار مخ زدن نمیدون منظورتون دقیق چی بود...

چون هر مخ زدنی مخ زدن نیست و اتقاقا خیلی از دخترا که از این در وارد میشند تیرشون به سنگ میخوره....

اون چی اون روش میشه توی چشای شما نگاه کنه؟؟
 

translator1

عضو جدید
این که شما گفتید توی کار مخ زدن نمیدون منظورتون دقیق چی بود...

چون هر مخ زدنی مخ زدن نیست و اتقاقا خیلی از دخترا که از این در وارد میشند تیرشون به سنگ میخوره....

اون چی اون روش میشه توی چشای شما نگاه کنه؟؟


می دونی توی این 4 سال گهگاه که قایمکی نگاش می کنم
می دیدم اونم قایمکی نگا می کنه :biggrin:


کلاسایی که باهاش دارم سرکلاس جایی که می شینم به تمام کسایی که توی ردیف من نشتن یه تیکه ای می ندازه جز من
دقیقا به همون کسی که کنارمه گیر سه پیچ می ده سر کلاس :surprised:
و از این جور چرتو پرتا


بودنش کوتاه بود
نتونستم زیاد نگاش کنم :smile:
 

Similar threads

بالا