مهندکس
عضو جدید
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی، ای کوکب هدایت...
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه؟؟
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی، ای کوکب هدایت...
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه؟؟
هر کسی دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
می دوم به پای سر در قفای آزادی
یار اگر ننشست با ما ، نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود ، از گدایی عار داشت ......
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
هم نفسم گفت شبی آرزو
هم سفرم بود صباحی امید
هم نفسم گفت شبی آرزو
هم سفرم بود صباحی امید
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد ...
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد ...
ديدي از دورم و دانسته تغافل كرديهم نفسم گفت شبی آرزو
هم سفرم بود صباحی امید
ديدي از دورم و دانسته تغافل كردي
خوب كردي كه تو را خوب تماشا كردم
ديدي از دورم و دانسته تغافل كردي
خوب كردي كه تو را خوب تماشا كردم
ديدي از دورم و دانسته تغافل كردي
خوب كردي كه تو را خوب تماشا كردم
دوش میگفت که سحر بدهم کام دلتمن نگویم که مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید..........
دوش میگفت که سحر بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود.
یادم آمد تو به من گفتی ازین عشق حذر کنمن مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه ی بخت غبار آگینی
یادم آمد تو به من گفتی ازین عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
نقد بازار جهان بنگر و بازار جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس........
سرخ گل خنده زد و ابر به کهسار گریست
لاله بگرفت قدح بلبل عاشق شد مست
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است..........
تو چنین خانه کن و دل شکن ای باد خزان
گر خود انصاف دهی مستحق نفرینی
یارب به وقت گل گنه بنده عفو کن
وین ماجرا به سر و لب جویبار بخش.....
شهریارا اگر آیین محبت باشد
چه حیاتی و چه دنیای بهشت آیینی
یا رب این قافله رت لطف ازل بدرقه باد
که ازو خصم به دام امد و معشوقه به کام.....
من آزرده دل را کس گره از کار نگشاید
مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی
یارب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح ان دهد که چه گفت و چها شنید..........
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |