کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

fatima12

کاربر بیش فعال
لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان…
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار…
لمس کن لحظه هایم را…
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن…
 

fatima12

کاربر بیش فعال
همه قراردادها را روی کاغذ بی جان نمی نویسند
بعضی از عهد ها را روی
قلب هم می نویسیم
حواست به این عهد های غیر کاغذی باشد
شکستنشان یک ادم را می شکند . . .

 

fatima12

کاربر بیش فعال
دلم تنگ است این شبها ، یقین دارم که میدانی ، صدای غربت من را از احساسم تو میخوانی / شدم از درد و تنهایی گل پژمرده و غمگین / ببار ای ابر پایئزی که دردم را تو میدانی / میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته میرانی.
 

solo69

عضو جدید
حق این نبود

تمام احساسم را ازت می خواهم
از تو که برای امتحان شرط عاشقی می کذاری و خود ما را به مرحله ی امتحان می گذاری
من که دگر توان ندارم
پایان راه منو تو

تو با دیگری
منم با
 

solo69

عضو جدید
برو فرشته ام

نبودنت با بودنت برای من فرقی ندارد
برو
شاید نباشی ولی همان قدر در قلبمی
عشقه من
زندگی را همچون کودکی برایت تشبیه می کنم
که به ان کودک برای کار خوبش
کاکائو هدیه گرفته بود
هدیه ی سوی خدای حالا دگر دارد می رود
درست بود از سوی خدا بود

ولی من لایق نبودم
من بودم که خیانت کردم
حالا دگر اب پاکی ریختم کاری کردم
که بروی فکر نکنی همدمی هم بود
از اینکه دگر به یادم نباشی راضی ام
مثل همان روزی که قولش را دادی
 

solo69

عضو جدید
شاید یه جور تاوان بود
درگیر عشقت شوم
عشق بی مهرت شوم
عشقی
که جز تظاهر نداشت بر من خیری
عشقی جز شعار نداشت بر من چیزی
عشقه دروغین که عاشقم کرد
این چنین نابودم کرد
از سایه غریبه ها اخر
دشنه ی سادگی کمرم را شکست

 

solo69

عضو جدید
اینم که دم از عاشقی زد دشنه ی
خیانتش رگم رو زد
اون رگه عشقمو زد
همون رگه احساس من
رگی که با اون زده ام
اونم با این خیانتش
عمرمو زد
زد که منم
زانوم شکست
پهلوبم شکست
.
.
.
غصه ی دروغ یاورم عشقم را شکست
توانم را شکست








حالا دیگه فقط سکوت می خوام
 

solo69

عضو جدید
ازم می خوای سلام بدم
چطوری روت میشه نگام کنی
چطور روت میشه ندا بدی دوست دارم
با این همه تظاهرت
من که ندیدم نشانه ی عاشقی
هر چی دیدم زرنگ بازی های دخترای این دور زمونه بود
منم به غربت رسیدم
من به عشقت رسیدم
منم که دردت کشیدم
من بودم شنیدم اهنگ دوست دارم به دروغو به دغل
من بودم که ضربه خوردم
من که نفسم درنماید
منم که تپش قلب دارم
منم که
نفرت دارم
من که دنیا که جلوم بد بود بدتر شده






تو چرا ناراحتی
خدای تو هم مهربون وقتی ببینه من کسی رو نمی تونم نبخشم
همه رو میبخشم اونم میبخشه
حالا برو اگه به اینجا امدی
برو نبین چی کشیدم
برو پشتتم نگاه نکن
مثل تو زرنگ زیاد دیدم
افرین
موفق شدی برو
مثل سری های قبل خداحافظی کن برو
بر پیش
کسی که الان مرحم قلبت شده
اگر چشت به این نوشته رسید
نظر نده
برو تا نفرتم زیاد نشه
برو که زخمی که زدی
خونی شدی
هر بار بیای طرفش
خونه لبریز می کنه
فقط بروووووووووووووووووو
عاشق نبودی
ولی اهنگ عاشقی
خوب بلد بودی

 

fatima12

کاربر بیش فعال
غریبه بود ، آشنا شد ، عادت شد ، عشق شد ، هستی شد
روزگار شد ، خسته شد ، بی وفا شد ، دور شد ، بی گانه شد
ولی فراموش نشد

 

solo69

عضو جدید
زمونه و روزگار از من
یک گرگ ساخت
گرگ نبودم
حالا تشنه ی خونم
.
.
اینم اه منه نه نفرینم
باعث مشکلاتت
.
.
.
.
.
من انم که زکر پناهی
شنیدم
ولی به
بی پناهی رسیدم
.
.
شایدم لایق بودم بازی کنند با دلم
.
.
ناز شستش
.
.
تیشه نفرت او اخر نشست بر دلم زخمه کبودی
کرد عمق ُ قلبم
.
.
حیف یه ان لطف بی انتها
حیف به ان عشقه بی انتها
 

solo69

عضو جدید
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش ندیده بودم تو را ، کاش آن روز که در وجود من طلوع کردی از تو روی برمیگرداندم تا در سایه وجود خود بمانم.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش نمی خندیدی و مرا به گریه مهمان میکردی ، قبل از آن دلخوشی تلخ که بر سر سفره اش نشستیم.[/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش تو را دیگر نمی دیدم ، کاش خزان تو را زودتر از من میگرفت.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اکنون جدایی بین ماست و دیوار تنهایی در کنارم، بر سرم سقف ندامت و در زیر پایم فرش حماقت.[/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]الهی خزان شود زندگیت و طوفان ، سبزی بهار زندگیت را به زردی خزان برساند ، که بهار زندگیم را خزان کردی.[/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]به دیدارم نیا، حتی در تنهایی ذهنم. که دیگر نمی خواهم حتی در رویاهایم با تو باشم. هر روز تنهاتر از دیروز ، هر لحظه خوشحال تر از قبل که دیگر نمی بینمت. اصلاً کاش هرگز ندیده بودم تو را [/FONT]
 

fatima12

کاربر بیش فعال
ای نارفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم
زیر پایم را زود خالی کردی . سلام پر مهرت را باور کنم.یا پاشیدن زهر خیانتت را
 

fatima12

کاربر بیش فعال
درد ، مرا انتخاب کرد
من ، تو را
تو ، رفتن را
آسوده برو ! دلواپس نباش
من و درد و یادت تا ابد با هم هستیم

 

solo69

عضو جدید
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]نه به اون عشقو امیدو آرزو،نه به این جنگ و جدال و گفتگو،نه به اون گریه و دوست دارمو دلتنگی ، نه به این خنده و این نفرت و این دلزدگی ، نه به دلبستگیات نه به ایت خستگیات![/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]کاش تو ی فصلای زشت سرنوشت یکی این دلتنگیامو می نوشت
یکی از دستای سرد ارزو گرمی دستای عشق و می گرفت
یکی که سکوت تنهاییم رو با صدای ساز شکستش بشکنه
یکی که تو قاب خالی دلم نقش زیبای خدا رو بکشه[/FONT]


 

solo69

عضو جدید
خسته ام از نوشتن از عشق ... از نوشتن از این همه احساس، خسته از این کلمات کودکانه…
خسته از جستجو کردن، خسته از فراموش کردن بودنم ، فراموش کردن هستی ام...
خسته از بازیهای بچه گانه، از بازی با این همبازیهای بچه تر از خودم ...
خسته از کشیدن منحنی به شکل قلب و پرتاب تیری به سوی آن .... !!
خسته از دویدن برای رسیدن ، برای رسیدن به هیچ !
خسته از شنیدن نجوای ناله های عاشقانه عاشقی در کنج تنهائیهایش ...
خسته ام از این اعتیاد قلبم به عشق .... ! از اعتیاد چشمانم به اشک، از اعتیاد روحم به غم و غصه ...
خسته ام از این قمار، از قمار دل ! قماری که آخرش چه برنده باشی و چه بازنده، «بازنده ای » بیش نخواهی بود !
خسته از جارو کردن خرده شیشه های دل ...!! خسته از مرهم گذاشتن بر این زخمهای کهنه ...
خسته ام از کاروانسرا شدن دل !!! و به زیر سؤال رفتن عشق .....
خسته ام.... خسته .... خسته ی خسته ..!! خسته ازاین صبر و انتظار، خسته از تکرار روزها ،
خسته شدم از رویای تو، خسته شدم از خودم ، خسته شدم از این زندگی ...
 

fatima12

کاربر بیش فعال
من همان دخترک غم زده ی دیروزم
من همان کودک بی تاب برای بودن
که دلش رادراندوه به زنجیرکشید
وبه اندازه ی دل رنج کشید
وبه اندازه ی بی معرفتی دردکشید
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب درچشمان منست،به سیاهی چشمانم نگاه کن.
روز درچشمان منست،به سپیدی چشمانم نگاه کن
شب و روز در چشمان منست،به چشم هایم نگاه کن
پلک اگر فروبندم،جهانی در ظلمات فرومی رود…
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادته یه روزی بهم گفتی:هر وقت خواستی گریه کنی برو زیرِ بارون که نکنه نامردی

اشک هاتو ببینه و بهت بخنده گفتم: اگه بارون نیومد چی؟؟؟
گفتی: اگه چشم های قشنگ تو بباره آسمون گریه ش میگیره
گفتم: یه خواهش دارم؛ وقتی آسمونِ چشام خواست بباره تنهام نزار
گفتی: باشه…
حالا امروز من دارم گریه میکنم اما آسمون نمی باره
و تو هم اون دور دورا ایستادی و داری بهم می خندی!!!
 

fatima12

کاربر بیش فعال
قانون دنیا “تنهایی” من است و “تنهایی” من قانون عشق است و عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست….​
 

fatima12

کاربر بیش فعال
این روزها که می گذرد
یک ترانه تلخ
قصه ی تنهایی های مرا می سراید
سمفونی گوش خراشی است
روزهاست پنبه دگر فایده ندارد
……باید باور کنم
تنهایم​
 

fatima12

کاربر بیش فعال
به تو سپرده بودمش​
با هزار و یک امید
و حالا برای هزارو یکمین بار
دلم را می برم
تا شکستگی اش را
گچ بگیرند!
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
............سکوت نکن............

من از پس حرفهای نزده تو بر نمی آیم

و از پس این همه زمستان

...

که لهجه دلتنگی های مرا ... عوض کرده

و نگاه تورا ... ساکت

............ سکوت نکن ............

من از حرفهای نزده تو ... میترسم

 

mahdya

عضو جدید
میدانی
دلتنگی و تنهایی
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه
همه ات را آتش میزند

 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه باید کسی باشد
تا بغض‌هایت را قبل از لرزیدن چانه‌ات بفهمد
باید کسی باشد … …
که وقتی صدایت لرزید بفهمد
که اگر سکوت کردی، بفهمد …
کسی باشد که اگر بهانه‌گیر شدی بفهمد
کسی باشد که اگر سردرد را بهانه آوردی برای رفتن و نبودن بفهمد
به توجهش احتیاج داری
بفهمد که درد داری که زندگی درد دارد که دلگیری
بفهمد که دلت برای چیزهای کوچک تنگ شده است
بفهمد که دلت برای قدم زدن زیرِ باران تنگ شده است
همیشه باید کسی باشد همیشه…!
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد

نه التـــمـاس هـــایم را

و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…

به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی

درخـتـی از غــــرور کـاشـتم
 

solo69

عضو جدید

دلم گرفته است،دلم به اندازه ی غروب،به اندازه ی تک درختی در کویر گرفته است ...
دلم به اندازه ی بغض پرنده ای که می پرد و در ملکوت دور افق گم می شود ...
به اندازه ی جامی سرشار از سرخی و سیاهی مرگ ...
نمی دانم بوی شوقی که از نفس های غمناک این شب به جان می رسد از کرانه های وصال توست یا از نرگس های مستی که بر کنار جاده انتظار روییده اند؟
دلم برای سکوت شب همیشه تنگ است...
دلم می خواهد دفتر دلتنگیم را باز کنم و از شب سرد و ساکتم،حرفها بگویم .
دلم می خواهد همه بدانند که اهنگ عبور را با تمام وجود احساس می کنم و اشک های بدرقه گر عزیزم را سرازیر می کنم .
چه بگویم از هزاران امید سبزی که در خانه ی دلم ویران می شوند ؟؟
چه بگویم از شب های منحوسی که سپید خاموش را فریاد می زنند ؟؟!!
بال هایم می سوزند،بال های بی عروجم.بال هایی که در قفس مانده اند و از پشت میله ها فغان سر می دهند . چه کنم ؟؟
میان کوچه های شب منم هم پا... منم تصویر تنهایی... منم دلتنگ شب ...
دلم برای سکوت شب همیشه تنگ است ...و اینها بهانه ایست
دلم بیش از همه برای تو تنگ است ....
مرا به یاد بیاور. مرا از یاد مبر. که انعکاس صدایم درون شب جاری است...
 

solo69

عضو جدید

شب سر قبرم که میای
دفتر شعرتم بیار
ورق بزن هق هقمو
تو بغض تلخ انتظار
بشین کناره قبر من
درد دلامو بشنو
دلم گرفته نازنین
برات یه سینه حرف دارم
کنار این خاک صبور
غربتمو حوصله کن
تو خط به خط گریه هات
خاطره هامودوره کن
می خوام بگم یادت نره
خاطره هامون و
عزیز نه نمی گم گریه نکن
اشک بریز اشک بریز
یادت نره یه روزی
قلب پر از غصه و سرد
غربت چشمان تورو
با گریه هاش ترانه کرد
تنهایی بد جوری داره
حوصله مو سر می بره
حاله تو بدتر از منه
حال من از تو بدتره
بازم بیا بازم بیا
ترانتو تو گوش لحظه ها بخون
بذار تا آروم بگیره
یه کم کناره من بمون
بذار صدای گریه مون
گوش زمین و کر کنه
بذار که اشک من و تو
گونه عشق و تر کنه
بذار خدا ببینه
که من و تو مال هم بودیم
جواب بی جوابی
سوال حال هم بودیم
گریه کن گریه کن
این جا آخر خط ظریف احساس کسی
به ما گیر نمی ده
کسی ما رو نمیشناسه
گریه کن گریه کن
آخه عشق تو اینجا غریب و بی کسه
غربت قبر من
از اون اشکای تو مشخصه
حالا که سهم من از چشات
هیچی به جز خاطره نیست
یه یادگاری از خودت
رو سنگ قبرم بنویس
یه یادگاری از خودت
رو سنگ قبرم بنویس
 

میهن مشرقی

عضو جدید
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ...
ﺑﺪﻭﻥ اﻧﺘﻆﺎﺭ ﻫﻴﭻ ﭘﺎﺳﺨﻲ اﺯ ﺩﻧﻴﺎ...
و ﺑﺪاﻥ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻭﺯﻱ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻫﺎﻳﺖ,ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﺎﺯﻫﺎﻳﺖ ﻣﻲ ﺭﻗﺼﺪ...
ﺑﺎﻭﺭ ﻛﻦ,,,
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا