صادق آل محمد

apn1388

کاربر بیش فعال
خلاصه ای از مشخصات صادق آل محمد

اسم : جعفر
لقبها : صادق- مصدق - محقق - کاشف الحقایق -
فاضل - طاهر - قائم - منجی - صابر
كنیه : ابوعبدالله - ابواسماعیل - ابوموسی
نام پدر : حضرت امام محمد باقر ( علیه السلام )
نام مادر : فاطمه ( ام فروه ) دختر قاسم بن محمد بن ابی بكر
زمان تولد : هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری در روز
محل تولد : مدینه منوره
عمر شریفش : 65 سال
مدت امامت : 34 سال
زمان رحلت ( شهادت ) : 25 شوال سال 148 هجری درباره زمان شهادت نیز گروهی ماه شوال و دسته ای دیگر 25 رجب را بیان كردند .
محل دفن : قبرستان بقیع​


 

apn1388

کاربر بیش فعال
امام صادق(ع) فرمودند:اي پسر جندب! بر هر مسلماني که معرفت ما را دارااست، لازم است که در هر شبانه روز،کردارش را فرا روي خويش قرار داده و خود حسابگراعمالش باشد. پس اگر عمل نيکي يافت، زيادش کند و اگر عيب و گناهي ديد آمرزش طلبکند تا در قيامت گرفتار ننگ و عذاب نشود.در ميان امامان معصوم (ع)، براي هيچ کدام همانند امام صادق (ع)فرصت و شرايط مساعدي پيش نيامد تا بتوانند در سطح وسيع به انقلاب فرهنگي بپردازندو با تشريح فرهنگ غني و پرمايه اسلام، تأسيس دانشگاه ها و مدارس، بر گسترش اسلامبيفزايند و ناآگاهان را از اطراف و اکناف، متوجه اسلام کنند. اين امام بزرگوار،غدير و فرهنگ غدير را زنده کرد و به آرمان و محتواي خطبه حضرت زهرا (س) تحقق عينيبخشيد و به عنوان صادق آل محمد (ص) در برابر دروغ سازان و نيرنگ بازان اموي وعباسي، چهره راستين اسلام و فقه آل محمد (ص) را آشکار ساخت.ولادت با سعادتهم زمان با سالروز ولادت رسول اکرم(ص) در روز دوشنبه هفدهم ماهربيع الاول سال 83 هجري، مصادف با آغاز قرن هشتم ميلادي در خاندان رسالت و امامتدر شهر مدينه نوزادي از سلاله پاک رسالت، قدم به عرصه حيات گذاشت که جهاني از صفا،نورانيت و علم را براي دوستداران خود به ارمغان آورد و منشاء تحولات شگرفي در جهانعلم، فضيلت، معنويت و انسانيت گرديد. او دوازده سال تحت تربيت جدّ بزرگوارش امامسجاد(ع)، زينت سالکان راه حقيقت­و­معرفت بود و پس از آن، تحت توجهات پدر عاليقدرشامام باقر(ع) قرار گرفت.مادر بزرگوارش، بانويي ارجمند، به نام فاطمه بود، که به «امّ فروه»شهرت داشت. امّ فروه دختر قاسم بن ابي بکر است. قاسم با امام سجاد(ع) پسر خالهبودند و از فقهاي برجسته شيعه و از اصحاب مورد اطمينان امام سجاد(ع) به شمار ميآمد.راز نامگذاري امام ششم، به صادق و جعفرامام سجاد(ع) روايت مي کند که رسول خدا(ص) فرمود: هنگامي که پسرمجعفر بن محمد ... متولد شد، نام او را «صادق» بگذاريد چرا که بزودي از نوه هاي اوشخصي به نام جعفر، ظهور مي کند و به دروغ ادعاي امامت مي کند، از اين رو او جعفرکذاب است.[1](منظور از جعفر کذاب، يکي از فرزندان امامهادي(ع) است که به دروغ ادعاي امامت کرد وبا طاغوتيان همکاري مي نمود.) بنابرايناز آنجا که امام صادق(ع) همنام فرزند نا خلف امام هادي(ع)، جعفر است، براي اينکهبين اين دو نفر بر اثر تشابه اسمي، اشتباهي رخ ندهد، امام ششم به عنوان جعفر صادقناميده شد، و اين نام را رسول خدا(ع) براي او انتخاب کرد و اين انتخاب، پيام آورآن است که امام صادق(ع) در گفتار و رفتار و همه شيوه هاي زندگي راستگو و درستکاراست.نام اصلي امام صادق(ع) »جعفر» است، واژه جعفر معاني متعدد دارد،يکي از آن معاني، نام نهري است در بهشت، از اين رو امام باقر(ع) نام او را جعفرنهاد چرا که وجود پر برکت او همچون آب زلال نهر بهشت، حياتبخش و پر ثمر است.فرزندان امام صادق (ع)بنابر بعضي روايات امام صادق (ع) داراي 10 فرزند (7 پسر و 3 دختر)بود. پسران او عبارتند از: امام کاظم (ع)، اسماعيل، عبدالله، محمد، اسحاق، عباس وعلي و دختران او عبارتند از: امّ فروه، اسماء و فاطمه.اسماعيل نخستين پسر امام صادق (ع) بود، آن حضرت او را بسيار دوستمي داشت و به او مهرباني مي کرد، گروهي از شيعيان معتقد بودند که امام بعد از امامصادق (ع)، اسماعيل است. اسماعيل در عصر زندگي امام صادق (ع) از دنيا رفت، امامصادق (ع) از مرگ او بسيار غمگين شد، هنگامي که جنازه او را حمل مي کردند، امامصادق (ع) بطور مکرر آن را به زمين مي نهاد، و پارچه کفن را از صورت او رد مي کرد واو را به مردم نشان مي داد، تا آنانکه به امامت او بعد از امام صادق (ع) اعتقادداشتند يقين کنند که اسماعيل از دنيا رفته است، در عين حال گروهي از آنها پسر اومحمد بن اسماعيل را امام دانستند و گروهي مرگ اسماعيل را باور نکردند و اسماعيل رازنده دانستند، در نتيجه فرقه اسماعيليه به وجود آمد.[2]طاغوت هاي عصر امام صادق(ع)نظر به اينکه امام صادق(ع) در سال 114 هجري قمري به امامت رسيد ودر سال 148 به شهادت رسيد، در اين مدت (34 سال) با پنج طاغوت اموي و دو طاغوتعباسي روبرو بود، به اين ترتيب:1- هشام بن عبد الملک، دهمين خليفه اموي (11سال).2- وليد بن يزيد عبد الملک (حدود يک سال).3- يزيد بن وليد بن عبد الملک( پنج ماه ودو شب).4- ابراهيم بن وليد بن عبدالملک(70 روز از سال 126).5- مروان بن محمد، مشهور به مروان حمار (حدود شش سال).6- عبد الله بن محمد، معروف به سفاح، نخستين خليفه عباسي(حدود پنجسال).7- منصور دوانيقي (حدود 11 سال).امام صادق(ع) در برابراين طا غوتها نه تنها هرگز تسليم نشد و روي خوش به آنها نشان نداد، بلکه با مو ضعگيري قاطع در برابر آنها قرار گرفت و آنها را طاغوت خواند و با افشاگريهاي خود،مردم را از پيروي آنها بر حذر داشت.[3]
 

apn1388

کاربر بیش فعال
اوضاع سياسي عصر امامصادق(ع)
دوران زندگي امامصادق(ع) از پر آشوب ترين دوران هاي سياسي تاريخ اسلام است. در اين دوره حکومتامويان در آخرين روزهاي سيطره خونبار خود و در آخرين روزهاي سپري شدن و انقراضبود، زيرا که عباسيان عليه آنان بر پا خاسته، هر روز از هر گوشه فتنه­اي بر پا ميکردند. در گيري و جنگ و گريز هاي دو گروه متخاصم که دوره فترتي ايجاد کرده بود،بهترين فرصت را براي نشر افکار زنده و تربيت احرار و آزادگان و تصحيح نظر جامعه درمورد شکل حکومت پيش آورده بود و امام صادق(ع) با روشن بيني و درايتي شايسته، ازاين فرصت نيکو، نيکوترين استفاده را برد و مکتب علمي خود را، هر روز توسعه وگسترشروز افزون بخشيد، تا بدانجا که شمار شاگردان وي در آن عصر دوران ساز، بالغ بر چهارهزار نفر گرديد.
امام صادق(ع) در روزگارعصيان و طغيان و در عصر اختناق و خفقان حکومت زور و تزويري که همچون دو سر پلي آتشبار،دو کرانه جهنمي رود خانه خروشان و خونين آن عصر را بهم مي پيوست و جامعه را ازدوزخ حکومت اموي به سوي دوزخ حکومت عباسي مي برد، زندگي مي کرد.
آن دوران، روزگار اوجطغيان در هم فرو ريختن و پاشيدن آخرين پايه هاي حکومت سلسله ستمگر اموي و نخستينروزهاي شکل گيري حکومت جابر بني عباس بود. وجود چنين دوران فترتي که در فاصله دوحکومت فاسد و جائر پيش آمده بود فرصتي مناسب و موقعيتي مساعد پيش آورد، تا امام صادقاين يادگار ارزنده نبوي(ص) و اين بزرگترين مروّج سنت و تربيت هاي احمدي در اجرايوظيفه ارشادي و تربيتي خود به قيامي شايسته بر خيزد و در انجام رسالت الهي و تعهدديني در قبال اسلام و در برابر امت مسلمان کوششي سخت و سزاوار آغاز کند، تا بدينسان وظيفه وجداني و انساني خود را در پيشگاه آفريدگار وآفريدگان انجام دهد، وظيفه­ايکه گاه با تعدّي و ظلم ستمگران همراه بود وگاه با زجر وتبعيد و شکنجه همراه مي شد.تا بدانجا که بر اثر تضييقات جدي منصور دوانيقي، حتي کسي حق سئوال کردن مطلب علميرا از امام پيدا نمي کرد و بزرگان شيعه به عنوان دستفروشي و ميوه فروشي و دورهگردي به کوي امام مي رفتند و از او با چاره جويي ويژه، سئوالاتي مي کردند، يا آنکهامام صادق(ع) حتي نمي توانست در عاشوراي جدش عزاداري رسمي در منزل خود داشته باشد،تا مبادا نهضت عاشورا بر ملا شود و مردم مرده، زنده شوند وخون پيدا کنند. گاهشکنجه هاي منصور در مورد امام بدانجا مي رسيد که کارگزاران وي، نيمه شبان امام رااز درون خانه و از حال تهجد بيرون مي آوردند و در حاليکه خود سواره بودند امامصادق (ع) را در آن سن کهولت و سالخوردگي، پياده در رکاب خويش تا به دربار منصور دوانيقيعباسي مي دوانيدند.
لکن با وجود اين همهتضييقات امام هرگز سنگر هدايت و روشنگري را خالي نگذاشت و در انجام وظيفه پيامبرگونه اش تبعيد و زجر و شکنجه را، به خود گرفت و وجود والاي خويش را در برابر امواجشکننده ستم ها و ظلم ها قرار داد تا اسلام پيروز گردد و تعاليم نوراني و دوران سازو تاريخ گردان آن به استواري پا گيرد.
شرکت در پايه گذاري نهضتعظيم فرهنگي
از امور بسيار مهم عصرامامت امام باقر(ع) پايه گذاري نهضت فکري و فرهنگي تشيع بود که پس از شهادت اميرمومنان علي(ع) بر اثر سانسور و خفقان طاغوت هاي اموي، به دست فراموشي سپرده شدهبود، در آن عصر فرصتي به دست آمد که امام باقر(ع) به تربيت شاگردان برجسته ايپرداخت، و فقه ناب اسلام را باز سازي نمود و سنگ زيرين و پايه يک حوزه علميه وسيعو عميق را بنيان کرد ،و زمينه سازي بسيار استواري براي آينده نمود.
امام صادق(ع) در ايننهضت عجيب و عظيم فکري و علمي، ياري بي همتا براي پدر بود، و سهم عظيمي در پايهگذاري اين نهضت داشت و بعد از پدر، دنبال اين نهضت را گرفت و دانشگاه عظيم جعفريرا پديد آورد. دانشگاهي که از چهار هزار نفر تشکيل مي شد. امام صادق(ع) با بينشمعصوم خود از فرصت جنگ وکشمکش بني عباس و بني اميه و اشتغال ظالمان به ظالمان،نيرو هاي آماده را به دور خود جمع کرد و به باز سازي نيرو ها و باز نگري اساساسلام و فقه ناب اهل بيت، که همان فقه اصلي اسلام بود، پرداخت و با اين کار پرثمر، خدمت بزرگي به جهان اسلام و تاريخ و فرهنگ اسلام نمود.
شيخ طوسي در رجال خودتعداد شاگرداني که از محضر امام صادق(ع) کسب فيض مي کردند، 3197 مرد و 12 زن ناممي برد[4] که برجسته ترين آنها، هشام بن حکم، زراره بن اعين،جميل درّاج، ابان بن تغلب، مفضّل بن عمر، هشام بن سالم، مومن الطاق، حماد بن عيسي،جابربن حيان و....
مخاطبان امام صادق (ع)
امام در طول حيات پر برحرکت خود، مخاطبان مختلفي داشتند که با ايشان به بحث و مناظره مي پرداختند. لذاکيفيت بر خورد امام صادق(ع) نيز با هر کدام از آنها متفاوت بود. از جمله آنها:
1- اصحاب: امام صادق(ع) بحث بين استاد و شاگرد يا بين شاگردان را برقرار مي نمود تا در علوم مختلفمتبحّر شوند. شاگردان و اصحاب امام صادق(ع) از اين جهت با حضرت بحث مي کردند کهعلوم را بهتر درک کنند.
2- غُلات: غلات گروههايکوچکي بودند که در عصر ائمه ظاهر شدند و مردم را به عقايد و انديشه هاي خود دعوتمي کردند از آنجا که ائمه آنها را لعنت مي کردند و ايشان را به مردم معرفي مينمودند، هيچ شبهه اي بر مردم مسلمان شيعه و سني در شناخت آنان باقي نمي ماند وغالبا پس از چند صباحي نابود مي شدند. شأن حضرت امام صادق (ع) و پدر بزرگوارش امامباقر (ع) به اندازه اي عظيم بود که جمعي از شيعيان و پيروان نا آگاه، در حق ايشانغلو کردند و مقام ايشان را تا مرتبه الوهيت بالا بردند. امام صادق (ع) به غلاتاجازه نمي داد در مورد او و اهل بيت چيزي را بگويند که در آنها وجود ندارد. درمقابل آنها با جديت مي ايستاد،آنها را لعن و نفرين مي کرد و از آنها تبري مي جست. [5]
3- صوفيان: در حدود قرندوم هجري دسته اي در بين مسلمانان به وجود آمدند که خود را زاهد و صوفي ميناميدند.آنها مدعي بودند که از نعمتهاي دنيا بايد دوري جست،آدم مومن نبايد جامهخوب بپوشد يا غذاي مطبوع بخورد و يا در مسکن عالي بنشيند، اينان ديگران را ميديدند احيانا اين مواهب را مورد استفاده قرار داده اند سخت تحقير و ملامت مينمودند. حضرت در برخورد با صوفيان، به راهنمايي آنها مي پرداخت و با استناد بهآيات قرآن، محروم کردن مردم از نعمتهاي الهي را جايز نمي دانست. يکي از اين برخوردها ميان امام صادق (ع) و سفيان صوري بود که امام را به خاطر پوشيدن لباس گران قيمتمورد سرزنش قرار داد امام (ع) در جواب ايشان فرمودند:پيامبر(ص) در زمان تنگدستي وفقر مردم مي زيست و به تناسب تنگدستي مردم، لباس مي پوشيد. دنيا پس از آن زماننعمتش زياد شد و سزاوار ترين افراد به استفاده از اين نعمتها نيکو کاران هستند،سپس آيه اي از قرآن تلاوت نمود و در ادامه فرمودند: پس ما نسبت به آنچه خداوند عطافرموده است، سزاوار تريم. البته اين لباس را که مي بيني، براي ظاهر پوشيده ام کهمردم ببينند و هماهنگ با جامعه لباس پوشيده باشم. سپس دست سفياني را گرفت وآن لباسرا کنار زد و جامه خشني را که بر تن کرد بود، به او نشان داد و فرمود: اين لباس رابراي تهذيب خودم پوشيده ام. سپس جامه خشن سفياني را کنار زد و لباس نرم و لطيفي راکه زير آن بر تن کرده بود به او نشان داد و فرمود:تو اين جامه خشن را براي تظاهربه زهد پوشيده اي و اين لباس لطيف را براي تن آسايي، برتن کرده اي.[6]
4- معتزله: از جملهمخاطبان امام صادق (ع)، معتزله بودند (معتزله؛ فرقه سني مذهب معتبري در اسلامبودند که در اواخر عصر بني اميه ظهور کردند و تا چند قرن در تمدن اسلامي تأثيرداشتند. موسس اين فرقه واصل بن عطا از شاگردان حسن بصري بود. يکي از مباني اعتقاديآنان، اين بود که صفات خداوند عين ذات خداوند است.) آنان گاهي به قصد مناظره واحتجاج و گاهي به قصد سئوال کردن از مسائلي چون تفسير قرآن و... نزد حضرت ميآمدند. در تمام اين برخورد ها، امام سئوا لات مخاطب خود را به نحوي شايسته پاسخ ميدهد. به طوري که در پايان جلسه مخاطب امام که معمولا از روسا و دانشمندان معتزلهمحسوب مي شدند، در برابر عظمت علمي، تواضع و اخلاق کريمانه امام، سر تعظيم فرود ميآوردند.
5- ابو حنيفه (رئيسمذهب حنفيه): ابو حنيفه نعمان بن ثابت متوفاي 150هجري، از جمله کساني است کهدرباره مسايل مختلف، پرسش هاي فراواني از امام صادق (ع) پرسيده است. وي همواره ميگفت: «ما رايت اعلم من جعفربن محمد»،کسي را عالم تر از جعفر بن محمد نديدم.[7] بارها بين امام و ابو حنيفه بحث علمي مطرح مي شد وامام به کارهاي اشتباه او اعتراض داشت و مي فرمودند قياس نکن.
6- مالک بن انس(رئيسمذهب مالکي): ابو عبدالله مالک بن انس متوفاي سال 179هجري،يکي ديگر از مخاطبانامام صادق بود.او امام يکي از چهار مذهب رسمي اهل سنت و از اصحاب رأي و قياس واستحسان بود. نحوه برخورد امام با او بطوري بود که مالک درباره امام گفته است بافضيلت تر و برتر از جعفر بن محمد از بعد علمي، عبادت وتقوا هيچ چشمي نديده و هيچگوشي نشنيده و بر قلب هيچ بشري خطور نکرده است.[8]
7- خلفاء و حکّام: ازديگر مخاطبان امام صادق (ع) خلفاء و حکّام بودند. حکّام و خلفاء، معمولا زمانيمخاطب امام قرار مي گرفتندکه آنها امام را احضار مي کردند وگرنه هيچ کدام ازمورخان نقل نکردند که امام صادق(ع) به نزد يکي از حکّام و يا خلفاء رفته باشد مگربراي شفاعت از فرد مظلومي و يا حفظ مال و يا جان بي گناهي. البته اين جزء سيرهامام بود که از دربار وحکام دوري مي گزيد و هرگز حرکتي که موجب تأييد آنها شود، ازامام مشاهده نشد. خطاب هاي امام با اين دسته از مخاطبان، عموما تند و بي باکانهاست، مگر در جايي که براي خود و يا نظام شيعه احساس خطر جدي مي کردند.
8- غير مسلمانان(اهلکتاب): امام صادق(ع) در مناظرات و برخورد با اهل کتاب سعي مي کردند از مطالب موردقبول طرفين که هم در قرآن وهم در کتب آسماني آنها وجود داشت، به عنوان ادله مدعايآنها استفاده کنند و ضمن سفارش اصحاب خود به مهرباني با اهل کتاب که با مسلمانانمعاند نبودند،آنها را به تشرف به دين اسلام تشويق مي کردند.
9- زنادقه و دهريون:منحرف نمودن مسلمانان از مسير حقيقي دين، سبب بروز عقايد و آراي متکلمان شد ومخصوصا نيروي زر و زور معاويه که موجب جنگ جمل، صفين، نهروان گرديد و واقعه حکمينرا به وجود آورد، عقايد مختلفي را در ميان مسلمانان ايجاد کرد که موجب بروز حوادثدامنه داري شد. از اين رو يک قدرت علمي لازم بود که اين افکار و اوهام پريشان رابا استدلال و براهين مستند به قرآن و سنت و عقل از ميان بردارد و راه راست و روشنرا به مردم نشان دهد. نام زنديق نخست در زبان عرب به پيروان ماني اطلاق مي شد کهجهان را از دو اصل ازلي نور و ظلمت مي پنداشتند و به همين سبب آنها را به عنوان دوگانه پرست مي شناختند. سپس اين نام به ماديون اطلاق شد،که منکر خدا، پيامبرانوکتابهاي آسماني هستند به ابديت جهان معتقدند و منکر دنياي ديگر و عوالم مابعدالطبيعه مي باشند. سپس اين نام برکسي اطلاق شد که منکر يکي از اصول دين اسلام باشدو يا رأي و نظري داشته باشد که آن رأي و نظر در نتيجه انکار يکي از اصول عقايدباشد و بعد اين نام به هر کس مخالف مذهب اهل سنت بود، اطلاق گرديد و در آخر به هرشاعر و ياوه گويي که بي ملاحظه دم از معشوق مي زد و يا هر نويسنده اي از اين قبيلو نيز طرفداران آنها گفته مي شد. گروهي از افرادي که مخاطب امام بودند و در جلساتمناظره شرکت مي کردند، دهري بودند که درباره مسائل مختلفي از جمله حدوث و قدمعالم، بحث مي کردند.
به نقل از مجمعالبحرين، دهري يعني ملحد وآنها گروهي هستند که معتقدند خدا و بهشت و جهنمي در کارنيست و براين باورند که ما را جز روزگار از بين نمي برد. آنها اين اعتقاد خود رابراساس استحسان خودشان شکل داده بودند نه تحقيق و تعمق.[9] امام با همه گروه ها به بحث و مناظره مي نشست. هر چندافرادي،آنها را از خود طرد کرده باشند. امام و شاگردان او در اين مناظرات هموارهحافظ ارکان شريعت و اعتقادات اسلامي بودند. رفتار امام با اين طبقه از جامعه، برخوردي حکيمانه و همراه با حلم و صبر بود. مهمترين ابزار امام در برخورد با اينگروه ها، همان اخلاق معنوي، کريمانه و روحيه بردباري وي بود که سرانجام مخاطب رابه تسليم وادار مي کرد و آنها زبان به ستايش امام مي گشودند.
 

apn1388

کاربر بیش فعال
چرا امام صادق (ع) قيام نکرد؟
سدير صيرفي يکي از شاگردان امام صادق(ع) مي گويد، به محضر امام صادق(ع) رفتم وگفتم: به خدا خانه نشيني براي شما روا نيست. امام(ع) فرمودند: چرا اي سدير؟
گفتم: به خاطر دوستان و ياران بسيار که داري، سوگند به خدا اگر امير المومنين علي(ع) آن همه يار و ياور داشت نمي گذاشت طايفه «تَيم وعَدي» (دودمان عمر و ابوبکر) به مقام او طمع کنند و حق او را بگيرند.
فرمود: به نظر تو من چه اندازه يار و ياور دارم؟ گفتم: صد هزار! فرمود: صد هزار؟! گفتم: بلکه دويست هزار، فرمود: دويست هزار؟! گفتم: بلکه نصف دنيا، حضرت پس از اندکي سکوت، به من فرمود: اگر مايل باشي و برايت سخت نباشد همراه من به «ينبُع» (مزرعه اي کوچک در مدينه) برويم. گفتم: آماده ام. امام دستور فرمود: الاغ و استري را زين کردند، من سبقت گرفتم و بر الاغ سوار شدم، تا احترام کرده باشم وآن حضرت سوار بر استر گردد. فرمود: اگر بخواهي الاغ را در اختيار من بگذار؟ گفتم: استر براي شما مناسبتر است. فرمود: الاغ براي من هموارتر است.
من از الاغ پياده شدم و بر استر سوار شدم وآن حضرت بر الاغ سوار شد و با هم حرکت کرديم تا وقت نماز رسيد، فرمود:پياده شويم تا نماز بخوانيم، سپس فرمود: اينجا زمين شوره زار است و نماز در اينجا روا نيست (و مکروه است) از آنجا رفتيم و به زمين خاک سرخي رسيديم و آماده نماز شديم، در آنجا جواني بزغاله مي چرانيد، حضرت به او و بزغاله ها نگريست و به من فرمود: سوگند به خدا اي سدير! اگر شيعيان من به اندازه تعداد اين بزغاله ها بودند، خانه نشيني برايم روا نبود.( و قيام مي کردم)
سپس پياده شديم و نماز خوانديم، پس از نماز، کنار بزغاله ها رفتم و شمردم که هفده عدد بودند.[10]
مطلب فوق بيانگر اين است که امام (ع) اصل قيام را روا مي دانستند، ولي ياران راستيني که در خط فکري امامان خاندان رسالت حرکت کنند و قيام را به بيراهه نکشانند نداشت، از اين رو قيام و نهضت فکري و انقلاب فرهنگي را بر قيام و انقلاب نظامي و مسلحانه ترجيح مي داد.
 
آخرین ویرایش:

apn1388

کاربر بیش فعال
برخورد امام صادق(ع) باخلفاء


سياست و راه و رسم اهلبيت عصمت و طهارت در مقابله با ستمگران، مبارزه است تا حدودي که مي توانستند و اگر امکان عملي نداشتند اصل تحريم همکاري و مساعدت و عدم اعتماد و پشتيباني و کمک به آنان را پيش مي گرفتند.
منصور دوانيقي خليفه عباسي مانند ديگر حکام ستم پيشه که مي خواهند اراده خود را بر دانش و دانشمندان تحميل کنند و آنان را آلت مقاصد خود قرار دهند سعي در جلب و جذب امام را داشت و با عناوين گوناگون اين تمايل را اعمال مي کرد ولي سعي و کوشش او ثمري نداشت. يکي از روزها در نامه اي به امام نوشت شما چرا مانند ديگر مردم پيش ما نمي­آييد؟ امام پاسخ قاطع دادند که: ما از نظر دنيا چيزي نداريم که با عدم حضور پيش شما از زوال آنها هراسناک و بيمناک باشيم و در محضر تو از آخرت و مسائل معنوي چيزي وجود ندارد که به اميد آن به سراغ شما بياييم تا از فيض آن بهره­مند گرديم و شما در نعمتي قرار نگرفتيد که تهنيت و تبريک گوييم و در نقمت و مصيبتي قرار نگرفته اي که تسليت بگوييم. پس روي چه حساب با شما مراوده و رفت و آمد داشته باشيم.
منصور در پاسخ امام نوشت: هدف اينست که در شرف مصاحبت شما از نصيحت شما برخوردار گرديم، امام در جواب مرقوم فرمودند: آنکه هدف دنيايي داشته باشد هرگز به نصيحت شما اقدام نمي­کند و آنکه هدف آخرت و معنويت داشته باشد هرگز وقت خود را با مصاحبت شما تلف نمي­کند.[11]
 

apn1388

کاربر بیش فعال
گفتار علماي بزرگ اهل تسنن در شأن امام صادق(ع)


1- سيد مومن شبلنجيشافعي، در کتاب «نور الابصار» در شرح حال امام صادق (ع) چنين مي نويسد: فضائل آنحضرت بسيار است به طوريکه حسابگر از شمارش آن درمانده مي شود و فهم علماي آگاه درانواع آن علوم حيران است.
2- ابو حاتم رازي (يکياز علماي معروف اهل تسنن) مي گويد: جعفربن محمد الصادق (ع) مردي مورد وثوق است ودر وثوق، مثل او جاي سئوال نيست.
3- ابو بحرجاحظ(دانشمند معروف قرن سوم) مي گويد: جعفربن محمد (ع) شخصي است که علم و فضل اوجهان را پر کرده است.
4- ابوحنيفه مي گويد:من فقيه تر و آگاه تر از جعفربن محمد (ع) نديده ام.
5- مالک بن انس رئيسمذهب مالکي مي گويد: من جعفربن محمد (ع) را همواره در يکي از سه حال ديدم: يا درحال نماز بود، يا روزه بود، يا در حال ذکر. او از بندگان بزرگ الهي و از پارسايانسترگ بود.
6- ابن حجر هيثمي شافعيمفتي حجاز مي گويد: به اندازه اي از امام صادق (ع) علوم مختلف نقل شده که آوازه آندر همه جا پيچيده و بزرگ ترين پيشوايان علم و حديث مانند يحيي بن سعيد، ابن جريح،مالک، سفيان ثوري، ابوحنيفه، ايوب سجستاني و سفيان بن عيينه از او نقل روايت ميکنند.
 

apn1388

کاربر بیش فعال
وصيت هاي سياسي امام صادق(ع)


امام صادق (ع) درشرايطي مي زيست که حتي نمي توانست وصي و امام بعد از خود را معرفي کند، از اين روبا سياست مدبرانه خود، به گونه اي وصيت کرد تا جان وصي حقيقي خود (امام کاظم (ع))را از خطر گزند منصور دوانيقي حفظ کند. در اصول کافي پيرامون اين وصيت روايتي بدينمضمون آمده است: ابو ايوب نحوي مي گويد: منصور در نيمه هاي شب مرا طلبيد، به نزدشرفتم، ديدم روي کرسي (صندلي) نشسته و شمعي در برابرش است و نامه­اي در دست دارد،وقتي که بر او سلام کردم، نامه را به طرف من انداخت و گريه مي کرد، به من گفت: ايننامه محمد بن سليمان (والي مدينه) است که در آن خبر داده، جعفربن محمد (ع) وفاتکرده آنگاه سه بار گفت:« انا لله و انا اليه راجعون»، در کجا مانند جعفر (امامصادق (ع)) يافت مي شود؟ سپس به من گفت بنويس: من آغاز نامه را نوشتم، گفت: (برايمحمد بن سليمان) بنويس، اگر او (امام صادق) به شخص معيني وصيت کرده است، او رااحضار کن و گردنش را بزن «نامه را نوشتم و به سوي مدينه فرستاده شد» پاسخ نامه آمدو در آن نوشته شده بود: جعفربن محمد (ع) به پنج نفر وصيت نموده است که عبارتند از:1- منصور دوانيقي 2- محمد بن سليمان (والي مدينه) 3- عبدالله (يکي از پسرانش) 4-حميده (مادر امام کاظم ) 5- موسي (ع).[12]
در حقيقت وصي امام صادق(ع) همان موسي بن جعفر (ع) بود، ولي آن حضرت با اين سياست، خواست جان وصي خود راحفظ کند. با توجه به اينکه عدم صلاحيت آن چهار نفر ديگر، از نظر شيعيان روشن بود.
وصيت سياسي ديگر امامصادق (ع) اينکه: آن حضرت مي دانست که خفقان حاکم بر جامعه، مانع گسترش آثار آنحضرت و بازگويي حقايق براي آيندگان است، وصيت کرد بعد از خود 7 سال در مراسم (حج)مجالس سوگواري براي او تشکيل دهند و مقداري از اموال خود را در اين مراسم، بهنيازمندان بدهند.[13]
چنين وصيتي آن هم درموسم حج، که مردم از اکناف و اطراف اجتماع کرده اند، حاکي است که امام مي خواست درآن مجالس حقايق گفته شود تا مردم ظالم و مظلوم را بشناسند و از ماجراهاي پشت پرده،ناآگاه نباشند و در نتيجه وظيفه اسلامي خود را تشخيص دهند.
 

apn1388

کاربر بیش فعال
امام صادق (ع) در بسترشهادت


شهادت در راه خدا و درراه پيشبرد آرمان الهي، هدف عالي و خواست قلبي وآرزوي دل هر فرد مومن و مخلصي استکه به خدا عشق مي ورزد و دلش براي لقاء او پر مي زند. مخصوصا،که اين فرد مومن،فرزند رسول خدا (ع) و رهبر راستين امت مسلمان و پيشواي معصوم شيعيان و رهبر پيروانمخلص علي(ع) باشد.
شهادت امام صادق (ع)،در زماني واقع شد که امورکشور مضطرب، فتنه ها و آشوب ها فراوان بود. نه خون هااحترام و نه دين از نظر حکومت وقت، ارزش داشت و نه قانوني حاکم بر سرنوشت امت بود.حکام وقت با استبداد مطلق، حکومت داشتند و رعيت در دست جلادان ملعبه اي بيش نبود.پيروان علي (ع) و دوستداران اهل بيت رسالت، در عسرت کامل و تنگناي عجيبي به سر ميبردند، ناسزاگويي به علي (ع) و خاندان گرامي اش و اهانت و بدگويي به بزرگان دين،عادت ديرينه اي بود که در اغلب محافل و مجالس در مسجد، کوي و برزن، جلسات ديني ودرس و همه جا شنيده مي شد. گويندگان رسمي و داستان سرايان و چاپلوسان دربار خلافتبا اين بي ادبي ها آغاز سخن مي کردند. اهل بيت رسالت، با شنيدن اين گونه ياوه ها وتحمل اين گونه مصائب و مشقات در انتظار فرج و با اطمينان به وعده صابران به سر ميبردند. فقط دوران حکومت عمر بن عبد العزيز، تنفس گذرايي بود که به مدتي کوتاهاوضاع گذشته را در هم زد ولي دولت او هم مستجل بود.
روز به روز بر عظمت امام صادق (ع) افزوده مي شد،دشمنان او و در رأس آنها منصور دوانيقي نمي توانست وجود آن بزرگوار را تحمل کند.وجود علمي امام بر ستمگران و بي فضيلت ها، سنگين و غير قابل تحمل بود تا اينکه بادسائس و نقشه هاي گوناگون بعد از چندين بار که شبانه به منزل او يورش بردند و دردل شب، او را از منزل بيرون کشيدند و به تبعيد از وطن مجبور ساختند، تصميم به قتلآن حضرت گرفتند. تا اينکه منصور دوانيقي، توسط مزدوران خود آن حضرت را با انگورزهر آلود مسموم نمود. سرانجام، «سم» که قاتل شخصيت هاي بزرگ آن روز بود امام صادق(ع) را در 25 شوال سال 148 هجري قمري در سن 65 سالگي در مدينه به شهادت رساند.مزار ايشان در قبرستان بقيع، در جوار پدر و جدّ بزرگوارش مي باشد.
 

apn1388

کاربر بیش فعال
1- بحار، ج 47، ص 8 و9.
2- اقتباس از ارشاد شيخمفيد، ج2، ص200 -202.
3- اقتباس از تتمهالمنتهي، ص 82-128.
4- فهرست ابن نديم ،ص250.
5- الامام الصادقدراسات وابحاث، ص329.
6- اصول کافي، ج6،ص442.
7- الامام الصادقوالمذاهب الاربعه، ج1، صص279-295.
8- الامام الصادقوالمذاهب الاربعه،ج1،ص53.
9- مجمع البحرين، ج3،ص42.
10- اصول کافي، ج2،ص242.
11- تاريخ يعقوبي، ج3،ص381.
12- اصول کافي ، ج 1 ،ص 310.
13- وسائل الشيعه، ج13،ص294.

 

میثم...

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرزوی توفیق زیارت بقیع برای همه محبان اهل بیت را دارم.
خواندن زیارت جامعه از پشت میله ها
قدم زدن میان قبرهای بی نام و نشون بقیع

هی روزگار! اون 1هفته اقامت در مدینه مثل برق گذشت, مثل یه خواب بود
 
بالا